شهید محمدرضا بربری جاقوری
شهید محمدرضا بربری جاقوری
تاریخ تولد :1340/11/01
تاریخ شهادت : 1362/08/02
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه : خراسان رضوی - مشهد - بهشت رضا
rId5
زندگی نامه
شهید محمدرضا بربری جاقوری به سال 1340 در کاریزنو از توابع مشهد دیده به جهان گشود . دوران کودکی خود را در زادگاهش کاریزنو سپری کرد و در سن هفت سالگی قدم به مدرسه نهاد و پس از تمام کردن دورهی ابتدایی با نمرات خوب، به کار کشاورزی مشغول شد . از کودکی عبادت و نیایش پروردگار را آغاز کرد و از نماز و روزه لحظهای غفلت نورزید و همواره در جلسات مذهبی شرکت میجست . با شروع انقلاب، در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد و فعالیتهای انقلابی داشت . بعد از پیروزی انقلاب به بافندگی و کشاورزی مشغول گشت تا اینکه در دوران جنگ به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد و نبرد با دشمن را در لباس سربازی آغاز نمود . ایشان سرانجام در تاریخ 02/08/1362 در شهر مریوان در حین مبارزه با ضدانقلاب به شرف شهادت نائل آمد
وصیت نامه
﴿ وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ ﴾ گمان نکنید آنهایی که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند، بلکه زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی می خوردند . ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد . ( امام خمینی ) به نام خداوند بزرگ و بلند مرتبه، اینجانب محمدرضا جاقوری وصیتنامه خود را به شرح زیر آغاز میکنم : ای ملت عزیز قهرمان سلام بر شما و درود خداوند بر شما که دست این ابرقدرتها که از آستین کثیف شرق و غرب بیرون آمده بود از وطن اسلامیمان کوتاه کردید . برای تمام برادرانم و دوستانم مینویسم همان طوری که به ندای ( هل من ناصر ینصرنی ) امام عزیزمان لبیک گفتهاید، از شما انتظار دارم که همیشه به این ندا که ندای حق و درهم شکننده باطل است گوش فرا دهید . ای برادران عزیز به شما توصیه میکنم که سلاح شهدا را بردارید و به رزم ادامه دهید . آنهایی هم که عذر شرعی دارند و نمیتوانند به جبهه اعزام شوند در پشت جبهه فعالیتهای انقلابی داشته باشند . برای برادران دانشجو و دانشآموز مینویسم که در سنگر مقدس مدرسه به درس خواندن ادامه دهند زیرا هر قطره از جوهر خودکارشان که در راه اهداف انقلاب اسلامی به روی کاغذ کشیده شود، همچون تیر مستقیمی است که به سینه دشمنان الله و اسلام فرو میرود . سلام بر پدر و مادر عزیزم . اگر من به درجهی رفیع شهادت رسیدم، از خداوند بخواهید که این قربانی را که در راه نجات اسلام دادهاید، قبول کند . امیدوارم که همچون کوه استوار باشید و هرگز کوچکترین ناراحتی به دلتان راه ندهید و هرگز قطره اشکی نریزید . میدانم که هیچ پدری نمیتواند مرگ فرزندش را تحمل کند ولی پدر و مادر عزیزم اگر خواستید گریه کنید در جایی گریه کنید که چشم دشمنان به شما نیفتد که باعث خوشحالی آنها میشود و مثل کوه آهنی باشید که بر سر دشمنان فرود آید . پدر و مادر عزیزم خیلی باید مرا ببخشید، میدانم در طول زندگیام شما را خیلی اذیت کردم و هیچ وقت برایتان فرزند خوبی نبودم . از خداوند بزرگ میخواهم که مرا ببخشد و از شما میخواهم که مرا حلال کنید که در آن دنیا در نزد سرور شهیدان امام حسین ( ع ) که مظلومانه به شهادت رسید، رو سفید باشم . سلام بر شما خواهران و برادرانم و درود خداوند بر شما، امیدوارم که شما هم بنده را ببخشید و هرگز از اینکه برادر خود را از دست دادهاید ناراحت نباشید . سلام بر تو همسر عزیزم، امیدوارم که سلام آخر بنده را بپذیری و مثل همسران شهدا همچون کوه استوار باشی و هرگز ناراحتی به خود راه ندهی، پیرو خدا، قرآن و خط امام باشی و آخرین سلام برای فرزندم علی . امیدوارم که علی را طوری تربیت کنید که اصلا احساس بیپدری نکند و به او بگویید که پدرت به چه راهی رفت و هدفش چه بود . خدایا خودت شاهد هستی که به چه دلیل، راه خدمت سربازی را در پیش گرفتم، برای رضای تو، نجات اسلام، حفظ ناموس، دفاع از مملکتم و برای خدمت به تمام مستضعفین جهان در این راه پای نهادم . از تمام اقوام، خویشان و دوستانم که به مجلس یاد بود من میآیند، حلالیت مرا بطلبید . خداحافظ پدر و مادر عزیزم . تاریخ 25/07/1362[۱]