شهیدحسین الیاسی ۱۳۴۰

نام:حسین الیاسی نام پدر:علی اصغر تاریخ تولد :1340/12/22 محل تولد: تهران تاریخ شهادت : 1367/01/21

زندگینامه

شهید حسین الیاسی فرزند علی اصغر در بیست و دوم اسفند سال 1340 در شهر تهران در خانواده ای مذهبی و مومن دیده به جهان گشود. وی با مشقت و زحمت فراوان دیپلم خود را در رشته برق با موفقیت به پایان رسانید. فکر جبهه ذهن او را بشدت مشغول کرده بود به همین علت تصمیم گرفت از طریق استخدام در ارتش به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام گردد.او در تاریخ 1360/07/01 از طریق شرکت در کنکور دانشکده افسری به استخدام ارتش در آمد. پس از طی دوره سه ساله دانشکده افسری در تاریخ 1363/07/01 در رسته پیاده به درجه ستواندومی نائل آمد. پس از طی دوره مقدماتی رسته ای در مرکز آموزش پیاده شیراز به لشکر 23 تکاور پرندک اختصاص یافته و مشغول انجام وظیفه گردید. شهید حسین الیاسی در منطقه ورشادتها و دلاوریهای زیادی را ازخود به جا گذاشت و تا لحظه شهادت زبان زد خاص و عام بود. بالاخره در تاریخ 1367/01/21 در منطقه پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به لقاء الله پیوست. مزار پاکش در بهشت زهرای تهران قطعه 53 واقع می باشد.  روحش شاد و یادش گرامی باد

خاطرات

  • جناب آقای گلفام می‌گوید:یکی از روزهای تابستان 1365 در یکی از مناطق عملیاتی با خودرو جهت انجام مأموریتی عازم خط مقدم شدم. می‌دانستم که فرمانده آن‌جا یکی از مخلص‌ترین، ورزیده‌ترین و افتاده‌ترین دوستانم است. در جاده درب و داغون اونجا دیدم یک نفر با وضعیتی کاملا مرتب، با سرقدم‌های تند و مستحکم به سمت خط مقدم  روان است کنارش ایستادم تا او را سوار کنم و با خودم ببرم، ناگهان دیدم اینکه حسینه! بله اون کسی نبود جز حسین الیاسی، فرمانده منطقه‌ای که دارم میرم اونجا خیلی خوشحال شدم که در اون لحظه اونو دیدم پس از سلامو علیک کوتاه بدون تعارف بهش گفتم: حسین بپر بالا با هم بریم به خط شما، ولی حسین با احترام خاص به من گفت شما برو من خودم پیاده میام، من بهش گفتم حسین ماشین که جا داره چرا تعارف می‌کنی‌، حسین گفت: من همیشه این راه را پیاده میام و برمی‌گردم الان هم می‌خوام همین کارو بکنم‌، من مجددا اصرار کردم ولی اون گفت این کار چند حسن داره یکی اینکه من فرمانده هستم و هیچ خودروی نداریم و همه بروبچه‌ها برای کارهای معمول پیاده میرن و برمی‌گردن وقتی ببینن فرمانده‌اشون هم مثل خودشونه هیچ گله‌ای ندارن ضمن اینکه تو این رفت و آمدها من منطقه را بهتر شناسایی می‌کنم و از نظر جسمانی هم خودم را حفظ می کنم.به هرحال با کمی شرمندگی از خودم که سواره بودم به راهم ادامه دادم و تا رسیدن به خط به ثابت قدمی حسین افتخار می‌کردم چون اون از دوست‌های خوب من بود.حسین 2 سال بعد در اون منطقه با اقتدار به شهادت رسید .
  • شهيد الياسي به روايت عبداله شريف عسكري، هم‌رزم شهيد: در يكي از روزهاي فروردين ماه سال 1365 در پايگاه ملاشيخ (اين پايگاه بر روي يك ارتفاع نسبتا بلند و در ابتداي مسير ورودي شهر سردشت واقع شده بود)، شهيد الياسي مسئوليت فرماندهي پايگاه را برعهده گرفت. در همان ملاقات اوليه او را فردي متين و انساني وارسته ديدم و همين امر موجب آغاز يك ارتباط دوستانه و عاطفي بين ما شد و در مدت كوتاهي كه با هم بوديم، شاهد صفات و سجاياي اخلاقي پسنديده‌اي از او بودم كه به اختصار به ذكر آن مي‌پردازم:1.شهيد الياسي با عشق به تكاليف ديني، اعمال خود را انجام مي‌داد و از باب مثال به هنگام نماز سعي بر آن داشت كه نماز را با حفظ تمام موارد و مستحبات به‌جاي آورد و چنانچه در بين افراد سنگر نماز را به‌پا مي‌داشت، غالب افراد علاقه پيدا مي‌كردند تا نماز خود را به آن نحو به‌جا آورند.

2.در بيان باورهاي ديني و اعتقادي با يقين و اطمينان خوبي سخن میگفت و در بين افراد در قامت يك استاد مسلم و مطمئن حاضر ميگشت، از اين رو كلامش مورد قبول قرار مي‌گرفت و دوستان و همرزمان او را در يك سطح بالاتري از خود مي‌ديدند. 3.هنگامي كه ماموريتي به‌وي محول مي‌شد، با علاقه و كنجكاوي خاصي آن‌را مي‌پذيرفت و براي انجام آن‌كه همت بدان مي‌بست و به‌هنگام اقدام و اجرا آن را با اتقان و اطمينان انجام مي‌داد، به‌گونه‌اي كه مي‌توان كار وي را منطبق و مصداق عيني كلام سرتا پا نور ائمه اطهار (ع) دانست، آن‌جاكه مي‌فرمودند: «رحمت خدا بر آن فردي كه اگر كاري انجام مي‌دهد آن را با اتقان و استحكام انجام دهد.» 4.شهيد الياسي به لحاظ دارا‌بودن ويژگي‌هاي اخلاقي، فردي موثر و تاثيرگذار بود. 5.شهيد الياسي از جهت دانش نظامي و اطلاعات ديني در حدي بود كه همكاران براي روشن‌شدن مسايل و مشكلات اعتقادي به‌وي مراجعه مي‌كردند و از ويژگي‌هاي ديگر ايشان علاقمندي به فراگيري علوم و دانش بود و آموخته‌هاي خود را با سعه صدر و اشتياق در اختيار ديگران قرار مي‌داد. در همين رابطه بنده تا قبل از جدايي شهيد الياسي از پايگاه ما، در نزد ايشان زبان عربي مي‌آموختم و خود آن شهيد در همين راستا گفته بود كه در منزل نيز افراد خانواده در مسايل شرعي و ديني به من مراجعه مي‌نمايند كه اين امر نشانگر تسلط و اشراف ايشان به باورهاي ديني و اعتقادي بود. 6.ايشان فردي ورزيده و ورزشكار بود. به ويژه در ورزش كوهستان، فرد مطلع و كاربلدي بود و اين موضوع در همان كوتاه‌مدت كه به اتفاق هم به پايگاه‌هاي تحت امر در بالاي ارتفاعات سر به فلك كشيده آن منطقه (سردشت) مي‌رفتيم، عيان شد. 7.از ديگر ويژگي‌هاي آن شهيد صريح‌اللهجه بودن ايشان بود و به‌هنگام بروز يك ضرورت، ضمن رعايت ادب و احترام با افراد مختلف در هر رده‌اي، صراحت لهجه داشت.

8.ايشان از جهت رفتار و سلوك شخصي با توجه به اين‌كه در سنين جواني بود ليكن به‌نحوي رفتار مي‌كرد كه گويي عاقل مردي با كوله‌باري از تجربه زندگي بود و بسان يك انسان كامل و كمال يافته‌ ظهور و بروز داشت. 9.از اوقات فراغت به‌نحو شايسته‌اي استفاده مي‌نمود و هيچ‌گاه بي‌كار و مشغول كار بيهوده نمي‌گشت و پس از انجام امور محوله اوقات خود را به مطالعه كتب و يا گپ و گفتگوي مفيد و متنوع با همكاران اختصاص مي‌داد و مصداق عيني كلام نوراني معصوم (ع) بود كه مي‌فرمايد: «نفس خود را به چيزهاي خوب مشغول نما وگرنه او تو را به كارهاي بد مشغول مي‌كند.»[۱]

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش
آخرین تغییر ‏۷ مهر ۱۳۹۸، در ‏۱۸:۲۴