احمد امین الرعایا نام :احمد نام خانوادگى :امينالرعايا نام پدر :صادق تاريختولد :02/04/1344 محلصدورشناسنامه :اصفهان تاريخ شهادت :04/12/62 نوع حادثه :حوادث مربوط به جنگ تحميلى شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم با دشمن-توسط دشمن در جبهه استان :بنيادشهيداستاناصفهان شهر :ادارهبنيادشهيداصفهان
وصيتنامه
احمد امينالرعايا نام پدر: صادق «بسم الله الرحمن الرحيم »«ارجعى الى ربك » آنكه تو را شناخت جان را چه كند فرزند و عيال و خانمان را چه كندديوانه كنى هر دو جهانش بخشى ديوانه تو هر دو جهان را چه كند «الهى قلبى محبوب و نفسى معيوب و عقلى مغلوب و هوائى غالب و طاعتى قليل و معصيتى كثير و لسانى مقرو بالذنوب فكيف حيلتى يا ستار العيوب و يا علام الغيوب و كاشف الكروب اغفرذنوبى كلها بحرمت محمد و آل محمد يا غفار و يا غفار برحمتك يا الرحم الراحمين .» خدايا چه كنم بندگى طاعتم كم است اى پوشاننده عيبها و اى برطرف كننده غم و اندوهها و اى داننده عيبها و اى برطرف كننده حجابها مىخواهم به تو برسم از محضرت به سويت باز گردم حجابها قلبم را گرفته نمىگذارد تو را ببينم خدايا قدرتى ده تا حجابها را كه مانع رسيدن به تو هست پس زنم و تو را دريابم . خدايا اقرار به گناه دارم گناهانم زياد شده هوا و هوسها بر من عليه كرده شيطان وسوسهام مىكند و نمىگذارد تو را ببينم خدايا باز قدرتى ده تا با اين حيلههاى شيطانى مبارزه كنم بار خدايا من طاقت آتش تو را ندارم. درجائى كه عقاب پر بريزد از پشه ناتوان چه ريزد در جايى كه حضرت علــــى (ع) با خدا چنين صحبت مىكند و مىگويد (ظلمت نفسى ) خدايا من چه بگويم حضرت على كه معصوم است چنين به تو مىگويد من به خود ظلم كردم بار خدايا من چه بگويم خدايا چگونه ثناى تو را بگويم من كوچكتر از آنم كه ثناى تو را گويم چون من تو را آنچنان كه بايد بشناسم نشناختم در جائى مىتواند كســــــى تو را بشناسد كه براى هر نعمت تو شكرى به جاى آورد و تا كنون تو چنين مردى و انسانى نيافريدهاى بارخدايا من غير از رضاى تو هيچ چيز ديگرى از تو نمىخواهم و من خانه و كاشانه را رها كردم تا رضاى تو را حاصل كنم بار خدايا من نه براى بهشت تو به جبهه آمدهام نه براى دوزخ تو من براى رضاى تو به اينجا آمدهام بار پروردگارا مىخواهم وصيت كنم مىخواهم به امت اسلام توصيه كنم مىخواه بگوى نيازايد ؟؟؟ امام را اين مردالهى را خدا بر ما منت نهاده چنين رهبرى را ازميان ما برگزيده اين مرد الهى همه فكر و ذكرش بخاطر خداست و لحظهاى از خدا غافل نمىشود و كار و فعاليتش همه براى خواست او مىخواهد انقلاب اسلامى را در تمام جهان گسترش دهد نيازاريد قلب او را تندتر از انبياء و اولياء خدا نرويد اى كسانى كه براى خد خطوط تشكيل دادهايد و به نام حزب الله و زير پوشش حزبالله به اسلام ضربه مىزنيد دست از اين كارها برداريد چــــــون شما با اين كارها قلب امام را به رنج مىآوريد و اگر تاكنون چنين مىكردهايد برويد استغفار كنيد چون ماها تاكنون اين پير جماران را نشناختهايم اگر مىشناختيم شبانه روز شكر اين نعمت رهبرى را به جا مىآوريم . و چند توصيه به مادر عزيزم : درود بر فاطمـــــه اين شيرزن اسلام كه به مادران شهيدان و رزمندگان درس از جان گذشتگى در راه خدا را تاكنون براى ما به ارمغان گذاشتهاست فاطمه با تربيت كردن فرزند خود امام حسين (ع) و فرستادن علىاكبر به ميدان جنگ به ما آموخت كه حتى امام حسين (ع) براى گسترش دين مبين اسلام تنها فرزند ششماه خود على اصغر را فداى اسلام مىكند و مشت محكمى بر پوزه دشمنان اسلام مىزند ولى تو اى مادر عزيز نمىتوانى فاطمه باشى ولى راه فاطمه (ع) را ادامه دهى تو با فرستادن فرزندت به جبههها مىتوانى مشت محكمى بر دهان آمريكا و دشمنان اسلام بزنى و رسالت فاطمــــه (ع) را به اين گونه انجام داده باشى ولى مادر اگر من در كوچكى در جهل و نادانى باعث اذيت و آزار مىشدم شير پاكت مرا به راهى كشيد كه آن راه ، راه انبياء و اولياء خداست ولى از تو مادر مىخواهم كه مرا ببخشى چون تو خيلى زحمت براى من كشيدى و من قدر زحمات تو را نداشتم ولى اگر من كشته شدم براى من گريه مكن ولى اگر خواستى در عزاى من گريه كنى آنچنان گريه كنى كه حضرت زينب براى 72 هفتادو تن گريست و با صبر و مقاومت خود در مقابل كاخ يزيد مشت محكمى بر دهان او زد و زينب كم كسى را از دست نداده بود او علىاكبر ابوالفضل امام حسين و 72 تن ديگر را از دست داده بود و چنين مقاومتى در برابر ظلم و ستم داشت و اى مادر تو هم اين گونه باش. چند توصيه به برادرانم دارم برادران عــــزيزم موقعى كه من كشته شدم راه من را ادامه دهيد خدايى نكرده در اين راه سستى از خود نشان ندهيد چون باعث شكست خودتان مىباشد و درحــــق حقير دعا يادتان نرود و چند توصيه و چند خواسته از شما و از خدا دارم موقعهاى كه من كشته شدم و خواستيد مرا تشيعجنازه كنيد دستهايم را از تابــــــوت بيرون بگذاريد تا اين دنيا پرستان كه دنيا را مثل خانه عنكبوت به آن دل بستهاند ببينيد كه من هنگام مردن نه مىتوانم ا ز مال دنيا ماشينى و نه خــــانهاى و نه پولى و نه چيزهاى دگيرى با خود ببرم و از قول من به مردم بگوئيد كه اين قدر دل به مال دنيا نبنديد كه اين دنيا گذشتنى است و اين دنيا اين قدر ارزش ندارد كه ما براى آن تلاش مىكنيم و بايد كولهبارها را پر كرد راه طولانى در پيش داريم و اين راه راهى است كه انبياء و اولياى خدا رفتهاند و اى كسانيكه دل بر اين دنيا بستهايد اين دنيا روباهى است فريبنده هر كه گول اين دنيا را بخورد هلاك خواهد شد من دوست دارم مــوقعهاى كه كشته شدم آنقدر رنج و شكنجه در پيشگاه خدا ببينم تا دراين دنياى فانى بخشيده ، پيش معبود خود بروم و موقعى اى كه من كشته شدم مرا دم درب گلستان شهـــــدا خاك كنيد تا اين مردم مخلص كه از روى قبر من عبور مىكنند پاهاى معصوم آنها باعث بخشيدن گناهان من شود و اى كسانى كه از دست من ناراحت هستيد تو را به جان فاطمه و فاطمه را به جان امام حسين (ع) قسم دهيد كه مرا ببخشد و مرا مورد شفاعت خود قرار دهد و چند توصيـــــه به برادران عزيزى دارم كه با آنها رفتو آمد داشتهام برادران عزيز از موت نترسيد مردن حيات است و اين عالم مردهاست و ما مردگان اين عالميم (امام خمينى ) برادران عزيز نمازشب به پا داريد نماز يوميه را فراموش نكنيد نمازهايتان را سر موقع بخوانيد و با جماعت بجا آوريد و در نماز جمعه شركت كنيد كه دشمنان شما ازاين وحدت و هماهنگى و جماعت شما خوف و ترس دارند برادران عزيز قـــــــــرآن بخوانيد بيشتر مطالعه كنيد نهجالبلاغه بخوانيد و شانزده اصل امام را مو به مو اجرا كنيد برادران عزيز با هوا و هواسهاى خود مبارزه كنيد و هميشه در حــــال توبه به سر بريد و لحظهاى از خدا غافل نشويد كه هلاك خواهيد شد برادران عزيز براى امام دعا كنيد و ظهور مهدى صاحب زمان را از خـــــدا بخواهيد و از حرفها بيهوده و شوخىهاى بيجا خودارى كنيد ديگر عرضى ندارم از تمام برادران التماس دعا دارم . خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار منتظرى نستوه براى نصر اسلام محافظت بفرما «والسلام عليكم و رحمتالله و بركاته ».
وصیت نامه
لطفا به بخش گالري مراجعه شود.