شهید سید علی طاهائی بیدگلی


نام : طاهائی بیدگلی / سیدعلی


نام پدر : سیدفضل الله


تاریخ تولد : ۱۳۴۹-۲-۴


محل تولد : بیدگل


تاریخ شهادت : ۱۳۶۵-۲-۱۲


محل شهادت : فاو - والفجر8


شهرستان : آران وبیدگل


یگان :


مسئولیت : رزمی تبلیغی


تحصیلات :


محل تحصیل :


گلزار : امام زاده حسین بیدگل



زندگی نامه

روحاني شهيد: سيدعلي طاهايي در كرانة كوير، در سرزمين گل و گلاب «بيدگل» به سال 1349، چشم به شكوه زادگاه گشود و زندگاني را در ساية كرامت اجداد مطهرش آغاز كرد. چشمان زيبايش از همان كودكي، نشان از آينده ‌ اي بزرگ و پرشكوه داشت كه بس زيبندة رعنا كودك خانوادة طاهايي بود. پدر روحاني بود و اهل علم و در تربيت و پرورش «علي» كوچك، مراقبت بسيار كرد. نماز و روزه ‌ اش ياد داد و شراب محبت علي - عليه ‌ السلام- و اولاد علي - عليه ‌ السلام- به كامش ريخت. پس از دوران كودكي، به دبستان رفت و صفحة سفيد دل را به مشق صفا و سادگي مزيّن كرد. تحصيلات را تا اخذ مدرك سيكل ادامه داد و از آن پس راه پدر را پيشه كرد و در راه تبليغ آيين اجداد خويش كمر همت گماشت. به مدرسة «آيت الله يثربي» كاشان رفت و نزد پيامبر پيشه ‌ گان آن حوزه زانوي ادب زد و كسب فيض نمود. بسيار مؤدب و اهل فضل بود، زيرا كه او زادة تبار علم و دانش بود و اينك ‌ خود در ميدان علم و عمل وارد شده بود. در دوران دفاع مقدس روزي نبود كه مدرسة «آيت الله يثربي» ‌ تني ‌ چند از فرزندان خويش را به بازار كارزار نفرستد و چندي بعد، شاخه ‌ گلي محمدي به نشان روزهاي خوش حضورشان دركنار اين ‌ مدرسه ننهد. نوجوان پاك بيدگلي نيز پس از چندي حضور در مدرسه و سنگر علم و معرفت، عزم حضور در سنگر دفاع و جرعه ‌ نوشي از بادة سرخ ‌ حسيني ‌ نمود. سيد علي دوبار توفيق حضور در ميادين مقدس جبهه را يافت و در ترنم اشك، نيمه شب ‌ هاي سنگر، غبار دل بشست. هشت ماه و نيم پيكار و نبرد، همراه با تبليغ احكام و معارف در جبهه سرانجام، نيم نگاه حضرت دوست را به سوي اين جوان عاشق كشاند و او بر زخم نياز خود مرهمي يافت. در ادامة عمليات «والفجر هشت» در منطقة « فاو» به شدت مجروح شد و سرانجام در 12/2/65 شربت شيرين شهادت را يكسره نوشيد. آري؛ چشمان پاكش را بر هم نهاد تا نبيند كه راهش نيمه تمام مانده و اسلحه ‌ اش بر زمين افتاده. نگاهش در قاب آيينه، موجي از احساس در دلمان بر پا مي ‌ كند و خجل، به دستان خالي خويش مي ‌ نگريم! «ياد و نامش همواره جاويد باد»



وصیت نامه

طلبة شهيد: سيدعلي طاهايي» «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه فمنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلا» ( احزاب ‌23) به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و با سلام و درود به پيشگاه حضرت مهدي -عجل ‌ الله ‌ تعالي ‌ فرجه- و نايب بر حقش، امام خميني و با سلام و درود به خانواده ‌ هاي معظم شهدا، وصيت ‌ نامه ‌ ام را آغاز مي ‌ كنم. اول وصيتم به شما امت شهيد پرور، من كوچك ‌ تر از اين هستم كه به شما وصيت كنم. اي امت شهيد پرور! به شما توصيه مي ‌ كنم كه دست از امام بر نداريد كه اين كار مساوي با شكست اسلام است و ديگر اين كه جبهه را فراموش نكنيد؛ چون امام فرمودند: امروز جنگ در رأس همه مسائل است. اگر فرزندانتان خواستند به جبهه بروند مانع آنها نشويد و از شما مي ‌ خواهم كه مرا حلال كنيد و نيز به شما دوستانم توصيه مي ‌ كنم كه جبهه ‌ ها را خالي نگذاريد. اما وصيتم به پدر و مادرم: اي پدر ومادر مهربانم! از شما مي ‌ خواهم كه در شهادتم گريه نكنيد كه دشمنان شاد شوند و اگر مي ‌ خواهيد گريه كنيد، بر علي اكبر امام حسين-عليه ‌ السلام- گريه كنيد؛ چون عزيزتر از فرزندان امام حسين-عليه ‌ السلام- نيستم و عاجزانه از شما مي ‌ خواهم كه مرا حلال كنيد چون نتوانستم زحماتي را كه برايم كشيده ‌ ايد جبران كنم. از شما مي ‌ خواهم كه در شهادتم گريه نكنيد و ناراحت نباشيد بلكه خوشحال باشيد؛ چون خدا امانت را به شما داده بود، پس چه بهتر كه اين امانت را در راه او بدهيد و به شما توصيه مي ‌ كنم كه صبر را پيشه كنيد؛ چون خداوند در قرآن كريم مي ‌ فرمايد : «...انما يوفي الصابرون اجرهم بغير حساب. » (زمر  10) از پدر و مادرم مي ‌ خواهم كه تنها برادرم (مهدي) را رهرو راهم سازند؛ چون من بسيار به او علاقه دارم. از خواهرانم مي ‌ خواهم كه در شهادتم گريه نكنند و زينب ‌ وار مقاومت كنند و صبر را پيشه خود سازند. و محل دفنم در گلزار شهداي شاهزاده حسين، پهلوي قبر شهيد حسين مختصي باشد. بارالها! اي كاش هزاران جان مي ‌ داشتم و در راه تو مي ‌ دادم! والسلام. سيد علي طاهايي ـ 17 / 22 / 1364

منبع سایت شهدای خین

http://khayyen.ir/shahid/136

آخرین تغییر ‏۹ آذر ۱۳۹۷، در ‏۲۰:۴۹