شهید حسین چلو پز

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۲ توسط Ahmadzade98 (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

rId4

کد شهید : 6510198

نام : حسین‌

محل تولد : سبزوار

نام خانوادگی : چلوپز

تاریخ شهادت : 1365/12/12

نام پدر : عباس‌ مکان شهادت :


تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :

شغل : یگان خدمتی :

گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است .

نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌

گلزار :

خاطرات

لحظه و نحوه شهادت

موضوع لحظه و نحوه شهادت

راوی عباس خادمی نژاد

متن کامل خاطره


در یکی از عملیاتها اینها که به جلو رفته بودند قرار بود دیگر یگانها هم از اطراف به اینها دست بدهند تا ادامه عملیات را با هم انجام دهند . اما آنها نتوانستند به یگان اینها برسند برای همین، گردان اینها در محاصره قرار گرفته بود که در نهایت با یک مشکلات فراوانی اینها توانسته بودند از حلقه محاصره بیرون بیایند . حسین وقتی که به عقب آمده بود مجدد با توجه به مسئولیت آر پی جی زن که داشت احساس کرده بود که به او نیاز است . برای همین خودش به جلو رفته بود . تا به اصطلاح خودش به شکار تانک برود که بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید .

خبر شهادت

راوی فخریه نودهی

متن کامل خاطره


یک روز قبل از اینکه خبر شهادت حسین را به ما بدهند، پسر کوچکم که آن موقع 10 ، 12 ساله بود از خواب بیدار شد و گفت : که خواب دیده ام که پدرم شهید شده است .

عشق به جهاد

راوی محمدعلی چلوپز

متن کامل خاطره


پدرم پنج بار به جبهه رفت . هر سری که می رفت لباس، پوتین و سایر لوازم به او می دادند . یک دفعه که آمد پدرم گفت : این بار که می خواستم بروم دیدم پوتین هایم سالم است و از تدارکات پوتین نگرفتم و گفتم : با همین پوتین می روم و با این کار خواست تا اسراف نکند .

عشق به جهاد

موضوع عشق به جهاد

راوی محمدعلی چلوپز

متن کامل خاطره


می گفتیم : پدر تو زیاد به جبهه رفته ای نمی خواهد که بروی . گفت : مگر خون من از خون شهدای دیگر رنگین تر است . باید بروم این بار هم دفعه آخر است که می روم و دیگر برنمی گردم و انشاءالله شهید می شوم .

احساس مسؤليت

راوی عباس خادمی نژاد

متن کامل خاطره


آخرین باری که با هم اعزام شدیم با توجه به مشکلات زندگی و وضعیتی که در زندگیش داشت من به او گفتم : که اگر امکان دارد شما بیا در تدارکات کار کن که خطرش کمتر است . او برگشت و به من گفت : من اگر بخواهم شهید بشوم چه آر پی جی زن باشم، چه در تدارکات خدمت کنم فرقی ندارد من آمده ام تا انجام وظیفه کنم .

منبع سایت:

http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID= 6277

رده