شهید محمد حسین عباسیان
محمدحسین عباسیان | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | طبس |
شهادت | ۱۳۶۴/۱۱/۲۳ |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدرحسنعلی |
خاطرات
- پيش بيني شهادت
راوی :حسن علی عباسیان
او مرتبه آخری که به مرخصی آمد گفت: من یک ماه دیگر به کربلا میروم نزد امام حسین(ع) و در جوار ایشان خواهم بود.
- حالات معنوی قبل از شهادت
راوی :عزیزا.. ذبیحی
قبل از عملیات والفجر 8 من و چند نفر دیگر از دوستان را صدا زد و گفت: بیائید تا از هم خداحافظی کنیم .من گفتم : نه اتفاقاً خبر شهادت بر پیشانی تو حک خورده است ،خوش به حالت ولی او می گفت: نه من لیاقت شهادت را ندارم . و با ما خداحافظی کرد .همانجا من به دوستانم گفتم : با زبان بی زبانی با ما خداحافظی کرد و همین طور هم شد که در همان عملیات هم به شهادت رسید .
- حالات معنوی قبل از شهادت
راوی :قربانعلی مرادی
محمد حسین خواب کربلا را دیده بود چهره اش در آخرین بار که به مرخصی آمد مشخص بود که او شهید می شود. به آرزویش هم رسید.
- تولد و کودکی
راوی :حسن علی عباسیان
محمد حسین در 2 سالگی دچار سوختگی حادی شد آنقدر وضعیت سوختگی وی وخیم بود که احتمال از بین رفتن او زیاد بود ولی قسمت او بوده که در راه خدا جان بدهد و شهید شود.
- عشق شهادت
راوی :حسن علی عباسیان
من یادم هست که بنایی داشتم و همین خانه ای که الان در آن نشسته ایم داشتیم می ساختیم من به او گفتم : که این خانه مال توست ولی او گفت: من به این چیزها نخواهم رسید. گفتم: این چه حرفی است می زنی هنوز می خواهیم برایت زن بگیریم . او گفت: انشاء ا... در آن دنیا.
- توجه به خانواده
راوی :صدیقه مرادی
چون خانه هایمان گلی و قدیمی بود و برای زندگی دیگر مناسب نبود حسین گفت : من خودم این خانه را خراب می کنم و خودم برایتان سر پا می کنم. پشتکار عجیبی داشت تمام خانه های گلی را خراب کرد و از نو خانه جدید برایمان ساخت.
- توجه به خانواده
راوی :صدیقه مرادی
انس با قرآن را از زمان کودکی شروع کرد. حتی یک بار که مجروح شده بود با همان حال خواندن قرآن راترک نمی کرد.[۱]
پانویس