حسین حیدری | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | مشهد |
شهادت | ۱۳۶۱/۷/۲۰،شلمچه |
محل دفن | بهشت رضا |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
شغل | بافنده |
خانواده | نام پدرمحمد |
خاطرات:
پسر عمه ام می گفت: بعد از اینکه عملیات تمام شده بود و تمام رزمندگان آمده بودند برای استراحت در سنگرهای شان مستقر شوند من شب به سنگر حسین رفته و به او گفتم: پسردایی امشب بیا سنگر من تا با هم باشیم . حسین گفت: پسر عمه جان من امشب حتما باید پهلوی همسنگران خود باشم . هر چه اصرار کردم ایشان نیامدند . صبح زود که از سنگر بیرون آمدم یکبار صدای هواپیماهای دشمن را شنیدم که آمدند و منطقه را بمباران کردند و یک راکت هم به سنگر آنها اصابت کرد و همگی آنها شهید شدند. یک حالت عجیبی به من دست داد و یاد حرف شب قبل از عملیات او افتادم . با خود گفتم: او حتما از شهادت خود با خبر بود که دعوت من را قبول نمی کرد.
آخرین بار ی که حسین آمده بود باهم به زیارت حرم امام رضا (ع) رفتیم حسین آنجا به مادرش گفته بود: من از این سفر دیگر بر نمی گردم.[۱]