شهید جهانگیر نویدی

نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۸ توسط Barzegar97 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

زندگینامه

جهانگير نويدى، فرزند حاج شهباز و خورشيد نوبخت، در اولين روز تير 1336 در روستاى ياريجان سفلى، از توابع مياندوآب به دنيا آمد.از كودكى بيشتر اوقاتش را صرف كار در مزرعه و دامدارى مى‏ كرد. از سال 1343 تا 1348 دوره ابتدايى را در دبستان آزادى زادگاهش گذراند؛ ولى به دليل نبود مدرسه راهنمايى در روستا و ضعف مالى خانواده از ادامه تحصيل باز ماند. جهانگير از نوجوانى به عزادارى امام حسين عليه السلام علاقه خاصى داشت و همواره از آغاز ماه محرم در تجمع كودكان در روستا مراسم نوحه ‏سرايى و عزادارى به راه مى ‏انداخت. قلبى رئوف و بخشنده داشت تا حدى كه دوچرخه‏اش را به كارگر فقير كوره ‏پزخانه ‏اى براى طى مسافت طولانى خانه تا محل كار بخشيد و پنهانى براى عموى محتاجش پول تهيه كرد. همواره با اشتياق، صله رحم را در ميان اهل فاميل به جا مى ‏آورد. از اوان نوجوانى از مشاهده اذيت و آزار ديگران آزرده خاطر مى ‏شد و به دفاع از حق مظلومين برمى‏ خاست. در سنين شانزده و هفده سالگى به مسائل اجتماعى علاقه خاصى نشان مى‏ داد و اطرافيان تحت تأثير روحيه و رفتارش قرار مى ‏گرفتند. اوقات فراغت را با مطالعه كتابهاى مذهبى خصوصاً رساله علميه و برخى كتب تاريخى سپرى مى‏ كرد. دوران جوانى و تقارن دوره سربازى با آغاز مبارزات مردم عليه رژيم پهلوى، صفحه ‏اى تازه در صفحات زندگيش گشود. درسال 1356 توسط برادرش فرهنگ نويدى كه به دليل فعاليت هاى ضد رژيم پهلوى از ارتش اخراج شده و به روستا بازگشته بود، با تحولات سياسى كشور، مبارزات مردمى و نيز وابستگى رژيم به امريكا و اسرائيل آشنا شد. در اين مرحله از زندگى با پيوستن به حركت موّاج نهضت، در مبارزات فعالانه ‏تر شركت كرد. پس از پيروزى نهضت، در سال 1358 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در آمد. در سال 1359 در يك مراسم ساده با دخترى كشاورز زاده به نام صديقه روئيت ازدواج كرد و پس از ازدواج در زادگاهش سكنى گزيد و علاوه بر كار در سپاه به كارهاى مربوط به كشاورزى و دامدارى پدر رسيدگى مى ‏كرد. وقتى فرصتى مى يافت به تلاوت آيات قرآن و مطالعه كتب مذهبى مى ‏پرداخت. جهانگير به پيروى از دستورات دين مبين اسلام براى پدر و مادرش ارج و احترام فراوانى قايل بود و نافرمانى از آنها را از گناهان بزرگ مى‏ شمارد. حقوق ماهيانه دريافتى از سپاه پاسداران را به مستمندان انفاق و مخارج خانواده خود را از امكانات پدرى تأمين مى‏ كرد. نقل است كه آقاى عبداللَّه ‏زاده از طريق كميته امداد امام خمينى قدس سره بوكان مطلع شد شخصى با مراجعه به كميته امداد اظهار كرده، سپاه مدتى است حقوق و مستمرى وى را پرداخت نكرده است. كميته امداد، كتبى از سپاه اصل ماجرا را جويا شد. سپاه بعد از بررسي هاى زياد به نتيجه نرسيد و آقاى عبداللَّه‏ زاده شخصاً موضوع را پيگيرى كرد و به اين نتيجه رسيد كه جهانگير نويدى از پس‏انداز خود و خانواده‏اش مدتى به آن خانواه كمك مى‏كرده و پس از مدتى به علت بيمارى و زايمان همسرش نتوانسته است به كمك هايش ادامه دهد. به همين جهت آن فرد به كميته امداد مراجعه كرده و از نرسيدن مستمرى شكايت نموده است. بعد از مشخص شدن عمل جهانگير نويدى، سردار باقرى مقدارى پول در اختيار وى گذاشت تا به كار خير خود ادامه دهد. ولى جهانگير با بيان اين جمله كه: «معبر من لو رفته» از پذيرش پول خوددارى كرد. جهانگير نويدى با وجود داشتن همسر و فرزند، حضور در جبهه‏ هاى جنگ را از ياد نبرد. علاوه بر اين با تبليغ و حمايت زمينه حضور تعداد كثيرى از اهالى روستا را در جبهه فراهم آورد و مقادير زيادى كمك مادى و دام از اهالى روستاى ياريجان به جبهه فرستاد. شهادت برادرش، فرهنگ نويدى، درجه ‏دار ارتش در منطقه عملياتى جنوب تأثير زيادى بر جهانگير گذاشت. چندى بعد، پس از سالها انتظار به اتفاق پدر به مكه معظمه مشرف شد و پس از بازگشت به سوى جبهه ‏ها شتافت. در جبهه ‏هاى دفاع مقدس سمت هاى فرماندهى پايگاه، گروهان و گردان را عهده ‏دار بود در زمان حضور در پشت جبهه شبانه روز براى تدارك نيازمندي هاى منطقه جنگى و آموزش جوانان روستا فعاليت مى‏ كرد. او شبانه ‏روز خود را وقف خدمت به اهالى روستا كرده بود و بارها شبانه با اتومبيلش بيماران را براى مداوا به شهر مى ‏رساند. در مشكلات يار، امين و دلسوز اهالى روستا بود و در شرايط سخت هيچ‏ گاه دست رد به سينه نيازمندان نزد. در ازدواج يك جوان و ساخت خانه براى او نقش به سزايى ايفا كرد و از كمك مادى هم دريغ نداشت. در پاكسازى بوكان حضورى فعال داشت. او بارها با صداى بلند اعلام كرد: «ما با كفر مى‏جنگيم نه با كُرد.» روحى لطيف داشت و حتى از كشته شدن افراد ضدانقلاب خرسند نمى ‏شد و با تأسف از مرگ آنها ياد مى ‏كرد. روزى پس از درگيرى با فردى ضدانقلاب و هلاكتش با خانواده و مادر آن فرد همدردى و حتى گريه كرد. همواره از نيروهاى تحت ‏امر در مأموريت هاى گشت و بازرسى مى ‏خواست به اموال مردم دست ‏اندازى نكنند و از كوچك ‏ترين لطمه و تعدى پرهيز كنند. عدالت را در گفتار و رفتار مراعات مى‏كرد. هرگز بين نيروى عادى و فرماندهان فرق قايل نشد. ده سال در جبهه‏ هاى مختلف حضور داشت. از هرگونه حُبّ جاه و مقام پيراسته بود. عاشق و شيفته امام خمينى قدس سره بود و پس از ارتحال امام - در چهاردهم خرداد 1368 - به شدت بيمار شد و از نظر روحى دچار بحران گرديد. زندگى بعد از امام را بى‏ ارزش مى‏ دانست و سه روز در مسجد روستا و بوكان به عزادارى پرداخت و خرج داد. روز چهارم ارتحال حضرت امام خمينى قدس سره با حال غريبى قبل از خروج از منزل نيم ساعت پسرش را به آغوش كشيد و نوازش داد. سپس با همسر، پدر و مادر و دوستانش به صورت غيرعادى خداحافظى كرد و به سوى منطقه عملياتى بوكان شتافت. در برابر ابراز نگرانى دوستان و آشنايان از حالت غريبش اين شعر را زمزمه كرد: گر نگهدار من آن است كه خود مى ‏دانم شيشه را در بغل سنگ نگه مى ‏دارد سپس با آهى جانسوز با بيان اين عبارت كه «پدرى بالاى سر ما بود و رفت.» به سمت مناطق عملياتى بوكان رهسپار شد. در اين زمان فرماندهى گردان على ‏ابن ابى ‏طالب عليه السلام را بر عهده داشت. در مسير حركت از مياندوآب به "كليشو" ى بوكان طبق عادت معمول براى سوار كردن تعدادى از افراد بومى كه كنار جاده در انتظار اتومبيل بودند، توقف كرد. در همين حين افراد ضدانقلاب اتومبيلش را هدف رگبار گلوله قرار دادند. بدين ترتيب جهانگير نويدى در روز 18 خرداد 1368 - چهار روز پس از ارتحال امام - به شهادت رسيد. پيكرش در زادگاهش، روستاى ياريجان سفلى از توابع مياندوآب مدفون است. از شهيد حاج جهانگير نويدى سه دختر به يادگار مانده است.

آخرین تغییر ‏۳۰ مهر ۱۳۹۷، در ‏۲۱:۵۸