شهید غلامحسین زمانی پور
غلامحسین زمانی پور | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | سمنان1345/11/05 |
شهادت | پاسگاه زید1362/01/08 |
محل دفن | سمنان امام زاده یحیی |
یگانهای خدمت | سپاه سمنان - لشکر 17- گردان امام صادق ( ع ) |
سمتها | تیربارچی |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
تحصیلات | زیر دیپلم |
شغل | محصل |
خانواده | نام پدر:علی اکبر |
غلامحسین زمانی پور
فرزند : علی اکبر
متولد : 1345/11/05 در سمنان
تحصیلات : زیر دیپلم
تاهل : مجرد
یگان : سپاه سمنان - لشکر 17- گردان امام صادق ( ع )
مدت حضور : 4 ماه و 10 روز
مسئولیت : تیربارچی
نوع عضویت : بسیج
نوع شغل : محصل
تاریخ شهادت : 1362/01/08
محل شهادت : پاسگاه زید
عملیات : پدافندی
محل دفن : سمنان امام زاده یحیی
وصیت نامه
پدر و مادر عزيزم، نميدانم از چه برايتان بنويسم؛ از حالات و روحيات برادران و از معنويت جبهه يا از انتظار شب حمله. راستي چه انتظار طولاني، انتظاري كه حدود چهار ماه طول كشيد. انتظاري كه ملاقات با پروردگار بايد همراه با رنج و زحمت باشد. انتظاري كه بايد صبور بود. انتظاري كه مشيت الهي بر اين بود كه آزمايش شديم. به مصداق آيه شريفه احسب الناس ان يتركو ان يقولو امنا و هم لايفتنون ... . من بايد باز هم در انتظار بمانم. شايد لياقت اين را كه به عنوان سرباز امام زمان عجل الله تعالي باشم و در عمليات شركت كنم ندارم. خدايا، اين لياقت را به من عطا كن تا بتوانم در عمليات شركت كنم!
پدر و مادر گرامي، چند روزي به شب موعود نمانده است. برادران رزمنده خود را جهت شركت در عمليات آماده ميكنند. اما ما را در اين عمليات شركت نميدهند. از اين جهت خيلي ناراحت هستم و جهت تسلي قلبم سروده زير را زمزمه ميكنم.
اين دلتنگم غصـهها دارد گوئـيـا مــيل كـربـلا دارد
مــيروم بينم در كـجا عباس دست و بازو از تن جدا دارد
بايد شكرگذار باشيم كه خداوند بهشت را به ما نشان داد. امروز روز حركت است و سكون نشانه ذلت و خواري است.
اگر جسدم به دست شما افتاد آن را در سمنان در جوار امامزاده يحيي عليهالسلام دفن كنيد!
فرزندم، از اينكه دست پدر را بر سرت لمس نميكني غمگين نباش؛ زيرا، براي ياري دين خدا و براي نابودي دشمنان اسلام كه همه دست به دست هم دادهاند تا اسلام عزيز را از بين ببرند به جبهه رفت و در راه خدا به شهادت رسيد!
فرزندم، از تو ميخواهم كه حضرت فاطمه و حضرت زينب سلامالله عليها را الگوي خود قرار بده! ميخواهم همانطور كه برادر شهيدم، عموي بزرگوارت غلامحسين، نامت را اعظم نهاد براي اسلام عظمت آخرين باشي و روحم را شاد كني!
همسرم، شما كه با وضع خيلي ساده زندگيام، زندگي كردي و مشوقم به رفتن به جبهه بودي از تو تشكر و قدرداني ميكنم و از خداوند ميخواهم كه به شما صبري مثل صبر حضرت زينب عطا فرمايد!
بازاريان و كسبه، مبادا زماني كه مردم عزيزانشان را به جبهه ميفرستند و اموال خود را براي جبهه هديه ميكنند، شيطان شما را وسوسه كند كه گرانفروشي، كم فروشي و يا احتكار كنيد. « ويل للمطفيفين »
از اينكه بار ديگر خداوند به من لياقت داد تا در جوار سربازان اسلام در بزرگترين آزمايشگاه انسانها، در دانشگاه جبهه به عنوان خادمالحسين شركت نمايم ستايش مينمايم! از خداوند ميخواهم تا آخرين لحظه حياتم تابش انوار الهي را بر قلبم بيشتر بگرداند تا در روز قيامت پيامبر اكرم را با چهره خشنود ملاقات كنم!
ميدانم از دست دادن دو فرزند در سن جواني و نوجواني براي هر پدر و مادري سخت است اما ميخواهم مادر عزيزم وقتي به ياد ما ميافتي، همان لحظه به فكر حضرت زينب سلام الله عليها باشيد كه با از دست دادن هفتاد و دو تن از عزيزانش در صحنه كربلا صبر كرد و پيام برادرش حسين را در كاخ يزيد به گوش جهانيان رساند!
برادران و خواهران عزيزم، در رابطه با تشخيص فتنه و فتنهگر بايد دقيق باشيد و از سفينه نجات كه همان قرآن است كمك بگيريد!
مواظب باشيد كه دشمنان بين شما تفرقه ايجاد نكنند و شما را از روحانيت متعهد جدا نكنند؛ زيرا، جدا شدن از روحانيت آغاز بدبختي مسلمانان و اسلام خواهد شد. اسلام بدون روحانيت مانند بدن بيسر است.[۱]