شهید خدامروت گلی
زندگینامه
بسم الله الرحمن الرحیم و لا تقولوا لمن فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون ( قرآن کریم )
شهید خدامروت گلی در سال ۱۳۴۵ در روستای گرمخانی از قریه نور آباد لرستان در کانون گرم یک خانواده مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود . وی از کودکی به خاطر هوش سرشار و عمیقی که داشت از دوستان و همسالانش متمایز گردید . در سن هفت سالگی به هرسین برای یادگیری علم هجرت نمود با وجود کمی سن علاقه فراوانی به فرهنگ غنی و بارور اسلامی و کسب ارزشهای متعالی اسلام داشت در راستای مبارزات سیاسی امت و آغاز قیام در راهپیمایی ها شرکت و در پخش اعلامیه های حضرت امام به طور جدی تلاش میکرد . با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی شهید گلی با اینکه سن و سالش کم و جثهاش کوچک اما دارای روحی بلند بود و به حفظ و حراست از شهر و کنترل عوامل مخرب و فرصت طلب پرداخت بعد از آرامش نسبی در بخش هرسین به ادامه تحصیل و کار کشاورزی پرداخت . همزمان با حمله مزدور حاکم بر عراق به میهن اسلامی ما تحصیل و مدرسه را ناتمام گذاشت و نخستین فردی بود که در زادگاه خویش جهت اعزام به جبهه در بسیج عشایری نام نویسی کرد و همراه جمعی لز دوستان و اقوام خویش عازم جبهه های نبرد گردید و پس از چند ماه از شروه جنگ به منطقه سر پل ذهاب اعزام شد . او در جبهه های غرب آگاهانه و با ایثار و با ایمان قلبی در راه خدا انجام وظیفه میکرد در میدان استراحت نمی کرد و خستگی را هم احساس نمیکرد با خدا و در راه خدا مأنوس بود او در بیمارستان بستری بود بعد از مختصری بهبودی که حاصل گشت او که سربازی راستین و صدیق امام و جبهه و جنگ بود جبهه را ترک نکرد بلکه وارد سپاه شد در آغاز جنگ مسئولیتهایی به ایشان محول شد از قبیل : مسئول تپه ، مسئول گروهان و بعد از ورود به سپاه ایشان مسئولیتهایی که عبارتند از مسئول تیم اطلاعات در پادگان ابوذر ، معاونت عملیاتی سپاه ریحاب ، قائم مقام سپاه ریجاب ، مسئول پادگان امام ( بیونیچ ) مسئول محور دالاهو . مسئول محور تیپ نبی اکرم (ص) وآخرین مسئولیت ایشان قائم مقام طرح عملیات تیپ نبی اکرم (ص) بود که به او محول کردند که ایشان به خوبی و به نحو احسن از عهده آن بر آمد و تنها و تنها برای رضای خالق بی همتاو یاوری دین وولایت فقیه او همچنین در عملیاتهای مختلفی شرکت داشت (و از آغاز جنگ )( عملیات فتح بازی دراز عملیاتهای ابدایی ) والفجر ۴و۵ پاکسازی کانی صفر ( دالاهو ) عاشورا قادر ۱ و آخرین عملیاتی که ایشان در آن شرکت داشتند والفجر ۹ بود که در منطقه سلیمانیه عراق به اعلی درجات رسید و جسد مطهرش همچنان در منطقه بجاست اینجاست که سخن حضرت امام را در می باییم که سبکبالان عاشق شهادت بر توسن شرف و عزت به معراج خون تاخته اند .
لازم است قطره ای از دریای بیکران روح بلند و اخلاق نیکوی این شهید عزیز گفته شود . ایشان بسیار مهربان جدی ، صبور و متین و محجوب بود و همیشه لبخند به لب داشتند او محبوب تمام اقوام و دوستان بود . اما در مسائل مربوط به جبهه و جنگ بسیار سخت کوش ، شجاع و مخلص و فعال بود و درنگی را جایز نمی دانستند او همیشه می گفت دوست دارم که یک گردان رزمنده و دلاور و همیشه مهیا برای عملیات را سازماندهی کنم او بسیار مظلوم بود همچنان که خود می گفت ( مظلومیت ما بعد از شهادتمان ثابت می شود ) این شهید بزرگوار که اخلاص و سادگی و گمنامی و سیاست و خشونت شمشیر با درونی زلال از محبت به خدا و امام و انقلاب از او چهره ای مخصوص ساخته بود که بتعریف نیاید جز اینکه تنها شهادت معرف نیکوی راستین و صادق اوست
در قسمت کوتاهی از وصیت نامه ایشان که در عملیات قادر به تحریر در آمده می خوانیم :
امروز تاریخ ۱۸/۶/۶۴ است و شهادت نامه خود را در حالی می نویسم که آتش دشمن مثل باران شدت دارد ولی خدا خودش گواه است که هراس به دل راه نخواهم داد و با امام خواهم بود، پیش خود فکر می کردم امروز روز امتحان است ، روزی است که مشخص می شود پیرو دین بودن یعنی چه ؟خودم می دانم خیلی گناه کرده ام ولی خدا را شکر می کنم ضد انقلاب نبوده ام گناهانم بیشتر حق خداوند است که خیلی مهربان و رئوف است و شاید به عزت خون همان شهدای پرپر شده دور و برم که آن روز نگاهشان می کردم ببخشد . ای برادران اسلام خیلی مظلوم است و باید کمک کنید تا نجات پیدا کند از دست اجانب البته امروز ندای این یاران از ایران بلند است آنهم به رهبری حضرت امام ….
خداوند تو گواه باش که برای حب مقام در جبهه نماندم بلکه می خواستم از فرزند زهرا دفاع کنم و عاشق این عزیزان از خود گذشته بسیجی بودم و السلام . (۱۸/۶/۶۴ ارتفاع گوزیل خدامروت گلی )
و بحق او فاتح قله مزبور در عملیات قادر بود .
ای گلی عزیز شهید مظلوم و بزرگوار فضای خانه مان از عطر تلاوت قرآن سرشار است آوای دلنشین قرائتت در گوش جان می پیچد زمزمه های مستانه پاسدارن تو هنوز در فضای اتاق موج می زند و آوای دلنشین تو را در اعماق وجودمان می پراکند آری به وفایت سوگند به مظلومیتت قسم که هیچگاه از کانون قلبمان بیرون نرفته ای هرگز از دیده مان پنهان نبوده ای جریان واقعی حضورت در همه وجودمان همچنان استوار و پابرجاست در همه جا تو را می بینم و در همه چیز جلوه های جمال تو را می نگریم مگر جز این است که شهیدان به ابدیت می پیوندند و محو جمال دلدار می شوند ؟
و تو نیز سوار توسن عشقی و شمع جمع شهیدان تو همجون سرورت حسین به غربت و تنها شهید و سربازی ایثار گر امام گمنام چون ولایت علی بودی .
وصیت نامه
بسمه تعالی
با درود فراوان به حضرت ولی عصر (عج ) و نایب بزرگوارش حضرت امام و با سلام به امت شهید پرور و شهدای عزیز اسلام که افتخار شرف و انسانیت و چگونه زیستن و مردن را به ما و گمراهان آموختند .
باید ما بدانیم دنیا جای زندگی کردن برای مومن نیست ، همانا که دنیا زندان مومن و بهشت کافر است . انسان در صورتی می تواند به سعادت اخروی برسد که مطیع امر پروردگار خویش باشد و دستوراتش را اجرا کند ، قرآن می فرماید : خیال کردید همینکه گفتید ما مسلمان هستم ، شما را بدون آزمایش می گذاریم ، خداوند آن کسانی را که شعار می دهند آزمایش می کند تا خوبان از بدان جدا شوندو انسان باید عمل صالح داشته باشد نه شعار .
بزرگترین ستون دین نماز است اما نماز خواندن تنها کافی نیست ، همینکه انسان نشست و دو رکعت نماز خواند ، خیال کند بار از گردنش افتاده ، باید نماز را بپا دارد ، خیال می کنند اگر دو رکعت نماز هول هولکی بخواند فردا او را به بهشت می برند خیر این خبرها نیست که قرآن کریم می فرماید ، قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین ، یعنی بگو ای پیغمبر ، همانا نماز و طاعت و کلیه اعمال من و حیات و ممات من همه برای خداست که پروردگار جهانیان است . بله انسان فقط بایست سر تعظیم را در برابر پروردگار فرو آورد نه در برابر آدم پولدار یا آدم زورگو و یا ساختمان و غیره … که امروز همه آن چیزها برای دنیای کفر قابل پرستش است ، بله جبهه رفتن باید برای خدا باشد ، نماز جمعه باید برای خدا باشد ، کمک به جبهه و فقرا باید برای خدا باشد ، حجاب باید برای خدا باشد و … اگر به غیر رضای او باشد هیچ فایده ای ندارد حتی انسان مرتکب گناهی شده بجای ثواب.
امروز تاریخ ۱۸/۶/۶۴ است و شهادت نامه خود را در حالی می نویسم که آتش دشمن مثل باران شدت دارد ( البته از خود مطمئن نیستم تا آخر شهادت نامه زنده خواهم ماند یا نه ) ولی خدا خودش گواه است که هراس به دل راه نخواهم داد و با امام خواهم بود، پیش خود فکر می کردم امروز روز امتحان است ، روزی است که مشخص می شود پیرو دین بودن یعنی چه ؟ خودم می دانم خیلی گناه کرده ام ولی خدا را شکر می کنم ضد انقلاب نبوده ام گناهانم بیشتر حق خداوند است که خیلی مهربان و رئوف است و شاید به عزت خون همان شهدای پرپر شده دور و برم که آن روز نگاهشان می کردم ببخشد . ای برادران اسلام خیلی مظلوم است و باید کمک کنید تا نجات پیدا کند از دست اجانب .
در پایان خداوندا تو گواه باش که برای حب و مقام در جبهه نماندم بلکه خواستم از فرزند زهرا دفاع کنم و عاشق این عزیران از خود گذشته بسیجی بودم و السلام .
۱۸/۶/۶۴ ارتفاع گوزیل – خدا مروت گلی[۱]