شهید علی اصغر اسدالهی فروغی تاریخ تولد :1334/09/20تاریخ شهادت : 1359/10/03
زندگینامه : و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. هرگز مپندارید کسانی که در راه خدا شهید گردیده اند مردگانند بلکه آنان همواره زنده هستند و در نزد خدا متنعم خواهد بود. (سوره آل عمران/ آيه 169) نام خرمشهر و نام حماسه آفرینان حراست این شهر برای همیشه در دل تاریخ ایران ثبت خواهد شد و سرمشقی برای جوانان آزاده و آزادی خواه ایران خواهد بود، زمین خون گرفته این شهر، شاهد بود که چگونه جوانان مسلمان ایرانی با گفتن الله اکبر، به مصاف دشمن کافر رفته و با هدیه خون خود نام اسلام را بر پا نگه داشته اند، در و دیوار مخروب این شهر، شاهد نجواهای این دلیران با خداي خود بوده که مبارزات خود را فقط برای او و در راه او ادامه می دادند و امیدشان بر او، و رهبرشان امام خمینی بت شکن بوده است. این رزمندگان دلیر را ترسی و باکی از مرگ نبوده و نیست، چه این که اینان پرورش یافته گان در مکتب حسین (ع)، شیخ فضل الله نوری ها، میرزا کوچک خان جنگلی ها، سعیدی ها، غفاری ها، و خمینی ها بوده و هستند؛ آنان فقط برای برپایی اسلام زندگی کرده و در راه آن جان می دهند، ستوان يكم علي اصغر اسداللهي، جدا از اين ها نيست، او با عزم دفع كفار به جبهه رفت و تا آخرين لحظات عمرش به مبارزه ادامه داد. او در تاریخ، 1334/09/20 در خانواده ای متوسط و مذهبی چشم به دنیا گشود، او دوران کودکی خود را در محله ای به نام سپه غربی سپری کرد، دوران دبیرستان خود را با اخذ دیپلم طبیعی به پايان رساند و در سال 1354 به دانشگاه افسری رفته و در لباس نظامی، به خدمت مشغول شد و ازدواج کرده و دارای یک فرزند است. با شروع جنگ تحمیلی در جبهه آبادان ـ ماهشهر به دست مزدوران بعثی عراق در مورخ، 1359/10/17 به درجه رفیع شهادت نائل شد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد
وصیت نامه : وصیت نامه مورخه 1359/08/04 یکشنبه قبل از شروع هر چیز سلام غریبانه خود را به پدر و مادر و برادر و خواهر عزیزم، و همچنین به همسر عزیزم و مهربان و با وفایم، و فرزند کوچک و بی گناهم تقدیم می کنم. سخنی با مادر: مادر عزیز و بزرگوارم، از حضور مبارکت خواستارم تا بعد از مرگ مرا حلال نمایی و شرمنده ام از این که گاهی اوقات شما را ناراحت و غمگین می نمودم و اگر گذشتی از اخلاق تندم نمایی، این را بدان من همیشه خاک زیر پایت هستم. همان طور که سرخاکم آمدی پس درست گفته ام واقعاً خاک زیر پایت هستم و امیدوارم مورد عفو بزرگوارت قرار گرفته باشم. مادر عزیز، از تو خواهشی می کنم، برای من هیچ گاه اشک نریزی زیرا می دانم قلب بسیار نازکی داری و بدان اصغر تو نمرده است، بلکه فقط از این دنیای کوچک و نادوام جدا شده و به دنیای بزرگ و جاودانه ای رفته و جایی هستم که جایگاه ابدی تمام انسان ها می باشد، پس اشک ریختن جز ناراحتی برایت، و آزرده خاطر کردن روح من، چیزی به ارمغان ندارد بلکه چه بهتر است با خنده همیشه یادی از من کرده باشی. مادر در قبال شادی قلب و جسم و روحت، روح من را هم شاد خواهی کرد. خداوند متعال نگهدارت باشد.
منبع: سایت شهدای ارتش