شهید سید محمد قاسمی شیرسوار

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۵۵ توسط Ghanbari9706 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید سیدمحمد قاسمی شیرسوار تاریخ تولد :1328/01/12 تاریخ شهادت : 1360/03/01 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :مازندران - بابل - علمدار


زندگینامه

شهید سید محمد قاسمی شیر سوار در تاریخ 1328/01/12 در روستاي علمدار بابل ديده به جهان گشود و پس از طي دوران مکتب خانه، براي ادامه تحصيل به دبستان تربيت رفت. هر روز فاصله بين روستا تا شهر که به فاصله چهار کيلومتر بود، با پاي پياده در ميان برف و باران و گل و لاي رفت آمد مي کرد. پس از طي دوران ابتدايي، متوسطه را در 1348 در دبيرستان امام خميني (شاهپور سابق) با اخذ ديپلم به پايان رساند. او اولين فردي بود که در زادگاهش موفق به گرفتن مدرک ديپلم شد. در طول اين سال ها، دوشادوش پدر و مادر به کشاورزي مي پرداخت. شهيد قاسمي در تاریخ 1348/07/01 از طریق شرکت در کنکور ورودی وارد دانشکده افسري شد و پس از طی دوره سه ساله دانشکده در تاریخ 1351/07/01 در رسته زرهی به درجه ستوان دومي مفتخر گردید. پس از طی دوره مقدماتی رسته زرهی در مرکز آموزش زرهی شیراز به لشکر 16 زرهی قزوین اختصاص یافته و مشغول خدمت گردید. او در سال 1354 در نبرد مرزي بين ايران و عراق (منطقه مهران) شرکت داشت و به خاطر شهامت هايش، لقب شير پادگان گرفت. شهید قاسمی جزو يکي از سه افسر پادگان زرهي هفت گل بود که پيش از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان طرفداري از امام خميني شناسايي شده بود و از سوي افسران رده بالا خود تهديد به اعدام شد و خانه اش مورد تعرض ارتشيان شاه قرار گرفت. از آنجا که در اين مبارزه با مردم منطقه همکاري داشت، خانه اش به وسيله چند تن از جوانان شهر محافظت مي شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با عزمی جدی خدمت خود را ادامه داد. چندي نگذشت که مأمور رها ساختن مهاباد از چنگ گروهگ هاي وابسته شد و به مدت دو ماه در اروميه به فعاليت پرداخت. سپس براي دفع توطئه منافقان به مدت دو ماه به پيرانشهر کردستان عزيمت کرد و از آنجا براي رهايي شهر و پادگان بانه به نبرد پرداخت. پس از آزادي سازي شهر و شکستن محاصره پادگان بانه و نجات همرزمانش، به قزوين بازگشت. در آن ايام بود که جنگ تحميلي عراق عليه ايران آغاز شد. شهيد قاسمي بي درنگ خود را به غرب و جنوب کشور رساند و در مناطق انديمشک، اهواز و سوسنگرد به دفاع از آب و خاک و نظام اسلامي پرداخت. به خاطر شهامت و از خود گذشتگي هايش در نبرد با دژخيمان، با اخذ سه سال تشويقي به درجه سرگردي نائل آمد. در حالي که چند ماه از درجه اش نگذشته بود که در يک نبرد سرنوشت ساز که منجر به تصرف ارتفاعات منطقه کوهاي الله اکبر سوسنگرد گرديد، در غروب اولين روز خرداد ماه 1360 در اثر اصابت ترکش کاتيوشا به درجه شهادت نائل آمد و در مزار شهداي روستاي علمدار به خاک سپرده شد. از اين دلیر مرد پسري به يادگار مانده است که دانشجوي پزشکي مي باشد. امير شهيد قاسمي از روحيه و ايماني سرشار از عشق به اسلام و وطن برخودار بود. او در دليري و شجاعت و قرارگرفتن در صف مقدم نبرد زبانزد همرزمان خود بود. شهيد قاسمي اعتقاد راسخي به اين جنگ داشت و معتقد بود که بايد با تمام توان به مقابله با دشمنان برخاست و درباره کساني که عدم شرکت در جنگ را به بهانه هايي توجيه مي کردند مي گفت: "اين ها خائن به اين ملت و انقلابند، اين ها شرف و مردانگي ندارند." روحش شاد و یادش گرامی باد.

وصیتنامه

به نام خدا در اين موقع حساس که وطن عزيزم ايران به طور ناجوانمردانه به وسيله دولت مزدور و دست نشانده بعث مورد تجاوز قرار گرفت و قسمتي از سرزمين مقدس جنوب غرب و غرب کشور را جولانگاه خود قرار داده است و به تعدي و تجاور رذيلانه به مردان و کودکان بي گناه و معصوم پرداخته و مايوسانه به انهدام خانه و محيط مسکوني اين ملت بزرگ و محروم پرداخت ، بر من سرباز وطن لازم شد تا با تمام توان و نيرو و امکانات جنگ به مقابله با اين تجاوزگران از خدابي خبر بپردازم و از حيثيت ملي و انقلاب اسلامي دفاع تا سرزمين پاک ايران را از لوث وجود اين دژخيمان کافر پاک کنم و موجبات رهايي و آسايش هم وطننان را با ايثار خون خود فراهم آورم به خدا قسم در اين راه کوچکترين ترديدي ندارم که تا آخرين قطره خون براي بيرون راندن ارتش متجاوز بعت عراق مبارزه کنم. اگر چه جان ناقابلم را در اين راه فدا نمايم . چون شرف و حيثيت ومليت زماني استوار و پا برجاست که وطن از دست اندازي بيگانگان محفوظ و مصون بماند. همسر عزيزم ، اکنون که به نداي وجدان و شرف و خواست و اراده لايزال اين ملت که با انقلاب اسلامي به رهبري خميني بت شکن متجلي گرديد، عازم جبهه جنگ جنوب جهت سرکوبي متجاوزان عراقي هستم . سفارشاتي دارم که از شما انتظار دارم در حد توان و امکانات خودت آنها را انجام دهي . والدين عزيزم ، من به وجودتان افتخار مي کنم و از شما نهايت تشکر را دارم که در بدترين شرايط توانستيد مرا جهت تحصيل علم هدايت و حمايت کنيد و از اين رو طول عمر و عزت آسايش شما را از خداوند مسئلت دارم انتظار دارم متانت بردباري و خونسردي خود را حفظ کنيد. براي آرامش روحم از گريه و زاري جداً خودراي کنيد و با کمال افتخار شادي و خوشحالي کنيد و بايستي سرفراز باشيد که فرزند راستيني براي مملکت و اسلام عزيز تربيت کرديد که براي بقاي آنها جان باخت . بار ديگر از تمام زحمات پدر و مادر مهربانم تشکر مي کنم و مجدداً تاکيد مي کنم که براي من گريه زاري نکنيد  از پوشيدن لباس سياه خودداري نمائيد. 1- سلام مرا به تمام دوستان برسان و عاجزانه از همه آنها استدعا دارم که مرا حلال کنند و از سر تقصير من بگذرند. 2- مرا در زادگاهم علمدار دفن کنيد. (چنانچه جنازه به دست شما برسد ) در پايان از همسر عزيزم و مهربانم که گذشت و ايثارش از گفتن زبان خارج است ، کمال تشکر را مي کنم و از فداکاريش در طول سه سال زندگي و به خصوص در طول يک سال گذشته که به علت وضعيت جنگي هفت ماه در ماموريت غرب کشور بودم ، ايشان را تنها گذاشتم نهايت سپاس را دارم و اميدوارم که خداوند هميشه ايشان را در پناه  لطف بيکرانش قرار دهد و از سلامتي ، تندرستي برخوردار گرداند و به ايشان عزت و طول عمر عنايت فرمايد.                                                                                         فداي همه شما سيد محمد قاسمي

منبع: سایت شهدای ارتش http://www.ajashohada.ir/home/martyrdetails/20980