شهید یوسف احمدیان

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۰۸ توسط Seyfi9706 (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

شهید یوسف احمدیان تاریخ تولد :1342/12/11�تاریخ شهادت : 1366/12/21 محل شهادت : مریوان�محل آرامگاه :مازندران - سارئ - ملامجدالدین 1-2

زندگینامه

یوسف احمدیان در سال 1342 در ساری به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در دبستان حشمت داوری و تحصیلات راهنمایی را در مدرسه نیما به اتمام رسانید و بعد از اتمام سال سوم راهنمایی در لشکر 30 گرگان مشغول به خدمت شدند و در تاریخ 12/4/1362 در مرکز پیاده نیروی زمینی در شیراز آموزش نظامی خود را به پایان رسانید و آموزش گروهبانی خود را در کادر ثابت نزاجا در تاریخ 4/10/61 تا تاریخ 20/2/1362 با موفقیت به پایان رسانید وی همچنین دوره تکاوری را در شیراز سپری نموده و تخصص موشک های تاو را بدست آورد و همزمان به نیروهای لشکر 2 کربلا آموزش نظامی تدریس می نمود شهید یوسف احمدیان به ورزش های رزمی علاقه داشته و بدان می پرداخت تا آنجا که در رشته تکواندو کمربند مشکی دان 2 را بدست آورده بود. این شهید گرامی در سال 1361 به جبهه های غرب ، جنوب و خرمشهر رفته و در عملیات والفجر 4 مجروح شدند و پس از اتمام دوره درمان دوباره به جبه بازگشته و سرانجام در تاریخ 21/12/1366 در جبه ی مریوان و در اثر شیمیایی دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد

وصیت نامه

به نام خدا سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد ، اگر احوالی از اینجانب خواسته باشید خوش و سرحال و به دعاگوئی شما مشغول می باشم . سخن اولم با مادر و پدر عزیزم است، پدر و مادر خوب و مهربانم اگر شهید شدم برایم گریه و زاری نکنید زیرا همیشه ما زنده هستیم شما همیشه با بردباری و از خود گذشتگی باعث افتخار و سرافرازی ما گردیده اید پدر و مادر عزیزم اگر گاهی با صدای بلند با شما حرف زده ام امیدوارم با آن مهر پدری و محبت مادری خودتان این فرزند گناهکارتان را ببخشید ، شاید این افتخار نصیب من شود که بالاخره روزی با این قطره خونی که در رگهایم جاری است شما را در پیش روی حضرت زهرا سلام الله علیها روسفید نمایم و امیدوارم با همین خدمت کوچک زحمات چندین ساله شما را که در دوران طفولیتم بسی رنجها برده اید جبران نمایم سخن دوم با برادر و خواهران مهربانم هستم ای عزیزانم ، اکنون با دیدن روحیه تزلزل ناپذیر شما با روحیه ای قوی تر در جبهه هستم و میدانم و مطمئنم اگر تفنگم از دستم به زمین افتد کسی هست که آن را بردارد برادر عزیز و ارجمندم و خواهران مهربانم امیدوارم که با ایثار خون بتوانم درخت اسلام را آبیاری نموده و تداوم بخش راه حسین علیه السلام باشم بدانید خون من از دیگران رنگین تر نیست ، خون من از علی اکبر امام حسین علیه السلام رنگین تر نیست باز از شما خواهش می کنم از پدر و مادر عزیزم و از دو نور چشمانم زهره و محسن خوب نگهداری کنید که وقتی احساس نکنند به ایشان کم لطفی شده است . سخن سوم من با دوستان و آشنایان است ، دوستان خوب من اگر گاهی باعث رنجش شما شدم به خوبی و بزرگی خودتان ببخشید برادران قسم به خون حسین ، قسم به لحظه شهادت ، قسم به صدای خوش آواز گلوله که تفنگم بیهوده بر زمین نخواهد افتاد و تا آخرین لحظه برای هدفم که جز راه الله نیست مقاومت خواهم کرد و تا از پا نیاستم دست از جنگ برنخواهم داشت بجز پیروزی دین خداوند کریم. دوستان عزیز شما نمیدانید که در اینجا چه لاله هایی از جوانان بوسیله ی این بمب های شرق و غرب به یاری این ایادی نوکر صفتان شهید می شوند شما نیستید که ببینید چه خوابهای شیرینی درون سنگر ها به وسیله خمپاره شکسته می شود و یا اینکه دیگر از خواب بیدار نخواهند شد دوستان عزیزم اینها سخن من است البته نه سخن من تنها بلکه سخن تمام جنگجویان بلکه سخن خود قرآن که شاید کوه ها از هم پاشیده شوند یا دریاها بخشکند ولی خشم نفرت از دشمن خدا هرگز فروکش نخواهد کرد سربلندی همه شما را از خداوند منان خواستارم ان شا الله پرچم اسلام همیشه سربلند باشد خداحافظ همگی

منبع: سایت شهدای ارتش

رده