شهید حسین آقا محمدربیع

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۴۷ توسط Ebrahimi1400 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

حسین آقا محمد ربیع متولد: 1341/10/۰۱ شهادت: ۱۳۶۴/۰۴/۲۴ فرزند: اکبر قطعه: بیت المقدس عملیات منجر به شهادت: بیت المقدس سرباز زمینی بسیج


زندگی نامه

حسین آقا محمد ربیع در تاریخ 1/10/1341دیده به روشنایی هستی گشود. فعال و کوشا بود و بیکاری را دوست نداشت. بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی تا کلاس دوم راهنمایی ادامه تحصیل داد و سپس به دلیل علاقه به کارهای فنی به شغل مکانیکی مشغول شد. شرکت در مجالس مذهبی و انقلابی او را با امام و اهدافش آشنا کرد. حسین ضمیری پاک و سالم داشت. اهداف امام را به جان پذیرفت و در اجرای فرامین ایشان کوشا بود. وی در تظاهرات نفرتش را از رژیم ستم‌شاهی فریاد می زد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزء اولین کسانی بود که در بسیج مسجد محل شروع به فعالیت کرد. روزها کار می‌کرد و شبها در کلاس‌های آموزشی عقیدتی و نظامی شرکت می‌کرد. خوشرو و مهربان بود و خصوصیات اخلاقی اش سبب شد تا مسئولیت گروه سرود و برنامه‌های ورزشی بسیج به وی واگذار شود. صداقت، اخلاص و خوش اخلاقی اش او را محبوب دوستانش ساخته بود. ایشان به نحو احسن در انجام کارها می‌کوشید. حسین با خانواده و دوستانش رابطه خیلی خوبی داشت و با ادب بود. با ایمان و نمازخوان و مسجد برو بود. اوقات فراغت خود را در مسجد و سپاه و جهاد می گذراند. به آموزش قرآن به دیگران علاقه داشت و در آموزشهای عقیدتی سیاسی نظامی شرکت می‌کرد و مسئولیت تیم ورزشی پایگاه را به عهده گرفته بود. ایشان با بقیه برادران بسیجی در پی جلوگیری از بدحجابی بودند چه مرد و چه زن. روی مقوا نوشته بودند که؛ بی حجاب که به صد عشوه و ننگ آمده ای، مگر با عفت و عصمت به جنگ آمده ای؟ حسین در مرحله سوم عملیات بیت المقدس شرکت کرد. حضور در جبهه و دیدن ایثارگری‌های جوانان او را به جبهه علاقه مند کرده بود. بعد از آن اکثر اوقات در جبهه بود و برای رسیدن به فیض عظیم شهادت تلاش می‌کرد. حسین به این همه آرامش و پاکی غبطه می خورد و راهش را انتخاب کرده بود و هیچ چیز نمی توانست مانع رفتنش به جبهه شود. اعضای بسیج وقتی از نیت او مطلع شدند سعی کردند مانع او شوند، اما حسین مانند همیشه با صبر و لبخندی بر لب حرفهای شان را گوش داد و در آخر گفت که تصمیم خود را گرفته و به جبهه خواهد رفت. چند روز بعد وقتی حسین وارد خانه شد چنان شاد و خندان بود که اعضای خانواده را متعجب کرد. حسین با نشان دادن برگه اعزامش دلیل شادمانی خود را بیان کرد. حسین چهره زیبای شهادت را دیده بود و عاشقانه در راه رسیدن به زیبایی تلاش می‌کرد تا آن که در عملیات رمضان به اجابت رسید. شادی روح شهید حسین آقا محمد ربیع صلوات ( الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم ) اللهم الرزقنی توفیق الشهادت فی سبیلک.

وصیت نامه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ « هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندار، بلکه زنده‌اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.» پدر و مادر عزيزم، وقتى با تفنگ كلاشينكف قلبم را سوراخ كردند، وقتى تركش و خمپاره مغزم را متلاشى كرد، وقتى قطعه قطعه گوشت بدنم را از زير شنى تانك بيرون آوردند و يا وقتى اسير شدم، اصلاً ناراحت نباشيد و وقتى كه خبر شهادت به دستتان رسيد ناراحت نشويد، چرا كه توانسته ايد چنين فرزندى را بزرگ كنيد و در راه خدا فدا كنيد و به صاحب اصلى اش برگردانيد، چرا كه من و تمام ما امانتى هستيم از طرف خدا به شما والدين و شما وظيفه داري، پس گريه كردن براى من معنايى ندارد، بلكه به ياد على اكبر حسين(علیه السلام)گريه كنيد و به گفته اماممان گريه كردن بر شهيد شركت در حماسه اوست. پدر و مادرم، مى دانيد براى چه كسى گريه كنيد؟ براى بهشتى مظلوم گريه كنيد، براى رجايى و باهنرگريه كنيد و براى طالقانى عزيز و مطهرى گريه كنيد. براى كسانى گريه كنيد كه قدر گريه كردن را داشته باشند. مادرم، از شما مى خواهم كه در مجلس سوگوارى من سياه به تن نكنيد، زيرا كه من اگر واقعاً شهيد شده باشم نمرده ام و زنده هستم، ولى از نظر ظاهر از چشم شما دور هستم و اما تو اى مادر عزيزم كه عمر خود را صرف فرزندان خود كردى و چنين فرزندانى را توانستى تحويل بدهى. پدرم، من كه نتوانستم جواب اين همه زحمات شما را بدهم و جبران كنم، ولى اميدوارم كه اگر قابل باشم بتوانم در آن دنيا جبران كمى از زحمات شما را بكنم. پدر و مادر، برادران، خواهران و خويشاوندان عزيز، من يك پيام كوچك براى شما دارم، هر چند من كوچكتر از آنم كه براى شما پيام بدهم. از شما مى خواهم كه با حضور خود در صحنه و نماز جمعه ها شركت كنيد و با حفظ كردن وحدت خود پيرو سرسخت ولايت فقيه باشيد و در آخر يك وصيت هم براى دوستان دارم. از تمامى شما مى خواهم كه به گفته اماممان كه فرموده اند مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ كنيد، مسجد را رها نكنيد و در كلاسهايى كه مى گذارند شركت كنيد و تداوم بخش راه تمام شهيدان باشيد. در ضمن وصیتم اين است كه راضى نيستم كسى كه نماز نمى خواند و يا كسى كه احكام اسلام را رعايت نمى كند در تشيع جنازه من شركت كنند. يك وصيت ديگر هم دارم. من را دوستان و پدرم در قبر بگذارند .هر كس كه تو را شناخت جان را چه كند/ فرزند و عيال و خانمان را چه كند/ ديوانه كنى هر دو جهانش بخشى/ ديوانه تو هر دو جهان را چه كند. خمينى اى اميد نا اميدان/ مرا تو رهبر جمله شهيدان /خمينى كوه صبر و استقامت/ خمينى مظهر عشق و شهادت. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را براى ما نگهدار .خدايا فرج آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را نزديك بگردان. پروردگارا؛ عمر رهبر ما را به انقلاب حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)متصل گردان .خدايا؛ رزمندگان ما را يارى كن تا ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با كفر مقابله كنند و جزء سربازان امام بگردان و به تمامى مادران، پدران، فرزندان، همسران، خواهران، خويشان و دوستان شهيدان صبر جلیل عنايت بفرما. http://shohada-isf.ir/fa/shahid?shahidID=43