شهید غلام رضا مختاری
تاریخ تولد :1338/11/16
تاریخ شهادت : 1361/02/13
محل شهادت : نامشخص
محل آرامگاه :مرکزی - اراک – اراک
زندگینامه شهید غلامرضا مختاری در سال 1346 در خانواده مذهبی و متدین در رشت به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا مقطع متوسطه ادامه داد. در تاریخ 1366/10/20 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و بعد از دوره آموزشی در رسته پیاده در لشگر 21 حمزه به منطقه اعزام شد و سرانجام در تاریخ 1367/04/21 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
زندگینامه:
شهید والامقام غلام رضا مختاري فرزند عين اله در سال 1338 در شهر اراك به دنیا آمد. دوران طفوليت خود را چنان با پاكي و صداقت نسبت به پدر و مادر و خواهران خويش پشت سر گذاشت كه تمامی افراد خانواده از او خاطرات به یاد ماندنی از او دارند. او دوره ی ابتدایی را در مدرسه دولتي آذر هوش سابق به پايان برد و با روحيه ای سرشار از نشاط پا به دوران نوجواني گذاشت. او كه تنها پسر خانواده بود، تنهايي را با ورزش پر كرد.
شهید مختاری در نوجواني به وزنه برداري پرداخت و در كنار ورزش به درس هم ادامه داد. در برابر بچههاي محل و هم دورهاش هميشه متواضع و سر به زير بود. دوران راهنمایی را در مدرسه نادر شاه سابق و دوره ی متوسطه را در دبيرستان علوي (عمو رضا شاه سابق) در رشته ی علوم تجربی گذراند.
شهید مختاری از همان کودکی در برابر افراد زورگو ايستادگي و مقاومت ميكرد. به تهيدستان از نظر مالي، كمك نقدي و از نظر فكري، كمك روحي مينمود. او از لحاظ فكري و اخلاقي دوستي پاك و صديق براي ديگر برادران دينياش بود. هيچ گاه نماز و روزه اش ترك نميشد. پس از نماز صبح مدتی را به مناجات، دعا و استغفار برای آمرزش گناهانش مي پرداخت. در صورتی که اهل گناه نبود. او نفرت خاصي نسبت به سيگار داشت و هميشه از افراد سیگاری فاصله مي گرفت و در حد توانش آنها را از کارهای زشت و عبثی چون کشیدن سیگار منع می کرد و به سوی ورزش تشویق می نمود.
او در دوران پرشكوه انقلاب فعالیت هاي شايان ذکری از خود برجای گذاشت. در اكثر تظاهرات ها و راهپيمایي ها شركت مي نمود. وي در انجمن اسلامي دبيرستان علوي فعاليت چشمگيري داشت. هميشه بزرگان و روحانيون در خط اسلام را سرمشق خود قرار می داد. هنگامي كه به خدمت مقدس سربازي اعزام شد خيال عشق و شهادت در سر داشت. در ارديبهشت ماه سال 1359 به خدمت مقدس سربازي رفت تا او هم مانند ديگر برادرانش به اين انقلاب و آب و خاك ميهن اسلامي خدمت كند و دين خود را ادا نمايد.
شهيد مختاری در دوران سربازي بارها بر اثر تركش خمپاره مصدوم شده بود و ابراز ناراحتی مي کرد و دستش را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! چرا مرا لايق ندانستي و مرا شهيد نكردي؟
شهيد غلامرضا مختاري: «اگر با ريخته شدن خون من اندکی فقط اندکی به اسلام عزيز و انقلاب اسلامي كمك و ياري ميرسد، پس از گلولهها مرا ببريد.»
او ميگفت: «شهيد شدن در راه خدا نصيب هر كسی نميشود پس چه خوب است كه خون انسان در راه خدا بر زمين بريزد.» او در حمله فتح المبين كه با رمز يا زهرا آغاز شد در اثر تركش خمپاره دشمنان صهيونيستي مضروب گردید و او را با آمبولانس به پشت جبهه منتقل و با هواپيما همراه با زخميهاي ديگر به شيراز ميرسانند كه مدت دو هفته در يكي از بيمارستان هاي آن شهر بستري نموده و پس از مداوا با همان حال دوباره به جبهه باز ميگردد.
هميشه 2 الي 3 روز مانده به پايان مرخصي زودتر به جبهه باز می گشت. او در حمله فتح المبين تمام قسمت چپ بدنش پر از تركش خمپاره بود و انگشت كوچك دست راستش نیز تا به نيمه قطع شده بود. او در آزادسازي خرمشهر نيز شركت داشت. شهيد مختاری بار ديگر بر اثر اصابت تركش به سرش مصدوم شد. بر اثر صداي قوي خمپاره كه در نزديكي اش به زمين خورده بود، هر دو پرده گوشش پاره شده و صداها را خيلي خفيف ميشنيد.
چندين بار از شهيد مختاری خواسته شد كه ديگر به جبهه نرود ولي او ميگفت: من تا آخرين قطره خونم در مقابل اين صداميان ايستادگي خواهم كرد و تا زمانی كه اين رژيم صهيونيستي در آب و خاك ايران اسلامي جولان مي دهد، من هم خواهم جنگيد. او بارها و بارها مي گفت: اسلام براي من از پدر و مادر و خواهرانم عزيزتر است و سرانجام به آرزوي ديرينهاش، يعني شهادت در مورخ 1361/02/23 در منطقه راه كربلا، جاده اهواز ـ خرمشهر رسيد و بر اثر درگیری با دشمن و تصادف يكي از اتومبيل هاي (تویاتا) سپاه پاسداران طبق گفتههاي يكي از برادران پاسدار، عاشقانه به سوي ملكوت اعلاء به پرواز درآمد و به جمع شهيدان پيوست. پیکر مطهر این شهید گرامی در شهرستان اراک به خاک سپرده شد.
روحش شاد و يادش گرامي باد.
وصیتنامه
بسمه تعالی
فراز های از وصیت نامه شهید غلامرضا مختاری بعد از عرض سلام خدمت پدر و مادر خوبم امیدوارم که زیاد ناراحت نشوید و از خدا بخواهید که این قربانی را در راهش قبول کند. از قول من از همه حلالیت بخواهید. هر قدر که پول دارم خرج کفن و دفن کنید و بقیه را به حساب قرض الحسنه بگذارید. از قول من بچه ها را نصیحت کنید که راه اسلام را بروند. شهادت سعادت می خواهد و این سعادت نصیب هر کس نمی شود. از خدا می خواهم که شهادت در راهش را نصیب این مخلوق خود کند چون لیاقت بندگی اش را ندارم. شهادت هجرتی است که از خود گذشتن و به ما پیوستن، هجرتی که از ساختن روح شروع می شود تا آنجا که باید نزد خدا برود. از خانواده ام می خواهم که با شهادت من خیلی ساده برخورد کنند و از خود ناراحتی نشان ندهند چون ما بر حقیم و با آگاهی به این راه رفته ایم. خلاصه اگر می خواهید روح مرا شاد کنید زیاد گریه نکنید به خصوص تو ای مادرم! می دانم سخت است ولی به یاد خدا باش که آرام بخش دل هاست، به یاد حسین (علیه السلام) و 72 تن از شهیدان کربلا، ما کجا و آنها کجا. از خدا می خواهم که به شما صبر بدهد و شما هم صبر کنید که خداوند صابران را دوست دارد. از گریه کردن تو مادر و پدرم دشمن خوشحال می شود و من دوست ندارم دشمن را خوشحال ببینم. پیش خود فکر کنید که تنها شما فرزندتان را از دست نداده اید بلکه ایران پر است از شهید و افراد زیادی در راه انقلاب جانبازی کرده اند. این ها دو چیز است اول آزمایش خدا برای ما و شما و دیگر این که انقلاب باید بارور شود و این باروری جز با خون میسر نیست. از پدر و مادرم و برادر حلالیت می طلبم و از خواهرم و برادرهایم می خواهم که به خاطر اسلام خوب درس بخوانید و مسائل دینی را خوب فرا بگیرید. دیگر این که هرگز دست از امام نکشید که پشیمان خواهید شد. وجود امام نعمتی است که خدا به ما ارزانی داشته همیشه امام را دعا کنید و از خدا برای سلامتی و طول عمر بخواهید. نماز جمعه و دعای کمیل و دعای توسل را فراموش نکنید. خدایا! راضی ام به رضایت همه را به خدای بزرگ می سپارم. مرا در گلزار شهید محمد تقی امینی به خاک بسپارید. والسلام غلامرضا مختاری تاریخ 1361/03/09
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
به او بگویيد باور كند كه شهادت، سعادت ميخواهد.
وصيت نامه اينجانب غلامرضا مختاري يكي از گناهكاران
«ياد خدا و ذكر خدا دل ها را آرامش ميدهد.» پس به ياد خدا باشيد و ذكر خدا را بگویيد تا آرامش و سكون يابيد.
از شما مادر و پدرم و خواهران و برادران تني و ناتني و همگي اقوام و دوستان و آشنايان ميخواهم كه آرام باشيد و شما را به آرامش و سكوت دعوت مي كنم.
و از هم اكنون بگويم هر كسي حتي پدر و مادرم اگر از ناراحتي و عصبانيت و يا از روي غرض ورزي به خاطر مرگم من حرفی خدايي نكرده به امام خميني و يا انقلاب اسلامي و يا روحانيت متعهد و مبارز بگويد، سوگند ميخورم كه در روز جزا جلويش را ميگيرم و از او نخواهم گذشت و بداند كه از من نيست و براي خاطر من نيست، چون من راضي به اين نيستم و نبودم و نخواهم بود و نخواهم شد. اگر واقعاً مي خواهيد من راحت باشم و درون قبر تنم نلرزد با سيلي محكم بزنيد توي صورت چنين افرادي، هركه مي خواهد باشد.
سرور شهيدان حسين (علیه السلام) ميفرمايد: «ان الحيات و عقيده و الجهاد» و من راهم را انتخاب كردهام و به راهم اعتقاد دارم. راه من راه انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي است كه همان راه امام خميني مي باشد كه خميني چيزي نميگويد و نميخواهد و نميجويد به جز راه حسين و راه جد حسين و راه خدا و من اميدوارم كه راهم خدايي است. پس من فداي راه خداييم ميشوم. ان شاء الله. و باز حسين است كه ميفرمايد: مرگ سرخ به از زندگي ننگين است و اوست كه ميفرمايد: «هل من ناصر ينصرني» كه اين جمله الان از زبان امام خميني بيرون آمده و من هم به او جواب لبيك گفتهام. پس براي من ناله و گريه و زاري نكنيد و بيشتر به فكر اسلام و ديگران باشيد.
فقط از شما خواهش ميكنم براي پيروزي نهايي اسلام دعا كنيد، براي بخشايش گناهان من دعا كنيد، فاتحه بخوانيد، نماز بخوانيد، روزه بگيريد و انفاق كنيد كه شايد خدا مرا بيامرزد. مخصوصاً براي آن گناهاني كه خيال مي كردم گناه نيستند و يا گناه كوچكي هستند، چون حضرت علي (علیه السلام) ميفرمايد: «بزرگترين گناهان همان گناهي است كه تو آن را كوچك و ناچيز ميداني و يا اصلاً آن را گناه نميداني.» و باز اوست كه ميگويد: «به خدا سوگند كه دنيا در نظر من به آب دماغ بز مادينهاي هم نميارزد.» من هيچ وقت نتوانستهام تا كنون در افكارم آيندهاي براي خودم در نظر بگيرم، براي مثال من هيچ گاه نتوانستم بگويم دوست دارم چه كاره شوم. فكر ميكنم از روز اولي كه به دنيا آمدهام روي پيشاني من تا به اينجا بيشتر حك نشده بود.
من دو خواهش از شما دارم يكي اين كه پس از مرگم از من تعريف و تمجيد نكنيد و مرا بزرگم مكنيد چون چيزي نبودم و نيستم و نخواهم بود، جز بندهاي كوچك با گناهاني بزرگ در پيشگاه خداوند بيهمتا.
مادرم و پدرم و ديگر عزيزان من! هرگز نخواستهام روی حرف شما حرفي بزنم، مثلاً شما زياد راضي نبوديد كه به جبهه بروم ولي من رفتم اين عمل مرا و امثال اين اعمالم را به حساب نافرماني و پر رويي من نگذاريد چون اين فرمان خداست كه بايد بروم و من اعتقاد كامل دارم كه فرمان خدا بالاتر است از فرمان پدر و مادر و يا ديگران. از تمام بر و بچههاي كوچك خانواده و مادرم و خواهرانم و دوستانم معذرت ميخواهم اگر حرف آنها را زدهام و يا اوقات تلخي به آنها كردهام.
امام را دعا كنيد.
حسين (علیه السلام) در روز عاشورا گفت: اگر دين خدا و جدم پيغمبر خدا بدون ريخته شدن خون من استوار و پايدار نميماند اي شمشيرها مرا دريابيد.
من هم ميگويم اگر با ريخته شدن خون من اندکی فقط اندکی به اسلام عزيز و انقلاب اسلامي كمك و ياري ميرسد پس از گلولهها مرا در بر گيريد.
پس از رفتن دوستان و برادراني مانند ابوالحسن اردستاني، حمداله صفدري، عباس ملك حسيني، علي اصغر محمد دوست و حبيب اله شمسي ديگر فكر مي كنم كه تا اينجا كه هنوز زندهام يا خواست خدا بود يا اين كه من خيلي سخت جان هستم و فكر ميكنم ديگر نوبت من است.
از خداوند براي شما صبر و استقامت براي اسلام، جمهوري اسلامي و امام پيروزي نهايي را آرزو دارم. در وصيت نامهها معمولاً مينويسند كه اموالشان چطور و بين چه كساني و به چه نسبتي تقسيم شود و به چه مصارفي برسد، اما من براي كه بنويسم كه چيزي نداشتم و ندارم كه به كسي برسد.
ولي اگر هم خيال كرديد كه چيزي دارم و مال خود من است و مخارجي كه براي خرج دادن ميبايد صرف شود و مخارج شب هفت و چهلم و سال روز را تو را به جان حسين (علیه السلام) به مصرف انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي برسانيد. هركس هرچه ميخواهد پشت سرتان حرف بزند يا پشت سر من بگويد، بگذاريد بگويد، مهم نيست. بگذار خدا راضي باشد و خدا خوشش بيايد و ديگران مهم نيستند.
راستي اگر جسدم به دستتان نرسيد باور كنيد فرقي ندارد چون به هر صورت مرا خاك ميكنند و خاك ميشوم. به جز حزب اللهی ها كسي حق ندارد در تشييع جنازهام شركت كند و يا سر قبر من بيايد و خدا كند هر كس به حرف من گوش نداد قلم پايش بشكند.
امام را دعا كنيد. امام را دعا كنيد. امام را دعا كنيد.
خدايا! خدايا! تو را به جان مهدي، تو را به حق مهدي، خميني را تا انقلاب مهدي نگهدار.
خدايا! خدايا! از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر بيافزا.
مرگ بر آمريكا، شوروي، صدام يزيد كافر و اسرائيل غاصب.
مرگ بر ضد اسلام، انگليس، فرانسه، آلمان، ژاپن و چين.
مرگ بر ضد ولايت فقيه؛
مرگ بر گروه هاي ضد خلقي روسي و آمريكايي؛
درود بر خميني و تمام مجتهدان اسلام و روحانيت مبارز
زنده باد انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني
جنگ، جنگ تا پيروزي نهايي اسلاميان
امام را دعا كنيد.
نويسنده برادر حقيرتانغلام رضا مختاري[۱]