شهید محمدعلی جعفری
تاریخ تولد :1333/02/06
تاریخ شهادت : 1359/10/20
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه : البرز - کرج - امامزاده محمد
rId5
زندگی نامه
ستوان يكم شهيد محمد علي جعفري قوام آبادی، در تاريخ 1333/08/08 در يكي از روستاهای يزد در خانواده اي كشاورز و زحمت كش به دنيا آمد و دوران كودكي و ابتدايي خود را در يزد گذراند؛ در سن 9 سالگي قرآن كريم را به طور كامل فرا گرفت . دو كلاس هفتم و هشتم ( سال هاي اول و دوم سابق دبيرستان ) را در قم و بقيه را در كرج به پايان رسانيد وي همگام با درس، كار مي كرد و هميشه علاوه بر خرج تحصيل خود مقداري هم به خانواده كمك مي نمود .
وي پس از دريافت ديپلم در تاریخ 1354/07/01 از طریق شرکت در کنکور ورودی، وارد دانشكده افسري شد . پس از طی دوره سه ساله دانشکده در تاریخ 1357/07/01 در رسته توپخانه به درجه ستوان دومی مفتخر گردید . وی برای گذراندن دوره مقدماتی رسته توپخانه به مرکز آموزش توپخانه اصفهان اعزام شد و با فرمان امام خميني بر خروج ارتشي ها از پادگان به كرج آمد . در منطقه شهيد صدوقي اقدام به ايجاد اولين ارگان انقلابي يعني كميته محلي نمود . او با بينش سياسي و وسيع خود همواره مخالف گروهک ها بود و منافقين را جز کمونيست ها مي دانست و پس از بازگشتن به پادگان خود در مرز شوروي ( امام قلي قوچان ) در مقابل فعاليت فريب خوردگان و مزدوران اعمال را از همان آغاز متوقف کرد . او همچنين کلاس درس براي بي سوادان اين روستا تشکيل داد . همين طور تصمیم به تأسيس كتابخانه اي در آن محل گرفت و مقداري كتاب هم از طريق جهاد سازندگي تهيه كرد ليكن موفق به اتمام آن نشد .
در زمستان 1358 جهت رويارويي با اشرار مسلح وابسته به اجنبي همراه با گروهان خود عازم بانه گشت و پس از يك ماه كه پادگان بانه در محاصره كامل اشرار مسلح بود . شهيد ستوان يکم جعفري مسئوليت حفظ پادگان را بر عهده گرفت و بعد از ده ها روز مقاومت دليرانه پادگان را از خطر سقوط حتمي نجات بخشيد .
او پس از بازگشت پيروزمندانه از کردستان مورد استقبال گرم مردم مشهد و قوچان قرار گرفت . شهيد در نماز هاي جمعه کرج و يزد پيش از خطبه هاي جمعه وقايع کردستان و حضور نيروهاي مزدور بيگانه و حضور مستقيم نيروهاي عراقي به عنوان کارگرداني جنگ و تأمين هزينه شرارت را با مردم در ميان گذاشت . او حتي مسائل و مشکلات را مستقيما و حضوري با آقاي خامنه اي که در آن هنگام نماينده امام در شوراي عالي دفاع بود ( خرداد 1359) مطرح كرد . با شعله ور شدن آتش جنگ مستقيم و بي واسطه عراق عليه ايران او همراه با تيپ دوم قوچان جهت مقابله با دشمن در آبان ماه 1359 راهي آبادان شد و در جاده آبادان ـ ماهشهر که در دست دشمن بود قرار گرفت . ورود تيپ به آبادان موجب عقب راندن دشمن از جنگل هاي نخل بهمن شير گشت؛ او معتقد بود که تا آزادسازي جاده آبادان ـ ماهشهر بايد در جبهه بماند و حتي به مرخصي نيايد و همين گونه نيز شد .
در شب 1359/10/20 حمله عليه دشمن آغاز شد . حمله در ابتدا موفقيت آميز بود حدود 250 الي 300 اسير از دشمن گرفته مي شود، ليکن به دليل نرسيدن امکانات به گروهان شهيد، گروهان وی به محاصره دشمن در مي آيد . تعداد زيادي از جمله شهيد سرهنگ نستوه فر فرمانده گردان 129 ، شهيد ستوان يکم جعفري فرمانده گروهان اشک و گروه ديگري از قهرمانان و دلاوران بي باک پاک ميهن اسلاميمان به درجه رفيع شهادت نايل مي شوند و گروهي نيز اسير مي شوند .
پيکر پاک عزيزانمان بيش از 9 ماه در کربلاي آبادان بر خاک ها ماند، ليکن آبادان قهرمان بالاخره در مهر 1360 به دست گروه هاي ديگري از همين دلاوران آزاد، و حصر آبادان شکسته شد و امانت هایي که در اين دشت سپرده شده بودند به دست عزيزان چشم به راهشان رسيد . پيکر پاک اين افسر شجاع اسلام در روزي بس عزيز، روزي که خدا بر پيامبرش دستور مي دهد، اسماعيلت را قرباني کن، در روز جمعه 17 مهر 1360 مصادف با عيد قربان پس از نماز جمعه تشييع شد .
مادر شهيد روز قبل در شهر مقدس مکه مراسم قرباني را به جاي آورده بود و اين روز ديگر بستگان شهيد مراسمي مشابه را در کرج به جاي آوردند، به اميد آن که اين قرباني مقبول درگاه احديت واقع شده باشد .
پيکر مطهر شهيد در گلزار شهداي کرج به خاک سپرده شد، اگر چه پيکر او همانند مولايش حسين بن علي ( عليه السلام ) سالار شهيدان سر در بدن نداشت دشمن با او همان گونه رفتار کرده بود که شمر در کربلا با امام عزيزمان کرد و اين هيچ جاي تعجبي ندارد، چرا که دشمن درس از يزيد دارد و دلاوران ما درس از امام حسين ( عليه السلام ).
روحش شاد و یادش گرامی
وصیت نامه
شما ای اهل ایمان با آن کافران و بقتال و کارزار برخیز ید تا خدا آن را به دست شما عذاب کند و خوار گرداند و شما را بر آنها منصور و غالب نماید و دل های اهل ایمان را ( به فتح و ظفر بر کافران ) شفا بخشد . سوره توبه / آیه 13
درود بر تمامی شهدای راه اسلام و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی که با نثار خون خویش مانع از تجربه ایران اسلامی شدید ایرانی که از بدو پیدایش تا کنون هزاران هزار شهید داده تا به صورت کنونی به دست ما رسیده است و ما نیز موظفیم بمانند گذشتگان این امانت را حفظ نموده و به دست آیندگان بسپاریم تا زنده ام و توان دارم اجازه نخواهم داد که مارکسیست ها ی خود فروخته و گروه های سیاسی منحرف باعث شوند که کردستان یا هر جای دیگر ایران را همانند آمریکا به یک اسرائیل جدیدی تبدیل کنند .
خدا گواه است که در کردستان تا حد امکان سعی کردیم خون از دماغ کسی نریزد اما این خود فروختگان بودند که شروع کردند و جنگ را به ما تحمیل نمودند بنابراین با قاطعیت در مقابل آنها ایستاده و می ایستیم .
بنده در حالی این وصیت نامه را می نویسم که مدت 28 روز است در محاصره دشمن قرار گرفته ایم و لذا لازم دانستم که وظیفه شرعی خودم را انجام داده باشم . به نظر من آخرین وصیت یک سرباز این است که جنازه اش را تحویل خانواده اش بدهند و وصیت من هم این است که جنازه ام را به کرج ببرید و تحویل خانوده ام دهید تا آنها جنازه ام را در یزد پیش خواهرم به خاک بسپارید .
مادرجان ! از راه دور رویت را می بوسم و اگر نتوانستم در زندگی جبران زحماتت را بکنم امیدوارم که مرا ببخشی و اگر مرا دوست داری دلم می خواهد پس از شهادتم زیاد برایم گریه نکنی اگر می دانستم که قادری می گفتم اصلا گریه نکن اما می دانم که دست خودت نیست . مادرجان ! در این چند ماهی که در جبهه هستم خیلی از افسران و درجه داران و سربازان و پاسداران عزیز در کردستان شهید و مفقود شدند . بنده نیز فرقی با آنها ندارم و این لباسی که بر تن دارم کفن مناسب که با اختیار پوشیده ام و از آن خارج نخواهم شد مگر با اجبار .
منبع:سایت شهدای ارتش