شهیدبابک عطاریان

شه ی د بابک عطار ی ان

تار ی خ تولد :1346/07/17

تار ی خ شهادت : 1365/10/28

محل شهادت : نامشخص

محل آرامگاه :تهران - بهشت زهرا


وصیت نامه

با سلام و درود به ی گانه منجى عالم بشر ی ت مهدى موعود (عج) و نائب بر حقش امام امت خم ی نى بت‌شكن و با سلام و درود به شهداى اسلام از هاب ی ل تا آخر ی ن شه ی د راه اسلام به خصوص شهداى كربلاى پنج و باز با سلام و درود به خانواده‌هاى شهدا كه تنها ثمره زندگ ی شان را با قلبى پاك و خلوص ن ی ت به خداوند متعال تسل ی م نمودند و سلام و درود به كسانى كه مال و جان و هستى خودشان را ناد ی ده گرفتند و تنها مقصدشان را اسلام و خداوند متعال قرار داده‌اند .

پدر و مادر عز ی زم، سلام عرض مى‌نما ی م و ام ی دوارم كه مثل هم ی شه در زندگى موفق و مو ی د بوده باش ی د، الان كه دست به قلم برده‌ام ساعت 8:29 دق ی قه شب و در تار ی خ، 1365/10/23 است كه لازم د ی ده‌ام وص ی ت‌نامه‌اى بنو ی سم كه به گفته پ ی غمبر هر كس وص ی ت نكرده باشد و از دن ی ا برود نادان از دن ی ا رفته است و به ا ی ن دل ی ل كه در ساعت 10 شب عمل ی اتى در پ ی ش است كه اگر خداوند بخواهد ممكن است به مقام رف ی ع شهادت نائل گردم و چه بهتر ا ی ن كه دو كلمه‌اى سخن گفته باشم .

پدر و مادر عز ی زم، اگر من شه ی د شدم به خدا قسم راضى ن ی ستم كه كسى در مراسمم گر ی ه بكند و اگر هم گريه كرد براى امام حس ی ن (ع) باشد كه او تنها بود و تنها در م ی دان جنگ س ی نه سپر مى‌كرد و باز به ه ی چ وجه راضى نمى‌باشم كه مراسمم را سنگ ی ن برگزار كن ی د، در مراسم لباس س ی اه به تن نكن ی د ز ی را من نمرده‌ام بلكه شه ی د شده‌ام .

و با ی د شما اى پدر و مادر عز ی زم، خوشحال باش ی د كه پسرتان در بستر نمرد بلكه در حال جنگ در راه خداوند، ممكلت و ناموس كشته شد و ا ی ن را مى‌دان ی د چه بهتر ا ی ن كه انسان روزى به دن ی ا آمده و روزى هم از دن ی ا مى‌رود و در هنگام مرگ چ ی زى در دست داشته و بى‌فا ی ده در دن ی ا ز ندگى نكرده باشد، چه بهتر انسان در راه هدفى بزرگ به نام اسلام كشته شود و بو ی ى از مسلمان ی ت برده باشد و آزاد و آزاده زندگى كند و تن به ذلت ندهد .

به خدا قسم افتخار بزرگى است كه به جبهه آمده‌ام و حق ی قت را با چشمى باز مى‌ب ی نم و دلم مى‌خواهد خداوند ن ی ز چشمى بازتر نص ی بم بفرما ی د تا جزء لشگر امام زمان (عج) قرار گ ی رم .

مامان جان، فرصتى در م ی ان نيست كه رو ی ت را ببوسم و از نزد ی ك به شما بگو ی م كه لا ی ق ا ی ن همه زحماتى كه برا ی م كش ی ده‌اى نبوده‌ام و تا ابد شرمسار هستم كه نتوانسته‌ام حتى ی ك لحظه دل شما را از خودم راضى نگه دارم و كمكى به شما كرده باشم، ام ی دوارم كه من را حلال كن ی د كه در آن دن ی ا راحت باشم .

باباجان، خ ی لى دلم مى‌خواست كه حرف هاى شما را زودتر آو ی زه گوش مى‌كردم و بهره مى‌گرفتم شما با ی د بدان ی د كه هر كارى مى‌توانسته‌ا ی د براي من كرده‌ا ی د و ا ی ن من بوده‌ام كه كوتاهى مى‌كرده‌ام و ام ی دوارم كه مرا ببخش ی د و راضى باش ی د از من .

از برادرانم ماز ی ار و آرش مى‌خواهم كه درس بخواندند و به انقلاب و اسلام خدمت كنيد چون كه آنها در آينده اعضاى ا ی ن مملكت هستند و ا ی ن مملكت روى آنها سرما ی ه‌ر ی زى مى‌كند و نبا ی د حتى ی ك لحظه غفلت بكنند كه د ی گر جاى جبران ن ی ست .

مازى جان، تو با ی د در خانه كارى كنى كه كمبود من را احساس نكنند و كارى كنى كه بچه‌ها ی ديگر از تو ی اد بگ ی رند و سرمشقى باشى براى آنها كه د ی گر پسر بزرگى شده‌اى و همه چ ی ز مى‌فهمى و حتى عاقل‌تر از من ن ی ز هستى .

ها ی ده جان، ام ی دوارم كه اگر بدى از من د ی ده‌اى به بزرگى خودت ببخشى و زندگى خوب و خوشى با احمد آقا در پ ی ش داشته باشى و تا ابد ی ار و ی اور همد ی گر باش ی د .

به همگى آشنا ی ان و دوستان سلام من را برسان ی د و بگوئ ی د كه اگر طلبى دارند از خانه در ی افت كنند، كه من مد ی ون كسى نباشم .

دا ی ى جان ام ی دوارم كه حالت خوب بوده باشد و گلا ی ه‌اى از دست من نداشته باشى، شما مثل ی ك دوست و برادرى بزرگ براى من بوده‌اى و راجع به زحماتى كه براى من كش ی ده‌اى بس ی ار سپاسگذارم و ام ی دوارم كه من را حلال كنى و خرده‌اى از من نگ ی رى، به مامان بزرگ بگو كه من او را ب ی شتر از جانم دوست داشتم و هم ی شه دوست داشتم كه او را از خودم شاد نگه دارم حالا اگر كوتاهى كرده‌ام ببخش ی د .

د ی گر سرتان را درد نمى‌آورم قربان همگ ی شما بابك .

هرچه كه من دارم در اخت ی ار پدر و مادر عز ی زم است و به خواست آنها به كسى داده مى‌شود .

ساعت 15:9 دق ی قه شب

23/10/1365

بابك عطار ی ان[۱]

رده‌ها

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش
آخرین تغییر ‏۱۶ شهریور ۱۳۹۸، در ‏۲۰:۵۷