شهید جواد خواک

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۱۸ توسط Salimpour98 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

کد شهید: 6111152 تاریخ تولد : نام : جواد محل تولد : مشهد نام خانوادگی : خواک‌ تاریخ شهادت : 1361/07/22 نام پدر : محمدحسین‌ مکان شهادت : سومار

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : دانش آموز یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : فرمانده گروهان-ادوات گلزار : بهشت‌رضا

خاطرات

به خاطر دارم فرزندم جواد سه چهار روز قبل از اینکه به جبهه برود به عکاسی رفت و گفت یک عکس بزرگ از من بگیر و دور قاب عکس را به رنگ سیاه دربیاور. عکاس گفت شما جوانی. سیا خوب نیست اما جواد به عکاس گفت شما عکس را بگیرید و درست کنید و بعد از اینکه یک هفته از جبهه رفتن من گذشت آن را به خانه تحویل دهید. بعد از اینکه یک هفته از رفتن جواد گذشت آن عکاس عکس جواد را برای ما آورد و گفت جود آقا این عکس را گرفته و به من گفته که دور عکس را سیاه بگیر ولی من دور عکس را سفید گرفتم و آوردم تحویل شما بدهم. بعد متوجه شدم که خود جواد می دانسته این دفعه به شهادت می رسد. پس از چند روز خبر آوردند که به درجه رفیع شهادت نائل مده است.

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم خدايا. مي خواستم دينت را ياري کنم . مي خواستم در راه تو قدم بردارم ولي افسوس که قدمم آنقدر کوچک و حقير بود که در ميان امواج بيکران جلال و شکوهت و در ميان منتهاي درگاهت غرق و ناپديد شد. خدايا گرچه سخت مشتاق ديدارت هستم ولي با وجود اين آرزومندم دوباره زنده شوم و بجنگم و دوباره بميرم واين کار را آنقدر تکرار کنم که ريشه ظلم از تمامي ممالک اسلامي بلکه از تمامي جهان پاک شود و دين خدا در همه جا برقرار گردد، تا شايد با اين کار بتوانم لبيک بگويم به خونهايي که در راه اسلام ريخته شده و با اين کار بتوانم ادامه دهنده راه سرخ تمامي شهيدان صدر اسلام باشم و گوشه اي بسيار کم از وظيفه بسيار سنگيني که نسبت به خون شهدا دارم انجام داده باشم، خدايا آنقدر غرق در گناهم که حتي خودم را هم گم کرده بودم و اين از لطف و کرم تو بود که دوباره به راه تو بازگشتم ، خدايا از آينده ام واز روز رستاخيز سخت بيم دارم و فقط از تو آمرزش مي خواهم که بينهايت شرمنده ام. پدر عزيز و مادر مهربان و خانواده محترمم سلام ، سلام بر شما که توانستيد ابراهيم وار از صحنه امتحان پيروز بيرون رويد گرچه هديه اي که شما به قربانگاه فرستاده بوديد بسيار کوچک و کم ارزشتر است هديه هاي ديگران بود ولي باز هم با اين کارتان ثابت کرديد که هنوز رهروان راستين راه ابراهيم خليل ا… و ديگر انبياء استوار در راه خود ايستاده اند و آماده اند که هر لحظه که لازم باشد نه تنها از ايثار مال بلکه از نثار جان هم بيمي نداشته و آماده اند هرلحظه فرمانده کل آقا امام زمان (عج) اراده فرمايد و دستور دهد ، قيام کنند و ريشه ظلم را از تمامي گيتي محو و نابود سازد. پدر و مادر گراميم اگر چه من خيلي شما را از خود رنجاندم و هيچ آبرويي پيش شما ندارم که بتوانم چيزي تقاضا کنم ولي باز هم از شما مي خواهم در شهادتم هرگز عزا نگيريد که اين کار موجب ناراحتي روحم خواهد شد. خوشحال باشيد و شادي کنيد که با اين کارتان شايد بتوانيد ديگران را هم تشويق کنيد که هرگز نبايد اسلحه من و همرزمانم بر زمين افتد، در آخر پدر جان ، مادر جان ، خواهران و برادرانم مرا ببخشيد و حلال کنيد و تا مي توانيد مجلس ختم را ساده و کم خرج برگزار کنيد و يا اصلاً برگزار نکنيد زيرا شهيداني هستند که هرگز مجلس ختمي برايشان برگزار نمي شود. برادر همرزمم سلام ، برادر جان پيام خون شهيدان را شنيدم و به آن لبيک گفتم ، برادر جان محکم و استوار باش که راه تو همان راه انبياء است .سلاحت را محکم نگه دار و بر قلب دشمن بکوب و وظيفه سنگيني را که داري انجام ده . برادرانم من پاسدار بودم در صورتي که هيچگونه لياقتي دراين امر الهي نداشتم و فقط اسمم پاسدار بود . در جلوي اسم من هيچوقت نام بزرگ و با افتخار پاسدار که هرگز لايق آن نيستم ننويسيد . پاسدار واقعي آن کسي است که امام مي گفت و امام مي خواست باشد. انشاءا… که همه شما بتوانيد به آن درجه برسيد. در پايان برادران عزيزم شما عزيزان ناراحتيهاي فراواني ديده ايد ، از شما تقاضا دارم مرا ببخشيد و حلالم کنيد . به اميد روزي که پرچم پرافتخار اسلام بربلندترين قله هاي کره زمين به احتزاز درآيد و ريشه ظلم و ستم از تمام جهان ريشه کن گردد.[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

رده‌ها

آخرین تغییر ‏۱۷ بهمن ۱۳۹۸، در ‏۱۲:۱۸