شهید علی سندروس

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۵ توسط Ahmadzade98 (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

کد شهید : 5701220

نام : علی‌

نام خانوادگی : سندروس‌

نام پدر : فرامرز

تاریخ تولد:

محل تولد: بیرجند

تاریخ شهادت: 1357/10/07

مکان شهادت : اداره‌مخابرات‌

تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :

شغل : دانش آموز یگان خدمتی :

گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است .

نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : سایر

گلزار : شهدا 1


خاطرات

صبح روز شهادت علی، من نیز به اصرار او همراهش به راهپیمایی رفتم . در میان راه علی چند نفر از دوستانش را دید . یکی از آن ها به شوخی به علی گفت : چرا کاپشنت سوراخ است . نکند تیر خورده ای؟ علی در جواب گفت : نه هنوز، ولی امروز می خواهم تیر بخورم . اما هیچ کدام از دوستانش حرف او را جدی نگرفتند و خندیدند . دقیقا همان طور که گفته بود در ساعت 10/30 رو بروی مخابرات خیابان شهدا در همان جای سوراخ کاپشنش تیری به پهلویش اصابت کرد، همان طور که می رفتیم ناگهان ماموران انتظامی شروع به تیراندازی کردند و مردم اکثرا متفرق شدند . من تا چشم باز کردم علی به خون آغشته و نیمه جان در کف خیابان افتاده بود و دست من نیز در اثر اصابت گلوله خراش جزئی برداشته بود و حدود نیم ساعت ماموران انتظامی اجازه نمی دادند برادرم را از روی زمین بلند کنند . بالاخره او را به بیمارستان انتقال دادند که در آن جا علی جان به جان آفرین تسلیم کرد و به فیض عظیم شهادت نائل آمد .


حدود دویست هزار نفر از مردم در تظاهرات روز بیست و هشتم صفر شرکت کردند . ما هم دو گروه بودیم من در گروه جلو بودم و بچه ها در وسط شعار می دادند . به فلکه ی شهدا که رسیدیم، از طرف ژاندارمری شروع به تیراندازی کردند . مردم فرار کردند و هر کدام به طرفی پراکنده شدند . من دنبال علی بودم که یکی گفت : فرزند شما شهید شده است . دیدم که علی با بدن غرق به خون روی زمین افتاده است و نیروهای انتظامی اجازه نمی دهند که او را از زمین بلند کنیم . بالاخره پس از نیم ساعت او را به بیمارستان انتقال دادیم . دکتر محمدی گفت : تیر در داخل بدن علی مانده و کاری نمی شود انجام داد و اگر زودتر او را به بیمارستان می رساندید، زنده می ماند . که همان جا در بیمارستان به شهادت رسید .


روزی که همرزمان علی ، آقای خاکشور به شهادت رسید، او سحرگاه از منزل بیرون رفت و ساعت سه بعدازظهر به خانه آمد . گفتم : علی جان ، تا این وقت روز کجا بودی ، نگرانت شدیم؟ گفت : رفته بودم در شییع جنازه ی همرزمم شرکت کنم . آدم خوب است در این راه بمیرد . کسی که در خانه می میرد چه فایده ای دارد . من که هوس کرده ام مانند آقای خاکشور به شهادت برسم . بالاخره خدا آرزویش را داد و سر یک ماه نشد که علی هم شهید شد و همان طور که در تشییع جنازه ی همرزمش شرکت کرده بود، باشکوهتر از آن تشییع گردید .


اولین روزی بود که تظاهرات از پایین شهر شروع شد . در آن زمان تظاهرات کاملا منظم و آرام بود و بنده و دیگر همکاران که به عنوان مامور انتظامات بودیم . برای اینکه دیگران ما را بشناسند ، بازو بندی به بازوی خود بسته بودیم . علی نیز جلوی تظاهر کنندگان ، مقابل فرمانداری بلند گوی دستی به دست داشت و شعار ( ولی عهدت بمیرد شاه خائن چرا کشتی جوانان وطن ) را سر میداد و به نزدیکی ژاندارمری قدیم که رسیدیم ، از پشت بام ژاندارمری توسط نیروهای نظامی و انتظامی به طرف ما تیر اندازی شد و همان لحظه بود که علی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید .


ماردم میگوید : شبی که قرار بود علی به شهادت برسد خیلی خوشال بود و چهره اش نورانی بود ساعت 10 همان شب برای غسل شهادت به حمام رفت و بعد از آن همه اعضای خانواده را به رفتن در راهپیمایی توصیه کرد و صحبت های امام خمینی ( ره ) را در این رابطه نقل کرد که همان شب در راهپیمایی به سوی او تیر اندازی می شود و به فیض شهادت نائل می گردد .


شب شهادت علی خیلی خوشحال بود . شب تا صبح راز و نیاز یا خداوند مشغول بود که صبح با غسل شهادت همراه تمام اعضاء خانواده در راهپیمایی شرکت کردیم . در بین راه یکی از دوستانش به ما ملحق شد و به شوخی به علی گفت جان چرا کاپشن تو سوراخ دارد مگر تیر خورده است علی گفت هنوز نه، امروز می‌خواهد تیر بخورد ولی دوستانش این حرف را جدی نگرفتند و خندیدند، و دقیقاً در همان جای کاپشن که اشاره کرده بود ساعت 11 تیر اصابت و به فیض شهادت نایل آمد . روحش شاد .


شهید در شکل گیری تظاهرات نقش فعال داشت . و همیشه در جلسات و تظاهرات روز بعد برنامه ریزی می کرد . وقتی که به او تذکر می دادیم که چرا دیر به منزل می آیی، می گفت : چه مادری دارم عوض این که ما را راهنمایی کند می گوید : زودتر به خانه بیا . روز تشییع جنازة شهید خاکشور ساعت 3 بعد از ظهر به منزل مراجعه کرد . گفت مادرجان امروز کیف کردم خوب است . آدم این طور بمیرد . داخل خانه مردن چه فایده ای دارد و من هوس شهادت کردم و یک ماه بعد با توجه این که همسایة ما خواب دیده بود که کاپشن علی سوراخ شده و شهید شده است و به خود علی هم همان روز گفته بودند که تو شهید می شوی سرانجام با همان کاپشن و محل سوراخ به آرزویش رسید و با شکوه تر از ؟؟ / تشییع شهید خاکشوذ پیکرش را تشییع کردند و در گلزار شماره 1 شهرستان بیرجند به خاک سپردند .

منبع : سایت یاران رضا

http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=11838

رده