کتاب روایت نامه

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۱۵ توسط Fazayemajazi (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو
روایت نامه
Photo 2016-09-26 17-34-33.jpg
به کوشش روح الله ولی ابرقویی
نویسنده محمدرضا نجفی، زهرا صادقی نیا
موضوع دفاع مقدس
ناشر نشر شهید کاظمی
صفحه 384 صفحه


معرفی

این کتاب شامل صدها موضوع متناسب با دفاع مقدس در قالب الفبایی است که از کلام ولی امر مسلمین حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای استخراج شده است. این کتاب توسط معاونت پژوهش مؤسسه روایت سیره شهدا قم و حجت الاسلام والمسلمین روح الله ولی ابرقویی تدوین شده است. موضوعات استخراجی کتاب، سوژه‌های مناسبی برای راویان عرصه دفاع مقدس است که در این کتاب گرد آمده است. برخی از موضوعات مهم «روایت نامه» عبارت است از: استقامت، آمریکا، آتش بس، ایمان، بصیرت، جانباز، جهاد، دشمن، سنت الهی، شهادت، شهید، قطعنامه و... که ذیل هر کدام از این عناوین، نمایه و ریز موضوعات متعددی درج شده است. در این کتاب منظومه فکری رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در زمینه دفاع مقدس و ابعاد آن قابل ترسیم است و با مطالعه آن، جوانب مختلف جهاد، دشمن‌شناسی، شهید و شهادت و دیگر موضوعات مربوط به جنگ تحمیلی در کلام معظم له روشن می‌شود و خواننده کتاب به راحتی نظام گفتمانی ایشان پیرامون تأثیر بسزای عوامل معنوی، ابتکارات و شکوفایی استعداد جوانان نخبه در جنگ را خواهد شناخت. تأکید ایشان بر عوامل پیروزی ایران در جنگ مثل ایمان و استقامت و معنویت نشان دهنده این است که راویان این عرصه باید ابلاغ معارف جنگ را در اولویت رسالت خطیر خود قرار دهند.

نمونه محتوا

در طول هشت سال جنگ، بارها مشاهده شد که نیروی دشمن با نیروی ما نابرابر است. دشمن فقط عراق نبود؛ عراق به مثابه دروازه‌ای بود که استکبار جهانی و شرق و غرب از آن به ما تهاجم می‌کردند. همه فهمیدند و دنیا هم فهمید که سلاح‌های فرانسوی و روسی و انگلیسی و غیره در کنار یکدیگر علیه ما تهاجم می‌کردند و از بسیاری کشورها، مزدور می‌آوردند و دلارهای نفتی را به نفع دشمن ما به کار می‌انداختند. بنابراین، یک کشور و دولت در مقابل ما نبود؛ بلکه استکبار و اذناب او علیه ما وارد نبرد شده بودند. ... بار دیگر موقعی گریه امام را دیدم که سخن مادر شهیدی را برای ایشان بازگو کردم؛ در شهری سخنرانی داشتم. بعد از پایان سخنرانی، همین که خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمی پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف می‌زند. گفتم راه را باز کنید، تا ببینم این خانم چه‌کار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچه‌ام اسیر دست دشمن بود و اخیرًا مطلع شدم که او را شهید کرده‌اند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچه‌های دیگرم نیز در راه شما شهید شوند.[۱]

پانویس

  1. سایت من و کتاب

رده‌ها