شهیدحسین اصغری
شهید حسین اصغری تاریخ تولد : 1338/01/01 تاریخ شهادت : 1361/05/29
زندگینامه
بسمه تعالی
زندگینامه شهید سرباز شهید حسین اصغری در سال 1338 در روستای کهنه اوغاز از توابع شهرستان قوچان چشم به جهان گشود. وی پس از طی نمودن دوران طفولیت در محیط گرم خانواده راهی مدرسه شد و تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرد. پس از آن دست از تحصیل کشید و به شغل آزاد روی آورد. او به حفر چاه با دستگاه جرثقیل مشغول بود. وی قسمتی از درآمدی را که کسب مینمود در راه رسیدگی به فقرا و تهیدستان و ایتام خرج مینمود و چیزی پس انداز نداشت. او تنها به داشتن یک پیراهن و شلوار اکتفا مینمود. شهید آنقدر مردم را دوست داشت و مخلصانه برای آنها خدمت میکرد که گذشت وسخاوتش زبانزد خاص و عام بود. او دارای ایمانی قوی و در انجام فرائض کوشا بود. در مبارزات علیه رژیم پهلوی شرکت میکرد. پس از پیروزی انقلاب و مشاهدهی موضع ریاکارانه و عملکرد خائنانهی منافقین کینهی فراوانی نسبت به آنها پیدا کرده بود.او همیشه با منافقین در ستیز بود و با آنان به بحث و مشاجره می پرداخت .پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي به فعالیت در بسیج و جهاد سازندگی توجه خاص داشت. از آنجایی که شهید تحمل دیدن دشمن، در وطن اسلامیاش را نداشت، لذا با هجوم بعثیون کافر به خاک اسلامی ایران وی داوطلبانه به خدمت سربازی رفت و پس از گذراندن آموزشهای مقدماتی راهی جبهههای حق علیه باطل شد . او پس از گذشت ده ماه سرانجام در تاریخ 29/05/1361 در منطقهی کوشک مورد اصابت ترکش گلولهی خمپاره قرار گرفت و به آرزوی دیرینهاش رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد .
وصیت نامه
بسمه تعالی
وصيت نامه شهید به نام خداوند در هم كوبنده ستمكاران، آفتاب عمر چه زود غروب مىكند آن گاه كه خدا خواهد كه انسانى دنيا را وداع گويد. اما چه زيباست كه اين تقدير به لطافت قلب مهربان مادرى باشد كه فرزند دلبندش را در آغوش گيرد و اين كار ميسر نباشد مگر با شهادت در راه خدا. اينك كه با ياد خدا به جبهه مىروم، خداى من شاهد است كه نه براى گرفتن انتقام و نه براى اين كه وقتى شهيد شدم به بهشت بروم تنها هدفم از اين كار احياى دينم و تداوم انقلابم مىباشد. براى رسيدن به اين هدف پاى را در چكمه مىكنم و خدا را به يارى مىطلبم زيرا هدفم خدا، مكتبم اسلام و مرادم روح الله است. هر قدمى كه بردارم و هر گلولهاى كه به طرف دشمن شليك كنم و قلب سياهش را هدف سازم، خدا را به ياد خواهم آورد. هر گلولهاى كه به تنم بخورد با ياد خدا دردش را كه شيرينتر از شكر است تحمل خواهم نمود. به خدا، اگر قبل از كشته شدنم مىدانستم كه در هنگام كشتنم هزار تكهام خواهند كرد و هر تكهام را در آتش خواهند سوزانيد و بعد خاكستر مرا به باد خواهند داد، باز هم از صراط مستقيمى كه خدايم به آن هدايتم فرموده، باز نخواخم گشت و در زمره كافران در نخواهم آمد. در خاتمه خلاصه شدهاى از اشعار يكى از برادران رزمنده كه براى مادرم انتخاب كردهام، مىنگارم ... مبادا مادرم ! كفران كنى لطف خدايى را مبادا كم كنى از شكرهاى خود مبادا اجر خود را كم كنى مادر مبادا صبر تو شيطان برمادر تو بايد فخر بر عالم كنى مادر شوى شادان كه فرزندت فداى راه حق گردد نمىخواهى تو اى مادر به جاى مرگ خفت بار و ننگ آور به جاى مرگ در بستر شهيد راه حق گردد مخور غم مادرم نالان مشو شيون مكن شادان و سرخوش باش، شادى كن براى صبح پيروزى كه نزديك است در كنار عكسى كه بر سر مزارم خواهيد گذاشت بنويسيد : چون نيرزد با مذلت يك پشيزى زندگانى مرگ با فخر و شرافت به ز عمر جاودانى
منبع: سایت شهدای ارتش