شهید علی امرایی
شهید علی امرایی (حسین ذاکر)
تاریخ تولد : 1364/10/12
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت : 1394/04/01
محل شهادت : درعا – سوریه
وضعیت تاهل : مجرد
محل مزار شهید : تهران – بهشت زهرا (س)
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام آنکه هستی از آن اوست و حسین را آفرید تا عشق را به ما بیاموزد و ما در مکتب حسینش به کمالات برسیم.
بنابراین با ذکر ارباب بیکفن شروع میکنم تا ببینم به کجا ختم میشود.
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)
زمانی که این نوشته را میخوانید من در جمع شما نیستم؛ اگر به شهادت رسیدم بدانید به آرزوی دیرینهام رسیدهام و راضی نیستم کسی در مراسم دفن و... من گریه و زاری کند.
چون مرگ در راه خدا، هیچ گونه گریهای ندارد. بلکه شادی دارد و اشک شوق.
چون در آخر، خدا مرا خرید و جانم را در راه اهل بیت دادم و عاقبت به خیری که تمام اهل دل دنبال آنند، نصیبم شد.
نمیدانم چرا به دلم افتاده که از این سفر سالم برنمیگردم. دلم برای حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیها خیلی تنگ است، و بیشتر از آن دلتنگ حرم ارباب، ولی الان دیوانه حرمین دمشق شدم. به این سفر میروم چون نیاز است الان در آنجا باشم به خاطر آرامش دل حضرت زهرا و امیر المومنین علیهالسلام و به خاطر آرامش دل حسن و حسین و عباسابن علی علیهم السلام. تا به زینب ثابت کنم "کُلّنا عَبّاسُکِ یا زینب".
بعد از حمد و سپاس پروردگار دو عالم و سجده شکر به درگاهش، مدیون حسین ابن علی(ع) هستم و تمام زندگیم را از او دارم و ایشان خواست تا اینگونه او را زیارت کنم. مانند همان خوابی که دیدم. خواب کربلا. حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمود: "بیا تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر من رو سیاه را هم خرید پس گریه و زاری معنی ندارد چون به وصال عشقم رسیدم.
پدر ومادر عزیزم!
با اینکه در راه خدا و اهل بیت کشته شدم باز هم مثل همیشه به دعای خیر شما نیاز دارم و مرا از دعای خیر خود محروم نفرمایید.
و یک خواهش دیگر!
میدانم سخت است ولی به خاطر من که آرزویم است اگر توانتان بود عمل کنید. حال که در این راه جان باختم میخواهم در جلوی درب ورودی حرم حضرت زینب و یا حضرت رقیه(س) در خاک سوریه دفن شوم و این آخرین درخواست من از شما پدر و مادر عزیز است. واگر این اتفاق افتاد مخالفت نکنید. چون عمریست که آرزویم خاک کف پای زائران حسینی است. و خود این مقام، که خاک پای زائران زینب یا رقیه شوم آرزوی بزرگان است و اگر چاره داشتم و میشد میگفتم بدنم را دوتکه کنند و نیمی از آن را درحرم حضرت زینب ونیمی دگر را در حرم حضرت رقیه سلام الله علیها دفن کنند. و این آخرین خواهش من در دنیا از شماست.
سعی کنید روضه حضرت زهرا(س) را هرساله طبق سالهای قبل بگیرید. و نگذارید این چراغ خاموش شود زیرا برکت زندگی و خانه است.
و بدانید هرچه داریم و به دست خواهید آورد از همین روضهها و گریه بر مصیبت اهل بیت است. زیرا خودشان فرمودند برای ما اهل بیت شادی قرار ندادند. پس چشمهای گریان، هم نوا با زهرا، علی و اهل بیت علیهم السلام است و هیچگاه برای دنیا اشک نریزید چون بی ارزشتر از دنیا خودش است و خودش.
هرگاه برای خرج روضه، کم آوردید تمام دارایی که متعلق به خودم است جمع کنید و در راه حسین ابن علی علیه السلام همان کشته غریب کربلا خرج کنید و به جای من اگر توانتان بود به زیارت ایشان بروید و سلام مرا به آقا برسانید و بگویید: "ارباب غریبم دلم برایتان تنگ شده بود که بیایم ولی دیدم که در حال حاضر پاسبانی از حریم خواهر و دخترتان بر من واجبتر است و به همین دلیل نتوانستم به پا بوسی شما بیایم.
رفتم تا دگر از قافله کربلاییان جا نمانم و مانند سالهای قبل غصه بخورم. رفتم تانوکر کوی زینب شوم و تا ابد در این خانه بمانم وخاک کف پای زائران زینب و رقیه(س) شوم تا به آن امید که یک روز که امام زمان(عج) برای زیارت این دو حرم آمد من خاک کف پای ایشان شوم و به آرزویم نیز برسم. و می دانم که تمام اهل بیت به زیارت این دو حرم می روند و چه خوش باشد که اهل بیت از سر قبرم برای زیارت این دو حرم عبور کنند و در آخر عاجزانه میگویم که هم برایم دعا کنید و هم حلالم کنید.
برادر خوبم باتمام زحماتی که برایت در طول زندگی داشتم، دیگر الان که تنها شدی هرگاه خواستی بر من گریه کنی به یاد آن لحظهای که حسین ابن علی(ع) دست به کمر گرفت بیفت و بر آن مصیبت گریه نما تا دلت آرام گیرد.
....خواهران خوبم از شما حلالیت میطلبم و خواهش میکنم که برایم خیلی دعا کنید و نگران نباشید از اینکه مرا از دست دادید، زیرا خود اهل بیت فرمودند: هرکس را که خدا دوست داشته باشد ابتدا عاشق حسینش مینماید، بعد به کربلا میبردش، بعد دیوانه حسینش میکند، بعد جانش را میستاند و بعد خود خدا، خون بهایش می شود. آیا مرگ بهتر از این سراغ دارید؟! پس جای نگرانی نیست. بزرگترین آرزویم شهادت و دیگری خاک کردن بدنم در یکی از حرمین شریفین بود و اکنون به یکی از آنها رسیدم ولی دومی دست شماست.
از تمام دوستان وآشنایان، طلب حلالیت نمایید تا من خیالم راحت شود.
اگر الان هم به شهادت رسیدم دستمزد آن بود که من زندگیم را به راه حسین دادم و او هم مرا خرید.
حرف کوتاه کنم......
ما که در این طرف حال میکنیم شما چرا گریانید. من به آرزویم رسیدم. راستی یک سفر امام رضا(ع) به جای من بروید. خیلی دلم تنگ امام رضاست.
ای پسر سبز قبای علی
بر تو بود جود عطای علی
همه شب نهادهام سر چو بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه گدایی
اگر حسین ما نبود عشق این همه زیبا نبود
چیزی به نام عاشقی تو سینه ماها نبود. یاعلی مدد.
بایادش صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم[۱]