تاریخ تولد : 1339/10/01
نام : علیاصغر محل تولد : سبزوار
نام خانوادگی : جبله ای تاریخ شهادت : 1362/04/04
نام پدر : حسین مکان شهادت : غرب - مهاباد
تحصیلات : دیپلم منطقه شهادت :
شغل : بهیار یگان خدمتی : تیپ ویژهی شهدا
گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : فرماندهدسته
گلزار : روستای جبله
زندگینامه
علی اصغر جبلهای، در سال 1339 در یکی از روستاهای شهرستان سبزوار دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند و سپس برای ادامهی تحصیل به جغتای رفت.
در دوران انقلاب جزء کسانی بود که فعالانه در راهپیماییها شرکت میکرد و برای براندازی رژیم شاه، تلاش مینمود.
پس از انقلاب به عضویت بسیج درآمد و از این طریق به جبهه اعزام شد. چندی بعد به عضویت سپاه پاسداران در آمد و به عنوان امدادگر به خدمت در جبههها مشغول شد و سرانجام به سال 1362 در عملیات بیتالمقدس 2 و در منطقهی مهاباد به درجهی رفیع شهادت نایل گشت.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون»
« گمان مکنید کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مردهاند. بلکه زندگانی هستند که نزد پروردگار خویش روزی میخورند.»
به نام خدا و با یاد امام خمینی و در انتظار ظهور امام زمان«عج»، در این لحظه که خود را به لباس پاسداری مزین و به غسل شهادت مطهر کردهام، به روشنی روز برایم مسلم است که انتهای راهم به سبیل الله و انشاء الله صراط مستقیم میرسد و در جریان حوادثی قرار گرفتهام که آرمان سازندگی است و آن جنگ حق علیه باطل است.
و مادرم! عروسی من در جبهه و عروس من شهادت است. صدای غرش گلولهی توپ و خمپاره، عقد مرا خواهند خواند و با پوششی از خون گرم و سرخ خود را برای معشوم «الله» آرایش خواهم کرد. در میان شادی مسلسلها و بارش نقل سربی، در حجلهی سنگر، عروس شهادت را به آغوش خواهم کشید و با اتوموبیلی که همان تابوت گلباران شدهام است، در میان همهمهی تشییع کنندگان که با مشت های گره کرده و با تکبیر بدرقهام میکنند، به سوی منزلگه عشق خواهم رفت.
عروس من شهادت و نام فرزندم آزادی است. از همین جا فرزندم، آزادی را به شما میسپارم. از آن محافظت کنید. نباشید از آن کسانی که :
«فذلک الذی یدع الیتیم»
سلام بر روح الله، ابر مرد تاریخ، سازش ناپذیر، آن نایب به حق امام زمان«عج» خمینی بت شکن، سلام بر پدر بزرگوارم، که اسطوره مقاومت است، که در قرآن آمده است :
«یا ایها الذین امنوا استعینوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرین»
«ای کسانی که ایمان دارید، در کارهایتان صبر و مقاومت کنید و نماز را به پا دارید، به راستی که خداوند با صبرکنندگان است.»
و اما چهارم، سلام بر مادر و مادربزرگ مهربان و دلسوزم، که اگر جنازهی پسرشان را به دستشان بدهند، خودشان با کمال رضایت و سپاس و شکر بیکران او را در قبر میگذارند و سلام آخر بر دوستان و خویشان که پیرو ولایت فقیه هستند و سلام گرم و دلپذیرم بر برادران و خواهرانی که تهمت و فحش را در راه اسلام خوردند و مانند بهشتی مقاومت کردند تا پوزهی شایعه سازان، آن منافقان زیرک و آن احمقهای زاهد را به خاک مالیدند و میمالند.
و اما وصیتم به شما برادران حزب الله! ما همه مدیون امام خمینی هستیم، چرا ؟ زیرا هر چه داریم از ایشان است، او با زنده کردن اسلام به ما و ملت ما حیات دوباره بخشید و ما را از خواب غفلت بیدار کرد، خوابی که ممکن بود تا لحظهی مرگ ما را رها نکند، ما در منجلاب فساد بودیم و تا خرخره به آن آغشته، او ما را از این ضلالت نجات بخشید و با استفاده از رهنمودهای اسلام که در قرآن و سنت آمده است، به ما روش زیستن را آموخت.
ای خانواده استوار و صبورم! موقعی که تابوتم را تقدیمتان میکنند و شما و دیگر برادران و خواهران حزب الله پیکرم را تشییع میکنید، نگذارید افراد ناشایسته و ضد انقلاب و ضد خلق در تشییع جنازهام شرکت کنند.
ای زن و مرد منافق و ضد بشریت، به خدا قسم اگر گوشهای از بدنت به گوشهای از تابوتم بخورد، می دانم در آن دنیا چگونه و چه بلایی به سرت بیاورم.
و در آخر از شما پدر و مادر عزیز میخواهم که بر مزار من گریه نکنید، زیرا کسی که شهید میشود، زنده است و در قرآن کریم نیز آمده است:
«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون»
«آن کسی را که در راه خدا کشته میشود مرده نپندارید، بلکه او زنده است و لکن شما حقیقت او را درک نمیکنید.»
و اما پدر و مادر عزیزم! میدانم در داغ فرزند آرام نمیگیرید و گریه میکنید، ولی از شما میخواهم که گریه شما فقط و فقط به خاطر حسین بن علی«ع»، پسر زهرا و علی اکبر و علی اصغر حسین«ع» باشد، زیرا من یک بندهی گناهکار بیش نیستم و خون من از خون نوجوان هجده سالهی امام حسین«ع» و از خون دیگر فرزندان امام حسین چون بهشتی و هفتاد و دو تن از یارانش و رجایی و باهنر و دیگر شهدای راه اسلام سرختر نبود، پس اگر میخواهید که هدیهی خود را در نزد خدا ضایع نکنید، فقط به خاطر نوجوانان بنی هاشمی گریه کنید و این کشته شدن افتخاری است که نصیب شما شده است و از شما میخواهم که برادرانم اسلحهی به خون آغشتهی مرا که بر زمین کردستان افتاده است، بردارند و انتقام خون شهیدان و برادرشان را از کفار جهان بگیرند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
به امید پیروزی هر چه سریعتر رزمندگان اسلام بر کفر جهانی
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار.[۱]