شهید هادی سمایی

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
هادی سمایی
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد گنا اباد
شهادت ۱۳۶۲/۸/۲۹
محل دفن بهشت قاسم
سمت‌ها رزمنده
جنگ‌‌ها جنگ ایران و عراق
خانواده نام پدرعباس


خاطرات

یک شب خواب دیدم در یک باغ سر سبز و پر از گل و درخت هستم و تاجایی که چشم می دید سرسبز بود ودر آن همه نوع درخت میوه وجود داشت . در حال قدم زدن بودم که یک دفعه یک نفر را دیدم که به طرف من می آمد وقتی به من رسید دیدم همرزمم هادی سمائی است به ایشان گفتم :شما مگر شهید نشده ای ؟گفت :چرا من به درجه رفیع شهادت نائل آمدم و از همان روز در اینجا زندگی می کنم و جایم بسیار راحت است . همانطور که با هم صحبت می کردیم دیدم در همان ناحیه ی که به شهادت رسیده است نوار قرمز رنگی بسته است .ایشان به من گفت :با من کار نداری ؟گفتم:تازه چند دقیقه بیشتر نیست که شما را دیده ام کجا می خواهی بروی ؟گفت :اگر هر وقت مرا خواستی ببینی من در همین جا هستم و می توانی در اینجا مرا پیدا کنی . من الان باید بروم چون منتظرم هستند و با من خداحافظی کرد و گفت :هر چه می خواهی می توانی از میوه های این درختان بخوری و مرا بوسید ورفت .من هم از خواب بیدار شدم .

یادم می آید شبی هادی سمائی را در خواب دیدم به طوری که جایگاه بسیار سرسبز و پر از گلی داشت . من از هادی سئوال کردم ، پسر تو که شهید شده ای چه اتفاق برای تو افتاده است ؟ گفت : اصغر جان . من از این دنیای فانی راحت شدم . در همان محلی که مجروح شده بود نوار قرمزی بر روی آن محل بود .[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

رده