شهیدبایرامعلی یتیم زاده متولد سال1337

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۳ توسط Heydari9711 (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

شهیدبایرامعلی یتیم زاده

تاریخ تولد : 1337/08/01 تاریخ شهادت : 1362/12/15

محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه : آذربایجان شرقی - شبستر - چهرگان

rId4

زندگی نامه

شهيد بايرامعلي يتيم زاده نیز يكي از پاك نهاداني بود كه در سال 1337 در روستاي مهركان از توابع شبستر به دنيا آمد. همزمان با كار در مزرعه، دوره دبستان را به پايان رساند و سپس براي گذراندن دوره ي دبيرستان، راهي اروميه شد. در آنجا تا سوم متوسطه ادامه تحصيل داد. در سال 1356 به استخدام هوانيروز درآمد. در سال 1357 همزمان با پرسنل وفادار به امام، در تظاهرات و راهپيمايي هاي ضدطاغوت شركت كرد. در بحبوحه ي انقلاب كه نظاميان وابسته جرأت خارج شدن از خانه خود را نداشتند، او در مجالس مذهبي شركت مي كرد. يكي از همسايگان شهيد ميگويد‌: من تعجب مي كردم كه يك ارتشي چگونه اوقات فراغت خود را در مساجد و مجالس مذهبي مي گذراند. من بارها او را در تظاهرات ضد شاه ديده بودم و همواره به داشتن چنين همسايه ي متعهدي مباهات مي كردم. شهيد بايرامعلي روحيه بسيار قوي و فعالي داشت و براي زندگي خود معيارهايي برگزيده بود كه تا آخرين لحظات عمرش به آن وفادار ماند. در كارها پشتكار داشت و از نظر اخلاقی نيز فردي خوش خلق بود و بعد از انقلاب رفتارش خيلي بهتر هم شد. او عاشق امام بود و هميشه آرزو داشت كه يك روز به ملاقات رهبرش برود. براي پدر و مادرش احترام خاصي قائل بود و هميشه از سفارشات آنان پيروي ميكرد. با پيروزي انقلاب اسلامي فعاليت خود را بيشتر كرد. او در مأموريت ها شركت مي كرد. عاشق جبهه هاي نور عليه ظلمت بود و هميشه به دوستانش میگفت: ‌من مجردم و شما متأهل. خانواده هايتان به سرپرستي شما نياز دارند؛ ولي من فرصت بيشتري دارم و مي توانم به مأموريت بروم. شهيد بايرامعلي یکی از سرداران منطقه ی آذربایجان که خود را سرباز امام قلمداد می کرد، با عشق به خدا و دين خدا راهي منطقه جنوب کشور و جزیره مجنون که جزو مناطق استحفاظی تیپ یکم لشکر 21 حمزه بود اعزام و با رزم بی امان خود در آن منطقه جنوب کشور غیرت دینی و انقلابی خود را به اثبات رساند. سرانجام در تاريخ 1362/12/15 به سوي خدا شتافت و به زيارت معشوق نائل گرديد. پيكر مطهرش را به روستاي چهرگان بردند و به درخواست خودش در كنار يكي از شهداي پاسدار به خاك سپرده شد. خاطرات

 خاطره ای از زبان برادر شهید

چند روز قبل از شهادتش به ده آمد و در آن موقع يكي از برادران پاسدار ده شهيد شده بود. او با ديدن اين منظره، به يكي از هم ولايتي هاي خود گفته بود، كاش من هم شهيد مي شدم. برادرم به علت آشنايي کامل با جزيره مجنون ، بيشتر به آن منطقه اعزام مي شد. يك بار سؤال كردم: چرا اين همه به مأموريت مي روي؟ در جواب گفت: دوست دارم شهيد شوم و به سعادت ابدي برسم. پيش از رفتن به آخرين مأموريت، چهره روحاني داشت. انگار مي دانست كه به سفر ابدي، و به ديدار حق مي رود. منبع سایت شهدای ارتش

http://ajashohada.ir/home/martyrdetails/29213