شهیداکبر ابراهیمی

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۵۳ توسط Daneshvar9701 (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید اکبر ابراهیمی تاریخ تولد :1343/05/17 تاریخ شهادت : 1364/03/27 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :خراسان رضوی - نیشابور - بهشت فضل زندگینامه شهید درروستایی از توابع شهرستان نیشابور به دنیا امد. خانواده او از نظر مالی وضع خوبی نداشتند. و زیر نظر ارباب کار می کردند. در شب تولد شهید درویش به منزل آنان می رود و قصیده ای می خواند و پس از خواندن مدح خانه را ترک می کند. شهید به دنیا اآمد. به همین دلیل خانواده مقداری آرد می فروشند و خرما تهیه کرده و دربین اهالی تقسیم می کنند. شب پس از تولد او به مادرش در خواب الهام می شود. که نام پسرش را علی اکبر بگذارد و صبح بعد ازرجوع به کتاب نام او را علی اکبر می نامد. شهید از همان سنین کم به همه احترام می گذاشت و با همه خانواده و آشنایان مهربان بود. برای کمک به خانواده کار می کرد. شهید به علت فقر مالی خانواده به مدرسه نرفت شهید در دوران جوانی به کار قالیبافی مشغول شد و شبها به کلاس نهضت می رفت و درس می خواند. و با سعی وکوشش در مدت یکسال تحصیل درنهضت دوره مقدماتی و تکمیلی را گذراند و مورد تشویق معلمین قرار گرفت. او اوقات فراغت را به ورزش فوتبال و دومیدانی می گذراند. شهید علی اکبر ابراهیمی به نماز اهمیت بسیاری میداد. و افرادی که نماز را سبک می شمردند ارشاد می کرد. او فردی خوش خلق و با گذشت بود و اگر وعده ای به کسی می داد به عهد خود وفا میکرد. دربرابر مشکلات زندگی صبور و مقاوم بود و مشکلات رابا صبر و کوشش حل می کرد. شهید همیشه کارهایش رابه یاد خدا انجام می داد. او درمیان آشنایان جاذبه ای بسیار داشته و همه او را بعنوان الگویی خوب معرفی می کردند. او به امامان معصوم علاقه ای بسیار داشته و به همین دلیل یک کبوتر بچه را که به خانه وارد می شد آب و غذا میداد. و مراقبت می کرد. و هنگامی که کبوتر بزرگ شد آنرابه مشهد برد ودرمیان کبوتران حرم امام رضا رها می کند. شهید قبل از انقلاب در شعار نویسی برضد رژیم طاغوت شرکت می کرد. و پس از پیروزی انقلاب عضو بسیج می شود. و انقلاب را یکی از بهترین هدیه های خدا برای ملت ایران میداند و به امام امت علاقه ای بسیار داشته و اطاعت برخود واجب می دانست. و پس از اینکه درک میکند. جضورش درجبهه لازم است درسن 16 سالگی تصمیم میگیرد به جبهه برود و لی به علت فقر خانواده مجبور به انصراف می شود. او درسن 18 سالگی با اصرار پدر ومادر ازدواج میکند. و پس از ازدواج با همسر خانواده اش صمیی و مهربان بوده و برای تمین معاش خانواده اش از پس اندازی که ازقبل انقلاب داشت استفاده کرد و هنگام مرخصی قالی بافی می نمود. و کمبود هیا خانه راتامین می کرد. ملاک ایشان برای انتخاب همسر دیندار بدون و نماز خواندن وداشتن حجاب بود. شهید آرزو داشت که کارگاه قالیبافی داشته باشد. شهید به امام خیلی علاقه داشت وهمیشه درخانه ازخصوصیات امام برای خانواده تعریف می کرد. و آرزویشان این بود که امام را از نزدیک زیارت کند.

در 1364/03/27 شب هنگام برای شناسایی منطقه دشمن او و دونفر دگر داوطلب شدند وصیت خود را نوشته و وارد منطقه میمک میشوند. نفر اول ایشان و دو نفردیگر پشت سر ایشان حرکت می کردند. و شهید خود ابراز کرده که من خود مینها را خونثی میکنم. و شما حتماً از پشت سر من حرکت کنید. ولی پای یکی از آن دو نفر بر روی مین میرد و انقجار رخ میدهد. کهخود شخص درهمان جا به فیض شهادت میرسد و شهید پس ازسه روز در بیمارستان علی رغم تلاش پزشکان و پرستاران به فیض شهادت نائل می شوند. و به آرزوی خود رسید.


منبع: سایت شهدای ارتش