شهید حسین قلی آزادی شیری تاریخ تولد :1335/05/01 تاریخ شهادت : 1359/10/06 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :فارس - فسا – محمودابادعلیا
زندگی نامه
شهيد حسين قلي آزادي، فرزند صفر علي، در اول مرداد ماه سال 1335 در روستاي محمود آباد جنگل، از توابع شهرستان فسا به دنيا آمد و در سن يک سالگي مادرش را از دست داد و او را نزد مادربزرگش به روستاي بروجي بردند و سرپرستي او را دايي اش به عهده گرفت تا اين که به سن هفت سالگي رسيد، دايي او را به يکي از مدارس فسا فرستاده تا شروع به تحصيل کند، در روزهاي تعطيل به روستا نزد دايي مي رفت و به ايشان در کارهاي کشاورزي کمک مي کرد و دايي هم مقداري زمين کشت به او واگذار نمود تا براي خودش کار کند. او در زمستان، در روزهاي تعطيل به روستا مي رفت و در آن زمين ها گندم و جو کشت مي کرد، تا اين که در سال 1349 الي 1350 به شيراز براي کسب و کار رفت و در آنجا با حضرت آيت الله دستغيب آشنا شد و عضو پيروان امام خميني (ره) و يکي از مبلغان دين گرديد و تا سال 1353 در شيراز بود، در سال 1354 به سربازي در آبادان ، براي آموزش، و سپس به پايگاه نيروي دريايي بوشهر رفت. در سال 1356 به فسا آمد و ازدواج نمود و ثمره ازدواجش 2 فرزند دختر مي باشد، وي در تمام تظاهرات هاي سال 1357 در فسا و شيراز شرکت مي نمود و سرانجام در سال 1359 در جنگ حق عليه باطل شرکت نموده و سپس در تاريخ، 1359/10/05 در منطقه (جاده آبادان ماهشهر ) در حال خواندن نماز به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن ارحيم مورخه : 18/9/59 در اين مواقع حساس، که کشور عزيزمان ايران، در حال جنگ با کفار بعثي عراق، و آن عروسک دست نشانده آمريکايي يعني صدام يزيد مي باشد، بر فرد فرد ما ملت شرافتمند ايراني است که از وجب به وجب خاک همين عزيزمان پاسداري نماييم. من حسين قلي آزادي، از عشاير فسا، بر خود لازم مي دانم که براي سرکوبي بعثي ها، عازم جبهه مقدم بشوم و چون امکان دارد اين آخرين مرخصي من باشد لازم است چند کلمه با پدر و دايي هايم در ميان گذارم، از خداوند بزرگ اولين آرزويم، پيروزي جمهوري اسلامي به رهبري بت شکن زمان، و زعيم عالي قدر امام خميني مي باشد؛ آرزومندم پرچم ايران هميشه برقرار، و اسلام و قرآن محفوظ بماند. دومين آرزويم آن است که افتخار آن را داشته باشم که با لشکر يزيد تا آخرين قطره خون، و تا آخرين فشنگ بجنگم و با پيروزي کامل رو به وطنم بگردم و چنانچه شهيد شدم اين پيام را به پدر و داييم قربانعلي دارم، دقيقا حساب کنيد در خاتمه خواهش ديگري که دارم اصلا براي من گريه نکنيد، باعث افتخار شما و من است چون براي دينم ميهنم، ناموسم مي جنگم. درود بر رهبر کبير انقلاب، امام خميني و درود گرم به شهيدان به خون خفته انقلاب اسلامي ايران، پايبنده باد جمهوري اسلامي ايران، در اين نقطه خداحافظي مي کنم. با تقديم احترام