شهیداحمد دادخواه

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۰ توسط Ghalandari98 (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

نام : دادخواه / احمد

نام پدر : رضا

تاریخ تولد : ۱۳۳۷-۰۸-۰۲

محل تولد : اصفهان

تاریخ شهادت : ۱۳۶۱-۲-۱۶

محل شهادت : شلمچه - بیت المقدس1

شهرستان : اصفهان

یگان : جهادسازندگی

مسئولیت : فرمانده تیپ مهندسی جهاد

تحصیلات : مهندس برق

محل تحصیل : دانشگاه صنعتی اصفهان

گلزار : گلستان شهدای اصفهان


rId4


زندگی نامه

احمد دوران متوسطه‏ اش را در دبیرستان‏هاى حافظ، ابونعیم و صائب اصفهان ‏گذراند. در طى دوران تحصیل شاگردى موفق و ممتاز بود. در سال 56 به دانشگاه‏ صنعتى اصفهان در رشته مهندسى برق راه یافت و این سر فصلى جدید درفعالیت‏هاى سیاسى مذهبی اش شد .

به دنبال پیروزى انقلاب اسلامى، با مشاهده عملکرد دولت موقت وشیوه ‏هاى اصلاحى به جاى روش‏ هاى انقلابى خیلى زود از آن ‏قطع امید کرد، امّا با توجه به اینکه دشمنان داخلى و خارجى با متوسل شدن به ‏انواع حیله ها و مکرها از اشتباهات و ضعف ‏هاى دولت موقت در جهت نابودى ‏اهداف آتى انقلاب نو پاى اسلامى استفاده می نمودند، بسیار هوشیارانه به انتقاد سازنده از عملکرد انقلابى و اسلامى آنها می ‏پرداخت .

با شروع جنگ تحمیلى هنوز مدت زیادى از تجاوز مزدوران بعثى به ‏خاک میهن اسلامى نگذشته بود که راهى جبهه شد و در کنار برادران جهادگر به‏ خدمت مشغول شد .

در آغاز چهارمین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى در تأیید بیعتش با رهبر و شهیدان گلگون کفن، مدتى را در جبهه بود و با شنیدن زمزمه آزاد سازى‏خونین شهر، جهت شرکت در عملیات بیت المقدس مجدداً عازم کربلاى‏ خوزستان شد و به عنوان مسوول واحد مشترک مهندسى رزمى سپاه، جهاد وارتش در محور فارسیاب انتخاب گردید .

تلاش او در انجام وظیفه خطیرش على رغم بُعد وسیع کار نه تنها مشکلات را هموار می ‏ساخت، بلکه دیگران را نیز در یارى رساندن به ‏رزمندگان جبهه راسخ تر مىی ساخت، ایمان و اراده قوى او همراه با چهره همیشه‏ خندانش خستگى شبانه روزى کار را از تن ها بدر مى‏آورد و "عامل" بودنش درکار به جاى تنها " آمر" بودن مشوق و محرکى بود براى برادران همکارش و جمیع ‏این صفات بود که او را در مسوولیت جدیدش نیز محبوب قلوب ساخته بود .

بسیار با هوش بود. نوبت اولى که به جبهه نورد رفتیم، با آن‏که همه ما از مهندسى جنگ و کارهاى عملیاتى - خاکى اطلاعات کمى داشتیم، او خیلى سریع بر امور مسلط شد .

فرد ساکتى بود، امّا در عین حال خونگرم بود. به حرف و درد دل همه گوش مى‏کرد و با نیروهاى ساده و تدارکاتى و تحت امرخود چنان صمیمى و مهربان رفتار میکرد که کسى متوجه نمیشد، او فرمانده ‏است .

با همه ارتباط برقرار میکرد. گویى روان شناسى و جامعه شناسى‏ می‏دانست. کار نیروهاى مهندسى بیشتر در شب بود، او براى هر شب یک شعرحماسى یا یک حدیث و یا آیه اى از کلام الله مجید که جنبه‏ اى حماسى داشت، انتخاب میکرد و براى همه قرائت میکرد. به این ترتیب، همه خستگى از تنشان‏ میرفت .

شب ها مقر ایشان عبادتگاه بود. ما با وجود مشکلات فراوان، وقتى وارد مقر او میشدیم، دیگر خستگى از تنمان پر مى‏کشید. رابطه‏اش با بچه‏ هاى مقر حالت مرید و مرادى داشت، طورى بود که همه میدانستند: اگرچیزى را نباید اطلاع داشته باشند، سؤال نمیکردند .

در هر جا از پشت جبهه که نیاز بود، داوطلب ‏می‏شد. بارها از زبان خود او شنیدم که: تلاش ما، مقابله با آتش توپخانه نیست. در جبهه ما اگر آتش توپخانه هم خاموش شود، باید در جبهه ‏هاى سیاست و اقتصاد بجنگیم. بنابر این، وظیفه داریم که خودمان را در ابعاد مختلف آماده‏کنیم تا به اهدافى که انقلاب اسلامى و شهیدان داشته ‏اند، برسیم .

دادخواه از اولین نیروهایى بود که ابتکار فعالیت‏هاى مهندسى رزمى را بنیان نهاد و این تولدى بود براى واحد مهندسى رزمى جهاد که تا پایان دفاع مقدس به حد‌نهایى تکامل رسید و در شکل گردان عملیاتى آبى و خاکى به موفقیت‏ هاى چشمگیرى دست یافت .

در شرایط عادى منطقه و در حالات پدافندى که عملیات ‏وجود نداشت، برادران را گروه گروه میکرد و آنها را سازماندهى می‏نمود. به‏ آنها آموزش میداد و اهمیت زیادى براى امر یادگیرى مهندسى رزمى قایل بود. براى ایجاد مهارت در برادران جهادگر، نقاط ضعف عملیات‏ هاى گذشته را پیگیرى و بررسى میکرد و در پشت جبهه صحنه‌ها را شبیه سازى می‏نمود و نیروها را متناسب با شرایط عملیات آموزش میداد تا در شب عملیات مشکلى ‏پیش نیاید .

مسئول هیئت هفت نفره، در منطقة برخوار بود و آقای مهندس محمدی یکی از فرماندهان جنگ در منطقه نیز با ایشان بوده و فعالیتهای زیادی را در واگذاری زمین به کشاورزان منطقه داشته است. احمد دادخواه به سختی از محیط خدمت به مردم جدا می‌شد اما وقتی خدا او را خواست دیگر یارای ماندن نداشت .

قبل از شروع عملیات بیت المقدس مأمور شدیم غرب کارون را سر پل بزنیم، غرب کارون هم آنموقع دست دشمن بود و ما چند نیروی ژاندارم داشتیم که در اختیار ما بودند . رفتم جلو ؛داشت نیروهایش را توجیح می کرد که چگونه جلو بروند. به دادخواه گفتم امشب شب حساسی است و قرار است شما برگردید عقب و در کنار آقا مرتضی قربانی باشید. احمد با تندی گفت: من بچه های مردم را آورده ام اینجا تا عملیات انجام دهند، حالا خودم بروم کنار قربانی و در عقبه باشم این چه برخوردی است و نپذیرفت که برگردد. حالا مرتضی قربانی هم با نفربر خودش جلو بود اما احمد قبول نکرد در نفربر باشد و فقط پذیرفت یک سری هم به نفربر بزند .

برنامه ریزی شد تا احمد دادخواه همراه ما بیاید و جاده حسینیه را مرتفع کند. درگیری سنگینی شد و اگر ما شکست می خوردیم باز هم تا خرمشهر می آمدند پس کار سنگینی بود لذا از سر شب بچه های دادخواه شروع کردند کنار جاده به خاکریز زدن تا صبح که لشگر 56 آمد و همه نماز صبح را خواندیم،قرار شد که برویم جلو تا کار بچه ها را ببینیم حدود دو سه کیلومتر روی جاده حسینیه آمده بودیم در حالی که هوا تاریک و روشن بود و ما نور شلیک را می دیدیم من به احمد گفتم دادخواه برو پائین جاده، اما کمی تأمل کرد بقایاى تانک‏هاى دشمن در حال فرار او را هدف قرار دادند. در صبحگاه شب اول عملیات روز هفدهم اردیبهشت61 در مرحله دوم بیت المقدس هنگامى که طلوع خورشید همه جا را نور باران ‏مى‏کرد، روح او به دیار معشوق شتافت و به شهادت نایل شد .

وصیت نامه

قلم در دست شهید :

اگر انسان تمام مسائلش را در رابطه با خدا بررسى نماید و مالکیت خدا برکل هستى و کل عالم وجود باورش آمده باشد، تمامى مشکلاتش حل مى‏شود وزندگى و آخرت برایش سهل و دلپذیر میگردد .

خدا همه را هدایت کند که صحیح‏ترش این است که پذیرش هدایت‏ خداوندى را پیدا کنند، زیرا خدا محبت را تمام کرده و هدایت را به اعلاى خود رسانده است که دل‏هاى پذیراى هدایت مى‏خواهد .

خداوندا تو مى‏دانى که بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه ‏رنجى میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است .

" ان الانسان لفى خسر" انسان همیشه در زیان کارى است. چه قدر این‏ شیطان درونى انسان، سرکش و مکار و حیله ‏گر است. به راستى که اگر لحظه ‏اى از نفس غافل شدى و بدان بال و پر‌دادى و کنترلش نکردى، آن چنان انسان را به ‏قهقرا می‏برد که به اسفل السافلین نزول میکند. اى انسان: " ما غرک بربک‏الکریم "

خدایا، خودخواهى چه شیطان نیرومندى است که به کمک هواى نفسانى ‏دست به دست هم داده و چه راحت انسان را به اسارت خود می‏کشد و چه قدر فریبنده و مکار است .

هان، این انسان در مقابل لذت زودگذر تسلیم نشوى که این شیطان مکار دامى سهمگین گسترده است و با هزاران لطائف‌الحیل ذره ذره تو را به سوى این ‏دام میکشد. این دام شبیه یک باتلاق است که چون در آن افتى، ناخودآگاه ‏دست و پا می‏زنى و هر چه بیشتر دست و پا بزنى، بیشتر در آن فرود میروى و بیشتر خود را به شیطان نفس تسلیم مى ‏کنى تا سرانجام ...!


منبع: سایت خین

http://khayyen.ir/shahid/766



رده‌ها ==