عملیات خیبر
عملیات خیبر | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جنگ ایران و عراق | |||||||||
![]() منطقهی عملیات خیبر | |||||||||
| |||||||||
طرفهای درگیر | |||||||||
![]() |
![]() | ||||||||
نیروها | |||||||||
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]() ![]() ![]() | ||||||||
این عملیات موجب افزایش عزم بینالمللی در جهت پایان جنگ ایران و عراق شد؛ به گونهای که از زمان آغاز عملیات خیبر تا تاریخ ۱۳۶۳/۷/۳۰ تعداد ۴۷۴ طرح صلح از سوی ۵۴ کشور مختلف جهان ارایه شد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در تاریخ ۱۳۶۳/۳/۱۱ قطعنامه ۵۵۲ خود را در خصوص پایان دادن به جنگ ایران و عراق تصویب نمود. این در حالی بود که قطعنامه مذکور و طرحهای ارائه شده نظر ایران را تامین نکرد. |
عملیات خیبر در تاریخ ۳ اسفند ۱۳۶۲ در شرق رودخانهی دجله و داخل هورالهویزه، به منظور تصرف بخش شرقی رودخانهی دجله و جزایر مجنون و جلوگیری از تقویت سپاه سوم عراق توسط ایران با رمز یا رسول الله (ص)، به طور مشترک توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران اجرا شد و در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۶۲ با رسیدن به اهداف خود، با موفقیت پایان پذیرفت.
معرفی عملیات خیبر
محتویات
فهرست
- دلیل انجام عملیات
- معرفی عملیات
- اهداف عملیات
- منطقه عملیات
- طرح عملیات
- شرح عملیات
- نتایج عملیات
- اتفاقات عملیات
- پیامدها
دلیل انجام عملیات
پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی سراسر ارتش عراق، دشمن برای دستیابی به پدافند مطمئن تدابیری به کار بست؛ به گونهای که در مناطق کوهستانی، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشت؛ و در مناطق پست، با بهکارگیری موانع مصنوعی موقعیت خود را تحکیم بخشید. درعینحال، دشمن از موانع طبیعی نیز به منظور ایجاد اطمینان بیشتر بهره میگرفت. در این میان، رودخانه عریض اروند و منطقه وسیع هورالعظیم از نگرانی دشمن نسبت به تهاجم قوای ایران کاسته بود. این موضوع در منطقه هورالعظیم بیشتر مشهود بود، به طوری که دشمن هیچگونه مانعی را برای ایجاد پدافند در غرب این منطقه در نظر نگرفته بود. عراق هرگز نمیپنداشت آب گرفتگی وسیع هورالعظیم برای نیروهای پیاده ایران قابل عبور باشد؛ و نیز گمان نمیکرد قوای مسلح ایران تلاش اصلی خود را در این منطقه قرار دهند.
هم چنین عراق در سالهای سوم و چهارم جنگ تاکتیکهای جدیدی اتخاذ کرد، که طبعاً نیازمند بهکارگیری تاکتیکها و تدابیر جدید بود. به منظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی و به دست گرفتن ابتکار عمل، منطقه هور انتخاب گردید.
http://www.ashoora.ir/defae-moghadas/karname-amaliat/kheibar/menu-id-32
معرفی عملیات
عملیات خیبر و تأثیر آن در ادامه دفاع مقدس
پس از فتح خرمشهر و عقبنشینی سراسر ارتش عراق، دشمن برای دستیابی به پدافند مطمئن تدابیری به کار بست؛ به گونهای که در مناطق کوهستانی، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشت؛ و در مناطق پست، با بهکارگیری موانع مصنوعی موقعیت خود را تحکیم بخشید. درعینحال، دشمن از موانع طبیعی نیز به منظور ایجاد اطمینان بیشتر بهره میگرفت. در این میان، رودخانه عریض اروند و منطقه وسیع هورالعظیم از نگرانی دشمن نسبت به تهاجم قوای ایران کاسته بود. این موضوع در منطقه هورالعظیم بیشتر مشهود بود، به طوری که دشمن هیچگونه مانعی را برای ایجاد پدافند در غرب این منطقه در نظر نگرفته بود. عراق هرگز نمیپنداشت آب گرفتگی وسیع هورالعظیم برای نیروهای پیاده ایران قابل عبور باشد؛ و نیز گمان نمیکرد قوای مسلح ایران تلاش اصلی خود را در این منطقه قرار دهند.
هم چنین عراق در سالهای سوم و چهارم جنگ تاکتیکهای جدیدی اتخاذ کرد، که طبعاً نیازمند بهکارگیری تاکتیکها و تدابیر جدید بود. به منظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی و به دست گرفتن ابتکار عمل، منطقه هور با سه ویژگی انتخاب گردید:
1- ضعف و ناتوانی دشمن در عملیات آبی ـ خاکی.
2- سرعت عمل.
3- غافلگیری.
منطقه هور با توجه به تجارب به دست آمده از عملیات رمضان تا والفجر 4 و با در نظر گرفتن توان خودی و دشمن، و نیز نقش زمین و تأثیرگذاری آن، انتخاب شد. نظر به راکد بودن نسبی آب هور و وسعت بیش از اندازه آن، که طبعاً منجر به طولانی شدن عقبههای نیروهای خودی میشد و نیز فقدان زمین مناسب جهت قدرتمندی و قابلیتهای نیروهای خود (پس از عملیات رمضان تا قبل از خیبر)، از جمله شرایط و عواملی بود که موجب میشد دشمن تصور عملیات گسترده را از طرف هور نداشته باشد و همین تصور باعث گردید که عراق، از جزایر مجنون شمالی و جنوبی و شرقی دجله تنها با چند گردان پدافند نماید.
در این میان، اجرای عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شمال هور، به رغم نتایج غیر مطلوب آن، نتیجهای بزرگ ـ هر چند غیرمستقیم ـ بر جای گذارد. عملیات در منطقه شهدای چزابه، شناسایی موقعیت ضعیف دشمن در منطقه هور را در پی داشت.
فرماندهان سپاه پاسداران که به مناسبت عملیات والفجر مقدماتی در آن منطقه حضور یافته بودند، با مشاهده نقاط ضعف دشمن، سریعاً به طراحی عملیات خیبر پرداختند و با استفاده از تجربه حاصل از عملیات والفجر مقدماتی، ضریب امنیت را شدت بخشیده و رعایت حفاظت اطلاعات را اصل قراردادند. مضافاً به این که دو نکته مهم دیگر در دستور کار قرار گرفت. نکته اول، فعالیتهای شناسایی بود که با توجه به رعایت اصل حفاظت، به نیروهای بومی سپاه خوزستان واگذار شد.
نکته دوم، تغییر در سازمان رزم سپاه پاسداران و ایجاد قابلیت عملیات آبی ـ خاکی بود که باید متحقق میشد، بر همین اساس، یگان دریایی سپاه (قرارگاه نوح) تشکیل شد. درعینحال، برای جلوگیری از هوشیاری دشمن، قرارگاه دریایی سپاه در بوشهر فعال گردید تا به این وسیله تلاش جدید به منظور افزایش فعالیت در خلیجفارس تلقی گردد.
اهداف عملیات
هدف از عملیات خیبر عبارت بود از انهدام نیروهای سپاه سوم عراق، تأمین جزایر مجنون شمالی و جنوبی، ادامه تک از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق به نیروهایی که از محور زید به دشمن حمله میکردند. در نظر بود که خشکی شرق دجله از طریق هور تصرف شود تا دشمن نتواند از سمت شمال سپاه سوم را تقویت کند.
منطقه عملیات
منطقه عملیاتی که در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده است، از شمال به العزیر و از جنوب به القرنه – طلائیه محدود میگردد.
این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: هور و خشکی. قسمت خشکی، که حداقل عرض آن 8 کیلومتر و حداکثر 10 کیلومتر است، توسط دو هور بزرگ ـ هورالهویزه در شرق و هورالحمار در غرب آن ـ احاطه شده است.
هم چنین، منطقه مذکور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی ـ غربی تقسیم میشود که 3/4 آن در شرق رودخانه قرار دارد. جاده مواصلاتی عماره ـ بصره نیز در غرب رودخانه واقع است.
در داخل منطقه مزبور جزایر شمالی و جنوبی مجنون واقع است. هم چنین تاسیسات دیگری وجود دارد که عبارتند از: دکلهای برق، دکلهای تقویتی رادیو و تلویزیون، تأسیسات و کارخانهها کاغذسازی، چاههای نفت و ...
هور منطقهای است هم سطح دریا که در بعضی مناطق سطح آب آن 2 تا 3 متر بالاتر از آب دریاست و به طور کلی نسبت به مناطق هم جوار گود میباشد و در مسیر رودخانههای قدیمی و دایمی به وجود میآید و دارای روییدنیهایی به شرح زیر است:
1- نی با ارتفاع 2 تا 7 متر که عمدتاً در جاهای عمیق میروید.
2- بردی که معمولاً ارتفاع آن بین 1 تا 2 متر است.
3- چولان که در جاهای کم عمق میروید و ارتفاع آن کمتر از 50 سانتی متر است.
به علت پوشش فشرده سطح هور از نی، بردی و چولان، تردد در آن تنها از معابری خاص (آبراهها، نهرها و یا محل عبور حیوانات وحشی) امکانپذیر است.
علت انتخاب هور
علاوه بر آنچه قبلاً ذکر شد، علت انتخاب هور به لحاظ عوامل زیر بود:
1- پرهیز از تک جبههای (حمله رویاروی و مستقیم به دشمن را تک جبههای میگویند).
2- حمله به جناح دشمن؛ شکل حضور دشمن در منطقه شرق بصره به گونهای بود که الحاق نیروهای خودی در طلائیه و سپس رسیدن به عقبه دشمن در نشوه، جناحی عمده از دشمن به تصرف در میآمد که تزلزل خطوط دشمن را در پی داشت.
3- عدم تصور دشمن نسبت به انجام عملیات در هور.
4- بکر بودن منطقه.
5- غیرممکن بودن مانور زرهی برای دشمن.
استعداد دشمن
منطقه مورد نظر برای عملیات در حوزه استحفاظی سپاه سوم عراق قرار داشت و در جریان عملیات یگانهای زیر در این منطقه حضور یافتند:
الف – یگانهای پیاده:
- تیپهای 3، 5، 11، 18، 605، 702، 704، 93، 95، 96، 701، 501، 35، 419، 108، 113، 427، 36، 22، 23، 28، 418، 422، 19 پیاده.
ب – یگانهای رزهی:
- تیپهای 30، 16، 6، 56، 14، 26 و 37 زرهی و تیپ 55 مختلط.
ج – یگانهای مکانیزه:
- تیپهای 25، 8، 27، 15 و 20 مکانیزه.
د – گارد مرزی و گارد ریاست جمهوری:
- تیپهای 5، 8 و 11 گارد مرزی و یک تیپ از گارد ریاست جمهوری.
هـ – نیروی مخصوص:
- تیپ 65.
و – جیش الشعبی و کماندو:
- بیش از 10 گردان.
ز – توپخانه:
- حدود 30 گردان.
قوای خودی
هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا (ص) بود. دو قرارگاه اصلی (کربلا و نجف) و پنج قرارگاه فرعی (نصر، حنین، بدر، حدید و فتح) تحت امر قرارگاه مرکزی بودند. یگانهای عملیاتی نیز به شرح ذیل بود:
الف – سپاه پاسداران:
- لشکرهای 5 نصر، 8 نجف اشرف، 31 عاشورا، 19 فجر، 41 ثارالله، 17 علی ابن ابی طالب (ع)، 14 امام حسین (ع)، 27 محمد رسول الله (ص) و 7 ولی عصر (عج).
- تیپهای مستقل 15 امام حسن (ع)، 10 سید الشهدا (ع)، 44 قمر بنی هاشم (ع)، 33 المهدی (عج)، 18 الغدیر و 21 امام رضا (ع).
- تیپهای مستقل زرهی 72 محرم، 20 رمضان و 28 صفر.
- یگان دریایی (قرارگاه نوح).
- در مجموع، سپاه پاسداران 220 گردان عملیاتی در اختیار داشت و استعداد توپخانه آن نیز 7 گردان بود.
ب - ارتش جمهوری اسلامی:
- لشکر های پیاده 77، 21، 28 و 55.
- لشکرهای زرهی 81، 16 و 92.
قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) به عنوان قرارگاه مرکزی:
قرارگاه نجف تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) فرماندهی قرارگاه های فرعی را به عهده داشت:
قرارگاه نصرهدایت لشکر 5 نصر و تیپ 15 امام حسن (ع) را به عهده داشت.
قرارگاه حدید هدایت تیپ 44 قمر بنی هاشم و تیپ 21 امام رضا (ع) را به عهده داشت.
قرارگاه فتح هدایت لشکر 27 محمد رسول الله (ص) و تیپ 33 المهدی (عج)+ تیپ 18 الغدیر را به عده داشت.
قرارگاه حنین هدایت لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) و لشکر 41 ثارالله و تیپ 10 سیدالشهدا (ع) را بر عده داشت.
قرارگاه بدر هدایت لشکر 8 نجف، لشکر 31 عاشورا، لشکر 19 فجر را به عهده داشت.
قرارگاه کربلا هدایت نیروهای زیر را به عده داشت.
از ارتش لشکرهای 77، 21 و 28 پیاده و لشکر 8 زرهی.
از سپاه لشکر 14 امام حسین (ع)، 7 ولیعصر (عج) و تیپ زرهی 72 محرم.
لازم به ذکر است که لشکر 16 و 92 زرهی ارتش در حین عملیات به کار گرفته شدند.
طرح عملیات
دو قرارگاه کربلا و نجف مأموریت داشتند ضمن تأمین اهداف محوله، روی پل دوعیجی در شمال نشوه (غرب نهر کتیبان) الحاق کرده و سپس به سوی بصره ادامه عملیات دهند.
قرارگاه کربلا میبایست با عمل از محور زید و چسبیدن به نهر کتیبان جهت مسدود کردن منطقه ورودی دشمن در دو عیجی اقدام میکرد. قرارگاه نجف نیز پس از دستیابی به العزیر و القرنه و تصرف جزایر مجنون و الحاق به طلاییه، جهت باز کردن جاده طلاییه ـ نشوه که تنها امید برای ادامه عملیات و انتقال نیرو و مهمات بود، اقدام نماید. یگانهای تحت امر این قرارگاه میباید با عبور از طلاییه به سمت نشوه و تأمین آن در پل دوعیجی به قرارگاه کربلا (نیروهای ارتش) ملحق میشدند. قرارگاه نجف برای تصرف اهداف خود به تشکیل پنج قرارگاه فرعی (نصر، بدر، حنین، حدید، فتح) مبادرت میورزید.
قرارگاه دیگری با نام نوح (ع) وظیفه ترابری دریایی و پشتیبانی یگانهای عمل کننده را برعهده داشت.
شرح عملیات
نکته قابل توجه قبل از آغاز تک، حضور گسترده نیروهای مانور قدس در مناطق عملیاتی، پس از انجام مانور در مراکز مختلف شهرستانها بود. علاوه بر این، با توجه به مانور قدس و تهدید و اقدامات جنون آمیز دشمن و حمله موشکی به دزفول و بمباران شهرهای کرمانشاه، ایلام، رامهرمز و ...، جو کلی جنگ در کشور، شکل خاصی به خود گرفته بود.
عملیات در ساعت 21:30 روز 3/12/1362 با رمز یا رسولالله آغاز شد. در مرحله اول نیروهای قرارگاه نجف با تهاجم سراسری در مناطقی همچون تنگه و شهر القرنه، جاده بصره ـ العماره و نیز جزایر شمالی و جنوبی مجنون استقرار یافتند. در این میان، قرارگاه کربلا که در محور زید وارد عمل شده بود، با به دست آوردن کمترین موفقیت موجب بازگشت یگانهای ارتش به مواضع قبلی خود شد.
در مرحله دوم عملیات، دو تلاش اصلی در محور جزایر مجنون و طلاییه به منظور الحاق و سپس پیشروی به سمت نشوه در نظر گرفته شد؛ بنا به عللی پیشروی انجام نشد. در مقابل، دشمن به تدریج خود را بازیافته و پس از کشف اهداف عملیات و محورهای اصلی تک، تلاش اصلی خود را ابتدا روی پاکسازی حوالی جاده بصره ـ العماره گذارد و سپس روی طلاییه متمرکز شد.
در ادامه عملیات، پس از آن که محور زید با عدم موفقیت مواجه شد، لشکر 14 سپاه پاسداران که تحت امر قرارگاه کربلا (ارتش) بود، آزاد شده و به همراه لشکر 27 مأموریت طلاییه را به عهده گرفت. در آن شب نبردی سخت درگرفت که تا صبح به طول انجامید. در این میان، فشار دشمن همچنان ادامه داشت و با آن که محور جاده طلاییه ـ به طول 6 کیلومتر ـ در اختیار نیروهای خودی بود، لیکن وسعت کم منطقه مانور از یک سو و آتش انبوه و بسیار زیاد دشمن از سوی دیگر، امکان پیشروی الحاق با محور جزایر مجنون را ناممکن ساخته بود. به همین خاطر از ادامه عملیات در طلاییه صرف نظر شد و به این ترتیب اهداف عملیات خیبر به حفظ جزایر مجنون محدود شد.
بر همین اساس و با توجه به فشارهای دشمن، مرحله سوم عملیات به منظور تثبیت موفقیت خودی در جزایر انجام شد. دشمن که هر گونه حضور نیروهای ایرانی در هور را خطری برای جاده بصره ـ العماره میدانست با اجرای آتش شدید و توان پیاده و زرهی میکوشید جزایر مجنون را باز پس گیرد. این در حالی بود که نیروهای خودی خسته از چند روز جنگ، نداشتن عقبه نزدیک و نیز عدم حمایت آتش توپخانه، به مقاومت خود ادامه میدادند. متقابلاً، دشمن با تمرکز صدها قبضه توپ روی جزایر و بمباران مداوم آنها با هواپیما و نیز در اختیار داشتن عقبه خشکی با واحدهای زرهی خود فشارهای متعدد و طاقتفرسایی را وارد میساخت.
به رغم وضعیت یاد شده، نیروهای خودی میکوشیدند به هر صورت ممکن جزایر را حفظ نمایند. براین اساس، سپاه پاسداران با تمام استعداد خود جهت دفع تهاجم دشمن و حفظ جزایر در آن جا استقرار یافت.
نهایتاً دشمن که در مقابل خود مقاومتی غیرقابلتصور و پیشبینی مشاهده میکرد، به تدریج از بازپسگیری جزایر ناامید شد و به تحکیم مواضع پدافندی خود مبادرت ورزید.
نتایج عملیات
عملیات خیبر که به آزادسازی منطقهای به وسعت 1000 کیلومترمربع در هور، 140 کیلومترمربع در جزایر مجنون و 40 کیلومترمربع در طلاییه انجامید، موجب افزایش عزم بینالمللی در جهت کنترل ایران و جلوگیری از شکست عراق گردید؛ به گونهای که از تاریخ 3/12/1362 (زمان آغاز عملیات خیبر) تا تاریخ 30/7/1363 تعداد 474 طرح صلح از سوی 54 کشور مختلف جهان ارائه شد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در تاریخ 11/3/1363 قطعنامه 552 خود را در خصوص پایان دادن به جنگ ایران و عراق تصویب نمود. این در حالی بود که هیچ یک از قطعنامه و طرحهای مذکور نظر ایران را تأمین نمیکرد.
هم چنین، در این عملیات فرماندهان جنگ به اهمیت تأثیر تجهیزات دریایی و آبی ـ خاکی برای کسب نتایج مهم و حیاتی پی بردند و نیز سپاه پاسداران به یکی از ضرورتهای حساس و حیاتی در تکمیل و توسعه سازمان خودآگاه گردید و آن لزوم ایجاد تقویت و توسعه یگانهای دریایی برای انجام عملیاتهای آبی ـ خاکی بود. این رهیافت، قابلیت سپاه در انجام عملیات عبور از هور و رودخانههای بزرگ را توسعه داد و هسته اصلی عملیاتهای بدر، والفجر 8، کربلا 3، 4 و 5 و نیز زمینهای برای تشکیل نیروی دریایی سپاه پاسداران گردید.
تلفات و ضایعات عراق در این عملیات به شرح ذیل میباشد:
- کشته و زخمی شدن حدود 15000 نفر.
- به اسارت درآمدن 1140 نفر.
- انهدام 150 تانک و نفربر و 200 خودرو.
- به غنیمت در آمدن 10 تانک و 60 کامیون.
- انهدام 21 تیپ به میزان 20 تا 100 درصد.
اتفاقات عملیات
در عملیات خیبر و آزادسازی جزیرههای مجنون/نقش «پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد»
با طولانی شدن جنگ ـ پس از آزادی خرمشهر ـ شیوهها و راهکارهای نظامی عراق تغییرات و دگرگونیهای اساسی دچار شد؛ قدرتهای جهانی با ترس از احتمال سقوط رژیم عراق، کمکهای نظامی ـ اقتصادی و فنی فراوانی در اختیارش قراردادند. بنابراین، دولت عراق با استفاده از کمکهای یاد شده به تقویت توانمندیهایش اقدام کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی ایران میبایست با راهبردهای جدید، رهیافتهای تازهای را نسبت به موضوع جنگ برمیگزیدند. فرماندهان نیروهای مسلح ایران پی بردند که رزمایش در سرزمین عراق با ویژگیهای خاصش، با رزمایش در درون خاک ایران علیه دشمن که دارای ضعفهای اساسی بود، تفاوت ماهوی دارد و نباید به شیوه گذشته به جنگ ادامه داد.
بنابراین باید نوع رزمایش تغییر یابد و یا منطقه جدیدی برای نبرد انتخاب شود.
این ره یافت، مهمترین نتیجهگیری فرماندهان نظامی ـ پس از عملیات والفجر مقدماتی ـ بود؛ زیرا توان زرهی و آتش نیروی هوایی دشمن به گونهای توسعهیافته و تقویت شده بود که بدون تغییر در نوع رزمایش و زمین (منطقه)، امکان نبرد بسیار مشکل مینمود.
از این رو، منطقه هورالهویزه برای عملیات انتخاب شد. در این استراتژی، ابتکار عمل جایگزین منابع نظامی شد؛ تا بن بست جنگ شکسته شود. افزون بر این، در صحنه تصمیمگیری عملیاتی، ارتش و سپاه تا حدود زیادی با استقلال عمل، به برنامهریزی پرداختند.
واگرایی در روابط ارتش و سپاه که از عملیات رمضان به شکل کم رنگی آغاز شده بود، در عملیات والفجر مقدماتی تقویت شد؛ اجرای عملیات به سبک گذشته که نیروهای ارتش و سپاه در کنار یکدیگر و به طور مشترک به عمل وارد میشدند، به دلیل مشکلاتی که در تصمیمگیری و خصوصاً در اجرا وجود داشت، در این مرحله، کارساز به نظر نمیرسید. سپاه خواستار آن بود که به طور جداگانه و مستقل و در مناطق شخصی، عمل کند؛ برای همین در عملیات خیبر شکل جدیدی از سازمان رزم و هماهنگی بر مبنای هدف اصلی عملیات به وجود آمد 1.
منطقه هورالهویزه به عنوان ابتکار عمل جدید در جنگ، با نظر سپاه پاسداران انتخاب شد؛ و بر همین پایه، این منطقه به سپاه و منطقه زید نیز به ارتش واگذار شد. این دو منطقه به عنوان مناطق واسط، امکان دستیابی به هدف اصلی عملیات، یعنی پل نشوه را فراهم میساختند؛ که پس از رسیدن نیروها به آن جا، عملیات در مراحل بعد به سوی بصره ادامه مییافت. «افزون» بر این، ارتش و سپاه یگانهایشان را در اختیار یکدیگر قراردادند: تیپ 72 محرم. لشکرهای امام حسین (ع) و ولیعصر (عج) از سپاه در کنترل عملیاتی ارتش قرار گرفت 2. لشکر 92 زرهی از ارتش نیز که در خط دفاعی بود، در همان منطقهی «فکّه ـ- طلاییه» به کنترل عملیاتی سپاه درآمد. در این راستا، برای هماهنگی بین نیروهای ارتش و سپاه لازم بود که قرارگاهی تشکیل شود. بنابراین به فرمان «امام خمینی (ره)» در زمستان سال 1362، حجتالاسلام والمسلمین «هاشمی رفسنجانی» به عنوان فرمانده عالی جنگ انتخاب شد؛ و با تشکیل قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) در راس سپاه، ارتش و جهاد قرار گرفت.
در محور هورالهویزه پنج هدف اصلی مشخص شد:
1 – العزیر؛
2 – القرنه؛
3 – جزایر مجنون جنوبی و شمالی؛
4 – نشوه؛
5 – طلاییه؛
در محور زید، یگانهای ارتش پس از عبور از خط، میبایست روی پل نشوه ـ واقع در غرب شهر کتیبان ـ به یگانهای سپاه میپیوستند؛ و سپس برای حمله به بصره طرحریزی صورت میگرفت. در واقع، پل نشوه مرحلهی پایانی عملیات خیبر بود؛ اما بصره به عنوان هدف اصلی عملیات اعلام شد؛ تا یگانهای ذخیره برای مرحله بعدی آماده شوند.
سپاه برای تصرف هدفهای عملیات، پنج قرارگاه تشکیل داد و مأموریت تصرف، زمینهساز مرحله بعدی عملیات بود و هر هدف را به یک قرارگاه واگذار کرد.
1 – قرارگاه نصر:
با هدف تصرف و تثبیت محور الغدیر؛ مأموریت این قرارگاه، بسیار دشوار و حساس بود. نیروهای این قرارگاه وظیفه داشتند که با بستن جادههای «عماره ـ بصره» ضمن تأمین جناح شمالی عملیات، از ورود دشمن به جنوب این محور جلوگیری کنند. آنان برای رسیدن به این هدف میبایست مسیر طولانی را طی میکردند.
2 – قرارگاه حدید:
با هدف تصرف و تثبیت محور القرنه؛ این قرارگاه نیز وظیفهی سنگینی به عهده داشت و یگانهایش مأموریت داشتند که سه راهی القرنه (محل تقاطع مسیر بغداد ـ بصره ـ عماره) را مسدود کنند.
در این میان، فاصله زیاد عقبه تا خط مقدم مشکل بزرگی برای آنان به شمار میرفت.
3 – قرارگاه حنین:
با هدف تصرف جزیره جنوبی و نیمه شرقی و شمال جزیره شمالی و الحاق با محور طلاییه.
4 – قرارگاه فتح:
با هدف شکستن خط پرم مانع طلاییه و الحاق به قرارگاه حنین؛ قرارگاه فتح مأموریت داشت با شکستن خط و باز کردن راه زمینی، امکان پشتیبانی قرارگاههای حنین، نصر و حدید را فراهم کند.
هم چنین، اجرای مرحله دوم عملیات به سوی نشوه و پل «دوعیجی»، که قرار بود این وظیفه را قرارگاه بدر انجام دهد، به باز سدن راه زمینی بستگی زیادی داشت.
5 – قرارگاه بدر:
با هدف تصرف نمیه غربی جزیره جنوبی و پل نشوه؛ پس از آن که قرارگاه حنین جزایر را تصرف و قرارگاه جدید سه راه القرنه را تأمین میکرد.
به دلیل اهمیت مأموریت قرارگاه بدر، دو لشکر مهم سپاه به آن قرارگاه مأمور شدند.
6 – قرارگاه نوح:
ترابری دریایی و پشتیبانی یگانهای عملکننده را در هورالهویزه به عهده داشت.
افزون بر این، با توجه به طولانی بودن عقبه نیروهای خودی بر روی آب و نبودن عقبه خشکی و هم چنین ضرورت سرعت عمل در انتقال نیرو به محورهای مهم، استفاده از تیمهای هوانیروز در تدبیر عملیاتی در نظر گرفته شد.
هوانیروز ارتش مأموریت داشت در امر انتقال نیرو و امکانات به محور عملیاتی هورالهویزه ـ که راه زمینی نداشت ـ فعالیت کند.
در این محورها نقش هلی کوپتر بسیار مهم بود. بنابراین، فرمانده هوانیروز ارتش به همراه فرماندهان ارشد آن، برای اجرای عملیات در کنار هورالهویزه مستقر شدند. نیروی هوایی ارتش نیز پشتیبانی و پدافند هوایی را به عهده داشت. در این عملیات هواپیمای اف ـ 14 مأموریت برقراری امنیت هوایی و مقابله با جنگنده های میگ عراقی را به عهده داشتند. در عملیات خیبر، نحوه هماهنگی سپاه و نیروی ارتش، شکل دیگری پیش از این معمول بود، به خود گرفت. هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) بود و دو قرارگاه کربلا (ارتش) و نجف (سپاه پاسداران) و نیز تحت امر این قرارگاه اقدام به تک میکردند.
در این میان، برای پشتیبانی نیروهای نظامی باید «سنگرسازان بی سنگر» به عمل وارد میشدند. بنابراین نیروهای «پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد» در این عملیات نقش بزرگی عهدهدار بودند.
جایگاه عملیات در استراتژی نظامی ایران
در دوران جنگ، اجرای عملیات در شمال بصره از اهمیت راهبردی (استراتژیک) برخوردار بود. از لحاظ استراتژی نظامی و هدفهای آینده جنگ، هدف اصلی این عملیات، تصرف شهر بصره بود.
به طور کلی جبهههای جنوبی به دلیل اهمیتی که در سرنوشت جنگ داشتند، در استراتژی نظامی از دو بعد مورد توجه بودند:
به عنوان مناطق واسط برای رسیدن به بصره؛
به عنوان مناطق اصلی که با هدف تصرف بصره عملیات در آنها اجرا میشد 3.
افزون بر این، مسئولان سیاسی ـ نظامی کشور معتقد بودند که اجرای عملیات بزرگ و موفق در جبهه جنوب، در تحقق تنبیه متجاوز ـ به عنوان استراتژی جنگ در بعد سیاسی ـ بسیار موثر خواهد بود.
در محور هورالهویزه، قرارگاه نجف (سپاه پاسداران) و در محور زید، قرارگاه کربلا (ارتش) برای اجرای عملیات مأمور شدند؛ با این تفاوت که عملیات اصلی و تعیینکننده در هورالهویزه انجام میشد.
در محور هورالهویزه پنج هدف اصلی مشخص شد:
الغدیر؛
القرنه؛
جزایر مجنون جنوبی و شمالی؛
نشوه؛
طلاییه؛
به گفته «مهندس دلگرم» از فرماندهان «پشتیبانی ـ مهندسی جنگ» برای انجام عملیات خیبر، «جهاد سازندگی» از یک سال پیش اقداماتش را آغاز کرده بود. بنابراین مناطقی که در دشت خوزستان واقع شده بود، از منطقه طلاییه تا «شط علی» قبلاً میبایست زمینه سازی میشد و جادههای ارتباطی به هم دیگر پیوند میخوردند و برای آماده کردن جادهها و خاکریزهای یک جداره و دوجداره اقداماتی صورت میگرفت.
در این رابطه، گردانهای امام علی (ع) حر (ع)، حمزه (ع)، سیدالشهدا (ع)، موسی بن جعفر (ع)، امام رضا (ع)، و مالک اشتر از گردانهای «پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد» بودند که پیش از عملیات برای احداث جادهها و ایجاد خاکریزهای دو جداره به عمل وارد شدند.
از سوی قرارگاه مرکزی، که فرماندهیاش با شهید مهندس رضوی بود، مهندس پورشریف، مسئولیت پیدا کرد؛ تا برای عبور از هورالهویزه اقدامی عملی را انجام دهد.
در این خصوص، قرارگاه نوح در اهواز با دارا بودن مهندسان با تجربه در ابتکاری ویژه به طراحی کشتیهایی اقدام کردند؛ تا بتوانند تانکها، نفربرها، بولدزرها و نیروهای عادی را از هورالهویزه عبور دهند.
منطقه هورالعظیم و هورالهویزه، منطقههایی بودند که هم چون دریاچه، سطح زیادی از زمین را با آب پوشانده بودند؛ اما با دریاچه نیز تفاوتهایی داشتند. ارتفاع آب از 5 متر بیشتر نبود و گاهی هم به نیم متر میرسید.
کشتیهای بزرگ قادر به عبور از آب نبودند و در گل فرو میرفتند. از سوی دیگر، امکان احداث جاده در آب نیز نبود. به همین دلیل، دشمن هیچگاه فکر نمیکرد که رزمندگان اسلام بتوانند از آب عبور کنند.
منطقههای جزایر مجنون شامل دو جزیره است به نامهای جزیره شمالی و جزیره جنوبی. این جزیرهها چاههای نفت دارند؛ و هر دو جزیره، به عراق تعلق دارند؛ برای تسلیم کردن دشمن میبایست از آب عبور میکردند و پس از رسیدن به جزیرهها مجدداً از آب میگذشتند؛ تا بتوانند به جاده بصره ـ ناصریه برسند. دشمن هرگز تصرف نمیکرد که نیروهای ایرانی توانایی عبور از چنین آبی را ـ آن هم در سال 1362 ـ داشته باشند.
مهندس بهروز پورشریفی با به دست گرفتن ابتکار عمل، کار فوقالعاده ای را انجام داد. او توانست با فشرده کردن یونولیت در کارخانهها بدون آن که مدیر کارخانه راز موضوع مطلع شود، پل معلقی را طراحی کند؛ که آن پل 14-13 کیلومتری را نیروهای جمهوری اسلامی ایران بی هیچگونه مشکلی طی کنند.
به نظر میرسد که هیچگاه مهندس بهروز پورشریفی به تاریخ مراجعه نکرده بود؛ اما در «جنگ صفین» سپاهیان امام علی (ع) برای عبور از فرات، شبیه این پل را طراحی کردند؛ و با در کنار هم قرار دادن قایقهای مردم روستاهای اطراف توانسته بودند نیروهایشان را بدون پل ثابت، از رودخانه فرات عبور دهند. مهندس پورشریفی با ساختن جعبههایی به شکل قوطی کبریت به پهنای 2 متر و درازای 5/2 متر و بلندی (کلفتی) 40 سانتی متر از نبشی بسازد یونولیت فشرده را درون آن جای دهد و با پیوند آنها، یک جاده به پهنای 4 متر تحویل دهد.
مزیت بزرگی که این پلها داشتند، آن بود که در صورت بالا آمدن آب، پل به بالا میآمد و با پایین رفتن آب، پل پایین میرفت و جز این هیچ اتفاق دیگری نمیافتاد. در خصوص تخریب پل به وسیله هواپیماهای دشمن نیز اتفاق میافتاد که منهدم شود؛ اما به محض قطع شدنش به وسیله موشکهای هواپیما، خمپارهها یا توپ، نیروهای فعال جهادگران را بازسازی میکردند.
جمعآوری پل از رودخانههای مختلف ظرف 8 ماه و دپوکردن شان در نقطهای که هیچ کس از آن آگاه نبود، یکی از رازهای موفقیت «پشتیانی ـ مهندسی جنگ جهاد» بود. که به حول و قوهی الهی ـ پس از چهل و هشت ساعت ـ پل نصب میشد؛ و تا احداث جاده سیدالشهدا، پاسخگوی نیروهای جمهوری اسلامی ایران بود؛ که در کنار این پل طراحی و احداث جاده سیدالشهدا آغاز شد.
قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) «جهاد سازندگی» موفق شد با جابهجایی گردانهایش به احداث جاده سیدالشهدا اقدام کند که جاده، شهرت جهانی پیدا کرد. در جریان احداث جادهی سیدالشهدا که به مدت 72 روز طول کشید، با هماهنگی وزارت کشور و نیروهای انتظامی (پلیسراه) و واحد اعزام کمپرسی مردمی «پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد» یا آوردن شن، ماسه و خاک رس از دورترین منطقه خوزستان به هورالهویزه به ساختن جاده پرداختند.
برای این موضوع از راهآهن نیز استفاده شد. از طریق قطارهای باری، شنها به نزدیکترین نقطه قابل امکان حمل و ذخیره (دپو) میشد.
کمپرسیهای مردمی و جهادی که بیشترین خدمت را در جنگ انجام میداند، در یک اقدام بسیجی، مخلوط شن، ماسه و خاک را از محل دپو با نظارت مهندسان به هورالعظیم میرساندند.
هر کامیون کمپرسی تنها میتوانست یک سانتی متر جاده را جلو ببرد. به دلیل آن که با ریختن خاک به درون آب هور، خاک درون آب فرومیرفت. همین امر موجب میشد که جاده، خاک زیادی را مصرف کند. بزرگی کامیونها باعث میشد تا ارتش بعث عراق حساس شود و منطقه را زیر آتش بگیرد.
افزون بر آن اهمیت جاده، برای دشمن بسیار ارزشمند بود. در این هنگام «نیروهای پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد» به فکر ساختن کامیونهایی افتادند؛ که از نظر ارتفاع کوچکتر از کامیونهای کمپرسی باشد.
بنابراین با بهرهگیری از وانت ـ نیسان و با طراحی و ساخت آن، کار با کامیون یادشده را در جزیره مجنون آغاز کردند. این خودرو تفاوتی با کامیونهای کمپرسی نداشت. اما به دلیل ارتفاع کم و سرعت بیشتر توانست ساخت جادههای احداثی در جزیره مجنون را تسریع کند.
چون زمان احداث این جاده 72 روز طول کشید، به نام جاده سیدالشهدا مشهور شد و در سالروز میلاد امام حسین (ع) به پایان رسید. کمپرسی داران مردمی و جهادگر به هنگام تخلیه خاک در آب برای احداث جاده با شور و شوق وصفناپذیری فعالیت میکردند. به طوری که بارها هواپیماهای دشمن آنها را مورد حمله هوایی قراردادند؛ که چندین دستگاه کمپرسی در آب غرق شد و دهها نفر مجروح شدند و تعدادی از جهادگران به شهادت رسیدند.
از اقدامات بینظیر و به یادماندنی رانندگان کمپرسی میتوان گفت: هرگاه یکی از رانندگان کمپرسی مورد اصابت گلوله مستقیم قرار میگرفت و به شهادت میرسید، بیدرنگ راننده دیگری جای او را میگرفت.
آتش دشمن به اندازهای زیاد بود که کار کردن در زیر آتش دشمن اقدامات رانندگان را زبانزد خاص و عام کرده بود. دشمن با قایقهای توپدار ـ بارها ـ به این کمپرسیها حمله کرده بود؛ تا از احداث جاده جلوگیری کند.
اما اقداماتشان هیچگاه نتوانست جلو احداث جاده را بگیرد.
گاهی در بین گردو غباری که ایجاد میشد، هواپیماهای دشمن حمله میکردند و در وسط جاده در پی شکار میگشتند و هنگامی که موشکهای پرتاب شدهشان در وسط جاده احداثشده منهدم نمیشد. آن نقطه به حالت میدان در میآمد.
تدبیری اندیشیده شد تا در کنار جاده، «پد» هایی ایجاد شود؛ تا با آن «پد» ها امنیت جاده تأمین شود. در عملیات خیبر نیروهای مخلص جهادگر جادههایی نیز در جزیرههای مجنون احداث کردند.
اتصال جزیرههای شمالی به جنوبی و ایجاد جادههایی در جزیره مجنون از فعالیتهای پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد بود. ساخت تعمیرگاه در منطقهی طلاییهی شوش ـ جفیر از اقدامات مفید پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد بود که خودروهای نیروهای نظامی ـ اعم از ازتش و سپاه ـ را تعمیر و نگهداری میکرد. از فعالیتهای دیگر پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد احداث بیمارستان و اورژانس بود؛ که مسئولیت اش بر عهدهی قرارگاه کربلا بود.
رساندن تدارکات نظامی از اقصی نقاط روستایی ـ اعم از نان ـ میوه و هر گونه خوراکی گوناگون ـ به ایستگاههای صلواتی و خط مقدم جبههها و تدارکات و پشتیبانی نیروهای سپاه و ارتش نیز از اقدامات مفید پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد بود.
ساماندهی این کار، بزرگی و پراکندگی روستاها کاری بسیار گسترده و مهم بود؛ که از سوی پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد به سهولت و سادگی انجام میپذیرفت و این ارتباط پدیدار میشد؛ با یاری خداوند متعال و همت جهادگران که با اعتقادی راسخ از حضرت امام (ره) پیروی میکردند، چرا که جهاد سازندگی به عنوان نماینده محرومان و پابرهنگان در صحنه بود.
بهترین نکتهای که در ارتباط با عملیات خیبر باد به آن اشاره کرد، ایجاد دو یگان پمپاژ آب بود؛ که قرارگاه کربلا مسئولیتش را به عهده داشت. با توجه به احداث جاده، دشمن تدبیری اندیشید که با افزودن آب جاده را زیر آب برد؛ به همین دلیل از طریق کانالهای ورودی به هورالعظیم، آب تزریق میکرد.
پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد برای نجات جادهی سیدالشهدا تدبیر بزرگی اندیشید تا با پمپاژ آب و ایجاد کانالهای وسیع، آب را از هورالعظیم به سوی دشت خوزستان هدایت کند: برای این مسئله در جلساتی که در قرارگاه مرکزی انجام شد، از تمام وزارت خانهها کمک گرفته شد. عملاً پشتیبانی ـ مهندسی جهاد با همکاری وزارت راه و ترابری و وزارت کشاورزی توانسته بود این کانالها را حفر کند و با پمپاژ آب، آب هورالعظیم را تنظیم کند. برای این کار، از متخصصان دانشگاهی نیز کمک گرفته شد که بعدها همان دانشجویان دانشگاهها به دلیل علاقه فراوان به کار پشتیبانی ـ مهندسی جهاد در این نهاد عضو شدند و کار جهاد را پی گرفتند. احداث جادهای که در جنوبیترین بخش جزیره جنوبی انجام گرفت، از جمله فعالیتهای یکی از گردانهای پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد بود. این جاده به سوی پاسگاه زید کشیده شد؛ تا دشمن در آن منطقه مستقر بود، تحت مراقبت و کنترل قرار گیرد 4.
یک روز پس از اجرای عملیات نیروها به هورالهویزه وارد شدند و تا حد ممکن در داخل آبراهها پیشروی کردند و سرانجام در ساعت 21:30 سوم اسفند ماه 1362، عملیات خیبر با رمز «یا رسول الله» آغاز شد. در مرحله اول، عملیات در منطقه قرارگاه نجف، قرارگاههای نصر و حدید موفق شدند و در محور الغدیر و القرنه هدفهای از پیش تعیینشده را تصرف کردند.
در جزایر مجنون وضعیت عملیات مطابق برنامه پیش نمیرفت.
پاکسازی نشدن جزایر تا ساعت 3:30 بامداد مانع از آن شد که بعد از تصرف جزایر، نیروهای موج دوم بتوانند برای حمله به سوی طلاییه حرکت کنند. بنابراین در شب عملیات، الحاق انجام نشد و به همان دلیل، قرارگاه فتح که میبایست پس از پاکسازی جزیره به آن محور ملحق میشد با مشکل مواجه گشت و با وجود شکستن خط و رسیدن به نزدیکی محل الحاق به توقف مجبور شد و سرانجام، به دلیل حضور پرشمار نیروهای دشمن در محور طلاییه، به رغم اجرای چند حمله برای الحاق یگانها در دو محور طلاییه و جزیره، این مهم میسر نشد.
ارتش عراق پس از کشف هدفهای عملیات و محورهای اصلی تک، تلاش اصلیاش را ابتدا روی پاکسازی حوالی جادهی بصره ـ العماره، و پس از آن روی طلاییه متمرکز کرد؛ تمرکز شدید آتش دشمن در طاییه، که زمینی بسیار محدود را شامل میشد، فوقالعاده بود 5.
چنان که حجتالاسلام میثمی در آن جا حاضر بود، گفت:
«هرکس در طلاییه ایستاد، اگر در کربلا هم بود، میایستاد»
ضرورت مقاومت در طلاییه به دلیل اهمیت این محور برای کل عملیات بود؛ چرا که در صورت الحاق و پاکسازی، عقبه خشکی به نیروهای خودی وصل میشد و عملیات در ابعاد جدیدی گسترش مییافت 6.
در محور زید، قرارگاه کربلا، موقعیتی به دست نیاورد و صبح عملیات، یگانهای عملکننده در این محور به عقب آمده؛ و در خط قبل از عملیات مستقر شدند. این وضعیت مانع از آن شد که یگانهای قرارگاه نجف بتوانند در محورهای القرنه و العزیر باقی بمانند؛ زیرا امکان پشتیبانیشان وجود نداشت و راه زمینی نیز هم چنان مسدود بود.
از سوی دیگر دشمن با حضور در بین دو منطقه که با اعلام آمادهباش در مرکز استان عماره و انتقال یگانهایش همراه بود، با نیروهای زرهی و اجرای آتش فشار زیادی بر این محور وارد میگردد. بنابراین یگانهای قرارگاههای نصر و حدید به ناچار به جزیره مالی برگشتند.
از این پس، جزیره، محور کنش و واکنش دو طرف درگیر بود. در آن حال، به دلیل تثبیت نشدن مواضع به دست آمده در جزیره مشکل پشتیانی آتش و تجهیزات، و تأمین نیروی انسانی در مورد سرنوشت جزیره به شدت احساس خطر میشد. اوضاع نامناسب و بسیار سخت بود. درحالیکه فرماندهان امید زیادی به عملیات ـ بسته بودند. تمام دستاوردها در حال زوال بود به ط.ری که محسن رضایی، فرمانده کل سپاه به یک از روحانیون حاضر در قرارگاه گفت:
«در طول جنگ ما این جور ذوب نشدیم»
برای خارج شدن از این وضع نگرانکننده سپاه تصمیم گرفت بار دیگر توانش را برای باز کردن محور طلاییه به کار گیرد؛ از سوی دیگر اوضاع نابسامان جبهه تزلزل عمومی نیروها را موجب شده و حفظ جزایر در هاله ای ا از ابهام و تردید فرو رفته بود.
روز 18 اسفند ماه 1362، عراق حمله شدیدتری را آغاز کرد و سپاه و بسیج با همه وجود، پایداری و استقامت کردند و جلو پیشروی دشمن را گرفتند. وضعیت بسیار سخت و امکانات بسیار محدود بود. در این موقعیت، دشمن از سلاحهای شیمیایی بهتری استفاده کرد. غلام علی رشید از جزیره به قرارگاه آمد و اوضاع را چنین توصیف کرد:
«وضع خراب است و در محور تیپ سیدالشهدا دشمن رخنه کرده و هرشب میآید. عراق دائما نیرو وارد میکند و شدت عمل به خرج میدهد. نیروهای ایرانی در خط خسته شدهاند. آتش عراق به شدت زیاد است؛ جاده، آب، و غذا و نیرو کم است. پلیت و الوار برای ساختن سنگر، نیست؛ لودر و بولدوزر برای احداث خاکریز وجود ندارد. نیروها در خط، آرپی جی و کلاشینکف و ادوات استفاده میکنند. بر اثر شدت حمله دشمن، بچهها دیگر به فکر کردن قادر نیستند. این جزیره، طلسم شده است و ما هر کاری میکنیم با مشکل مواجه میشویم».
از آغاز روز 19 اسفند 1362، ارتش عراق حملاتش را از سر گرفت. اما این بار هم رزمندگان اسلام با گوشت، پوست و خونشان، نیروهای ارتش بعثی عراق را متوقف کردند.
شهادت فرماندهانی چون حاج ابراهیم همت، مرتضی یاغچیان، حمید باکری، اکبر زجاجی، بهایی بود که برای حفظ جزایر پرداخته شد.
در این میان نقش نیروهای پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد، ـ سنگرسازان بی سنگر ـ در تأمین تدارکاتی و پشتیبانی عقبه نیروهای انتظامی بسیار بیبدیل و کم نظیر بوده است: که به طور اختصار، عملکرد پشتیبانی ـ مهندسی رزمی جنگ جهاد به شرح زیر است:
احداث بیش از 145 کیلومتر انواع جادههای عملیاتی و مواصلاتی و ترمیم، تکمیل و شن ریزی 5/200 کیلو تر جاده با عرض متوسط 10 متر و ارتفاع 5/0 تا 3 متر که بعضی از این جادهها در درون آب و باتلاق ایجاد شده بود؛
احداث 119 کیلومتر خاکریز، با ارتفاع متوسط 3 متر؛
احداث نیمی از 2 دهنه بزرگ و پل رمضان ـ و پل بسیار مهم خیبر؛
احداث نیمی از 29 کیلومتر دژ و سیل بند با عرض متوسط 10 متر؛
احداث 5000 مترمربع «پد» در درون جزیرهی جنوبی مجنون؛
احداث 1322 مورد انواع سنگرهای انفرادی اجتماعی، ... و پارکینگ زیر زمینی؛
احداث 104 سکوی پرتاب توپهای ضد هوایی؛
احداث و راه اندازی 4 سایت موشک انداز به همراه تمام سنگرها و استحکامات مورد نیاز؛
احداث و راه اندازی یک باند هلی کوپتر؛
احداث و راه اندازی یک بیمارستان بزرگ و مجهز صحرایی با 4 بخش عمده؛
احداث قرارگاه کربلا به همراه سنگرها و سایر استحکامات مورد نیاز؛
ایجاد و راه اندازی 2 کارگاه بزرگ و سنگرسازی برای تأمین سنگرهای پیش ساخته و مورد نیاز نیروهای عمل کننده؛
احداث اسکله خاکی شهید بقایی در دژ شرقی این اسکله با ظرفیت 3 تن در مدت زمان 5 شبانه روز؛
زیرسازی راه آهن درجهی یک در پادگان حمید؛
احداث و بهره برداری از 7 باب حمام مجهز صحرایی با تمام تجهیزات و امکانات مورد نیاز؛
احداث و راه اندازی 8 باب حسینیه،...و نمازخانه؛
احداث 6 مورد قرارگاه تاکتیکی؛
احداث و ترمیم اسکله های شماره (1) و (2) در جزیره های مجنون.10
تلفات دشمن در این عملیات، بیش از 15000 نفر کشته و زخمی بودند و 1040 تن از نیروهای عراقی نیز اسیر شدند؛ که در میان آنان 35 افسر، 30 درجه دار، 873 سرباز و جیش البعثی و نیز 102 غیرنظامی از کشورهای مصر، سودان، در مراکش و سومالی مشاهده میشدند.
هم چنین 150 دستگاه تانک و نفربر و 200 دستگاه خودرو دشمن نیز منهدم شد.
مجموعاً 1180 کیلومتر مربع از منطقه عملیاتی آزاد شد؛ که 1000 کیلومتر مربع هور 140 کیلو متر مربع جزایر و 40 کیلومتر مربع از منطقه طلاییه را شامل میشد. هم چنین دسترسی به چاههای نفت منطقه نیز میسر شد 11.
عملیات خیبر و تصرف جزایر مجنون بازتاب وسیعی در رسانه هی گروهی غرب و منطقه داشت. زیرا این جزیرهها از مناطق استراتژیک عراق محسوب میشدند. در این رابطه روزنامه فایننشال تایمز درباره اهمیت جزایر مجنون نوشت:
«ذخایر نفتی جزایر مجنون را که حدود هفت میلیارد بشکه تخمین زده شده است، هفت سال پیش شرکت تیر و به راش برزیل کشف کرد. در ژانویه 1980 میلادی، 9 ماه پیش از آغاز جنگ خلیجفارس، یک پروژه عمرانی دو میلیارد دلاری برای آن تصویب شد؛ اما به سبب جنگ، کارهای این پروژه آغاز نشد. عراقیها پیشبینی کرده بودند که تولید اولیه از این منابع، روزانه 350 هزار بشکه نفت خواهد بود که به 700 هزار بشکه در روز افزایش خواهد یافت 12.
همچنین شکست ارتش عراق در منطقه عملیاتی خیبر هراس قدرتهای جهانی، از جمله آمریکا را در پی داشت.
رادیو آمریکا دراینباره گفت:
«آمریکا پیروزی هیچ طرفی را خواستار نیست؛ و حل جنگ را از راه گفت و گو ترجیح میدهد؛ اما برخی از کارشناسان معتقدند که عراق روز به روز آسیب پذیرتر میشود و آمریکا در پی آن است که عراق جنگ را نبازد 13» هم چنین جورج بوش، معاون رئیسجمهور آمریکا در سخنان اش خطاب به کمیته روابط امریکا و اسراییل نگرانی عمیقیاش را از چشمانداز پیروزی ایران باز کرد: «در صورتی که ایران در این نبرد به پیروزی دست یابد، برآیند این تهدید نسبت به کشورها یحوزه ی خلیج فارس، تمامی منطقه، تا آن حدی عظیم بود که منطقه تاکنون شاهد آن بوده است 14».
خبرگزاری یونایتد پرس نیز در تحلیلی گزارش داد:
«صدام حسین در این روزها با تهدید به بستن شاهرگ نفتی ایران در خلیجفارس، میکوشد آخرین سلاحش را به نمایش بگذارد.
صدام حسین به دلیل تهاجم اخیر ایران که یکی از بزرگترین تهاجمات ایران در طول 5/3 جنگ بوده است و هنوز نیز ادامه داد و هم چنین، به دلیل درگیرجنگ بودن با یک دشمن بسیار قدرتمند و از سوی دیگر به دلیل باختن تدریجی جنگ اقتصادی، زیر فشار شدیدی قرار گرفته است.
کارشناسان داعی گفتند:
عراق در ظاهر، به فلج کردن صادرات نفتی ایران از راه انجام حملات هوایی علیه کشتیها و ترمینال نفتی جزیرهی خارک قادر است.
عراق از نیروی هوایی بهتری نسبت به ایران برخوردارند و این نیرو را با موشکهای روسی و هم چنین پنج فروند جت فرانسوی سوپر اتاندارد مجهز به موشکهای اگزوست که در جریان جنگ جزایر فالکند بین آرژانتین و انگلیس موثر بودند، تقویت کردهاند.15
با انجام عملیات خیبر، فشار اقتصادی زیادی نیز بر رژیم بعثی عراق وارد شد؛ به طوری که بقای این رژیم را در معرض تهدید جدی قرار داده بود.
زاید حیدر، سفیر رژیم عراق در کنیا در این زمینه گفت: «عراق برای ادامه جنگ با جمهوری اسلامی ایران مجبور است ماهانه یک میلیارد دلار هزینهی جنگی بپردازد.»16
عملیات خیبر، تأثیر بسزایی بر روند ادامه جنگ داشت و باعث شد تا که جنگ از حالت رکود پیشین خارج شود.
زیرنویسها:
1 - عملیات خیبر، تصرف جزایر مجنون (طراحی، اجرا، نتایج و بازتابها) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص 12.
2 – همان جا، ص 13.
3 – همان جا، ص 16.
4 – مهندس دلگرم، یکی از فرماندهان پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد.
5 – پیشین
6 – مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ از خرمشهر تا فاو، نوشته محمد درودیان، ص 24، تهران 1367.
7 – همان جا.
8 – مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، دفترچه شماره 1، قرارگاه نجف (خاتم) حسین اردستانی، 8/12/1362، ص 104.
9 – همان جا، ص 241.
10 – شناسنامه عملیاتهای دفاع مقدس، اداره کل روابط عمومی وزارت جهاد کشاورزی مرکز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس، ص 47.
11 – عملیات خیبر، تصرف جزایر مجنون (طراحی، اجرا، نتایج و بازتابها)، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص 32.
12 – خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، گزارش و بازتابهای عملیات خیبر، 13/12/1362، ص 8.
13 – خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، نشریه گزارشهای ویژه، 27/11/1363، ص 13.
14 - خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، نشریه گزارشهای ویژه، 27/11/1363، ص 48.
15 - خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، نشریه گزارشهای ویژه 40، 16/12/1362، ص 2.
16 - خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، نشریه گزارشهای ویژه، 9/12/1363، ص 22.
توضیحات
1. پد: به پارکینگهایی میگفتند که در کنار جاده با ریختن خاک احداث میشد؛ تا نیروهای نظامی در آنجا مستقر شوند؛ و به وسیله ضد هوایی از ورود هواپیماهای عراقی جلوگیری کنند؛ یا محل پارکینگ خودروهایی بود که با همدیگر تصادم نداشته باشند.
2. تاد: تاریخ، ادبیات و دایره المعارف
http://www.sajed.ir/detail/81210
پیامدها
درحالیکه رژیم بعث در باتلاق والفجر 5 و 6 دست و پا میزند، عملیات ویژه خیبر در منطقه هور آغاز میشود. رژیم بعث در اولین اطلاعیه خود اعلام میدارد که حمله ایرانیان دفع و آنها به عقب رانده شدهاند. با ادامه عملیات خیبر و آزادسازی قسمتهای وسیعی از اراضی تحت کنترل عراق به خصوص جاده بغداد ـ بصره و جزایر مجنون و انعکاس آن از رسانههای گروهی جهان، تبلیغات دروغین رژیم عراق آشکار میشود.
خبرگزاری یونایتدپرس در گزارشی به نقل از منابع نظامی لشکر اسلام اعلام میکند:
«نيروهاي ايران با گذشتن از موانع، ضمن تصرف بيش از ده روستا، رودخانههاي دجله و فرات و همچنين در چندين نقطه بزرگراه استراتژيك بصره ـ بغداد را كه پايتخت عراق را به خليج فارس متصل ميسازد. قطع كردهاند.»
خبرگزاری رویتر:
«گزارشهاي واصله از جبههها حكايت از آن دارد كه نيروهاي ايراني بين سپاه سوم ارتش عراق در جنوب و سپاه چهارم در شمال شكاف ايجاد كردهاند.»
خبرگزاری آلمان غربی:
«ايران ادعا كرد در عمليات خيبر بزرگراه استراتژيك بغداد ـ بصره را تحت كنترل خود درآورده است. بدين ترتيب نيروهاي ايران موفق شدهاند خطوط تداركاتي عراق را در جبهههاي جنوب و شمال قطع كنند.»
این خبرگزاری استفاده رزمندگان اسلام را از تاکتیکهای ویژه برای عبور از موانع و باتلاقهایی که دشمن هرگز نمیپنداشت نیروهای ایران قدرت عبور از آنها را داشته باشند، مورد اشاره قرار میدهد.
روزنامه مساجرو چاپ ایتالیا:
«در اینکه رزمندگان ایران در جبهه به پیروزیهای چشمگیری دستیافتهاند شکی وجود ندارد و اکنون لشکر سوم عراق در منطقه بصره در خطر محاصره نیروهای ایرانی قرار گرفته است.
نیروی هوایی ایران در عملیات روزهای اخیر اعجاب همگان را برانگیخته و خلبانان هواپیماهای F-14 و... جمهوری اسلامی ایران به دفعات مواضع نیروهای عراق را مورد حمله قرار دادهاند، بدون اینکه دشمن قادر به عکسالعمل مؤثر باشد.
روزنامه ال انیورسال چاپ ونزوئلا:
«پس از پيروزي نيروهاي ايران در خرمشهر، پيشروي كنوني آنها در خاك عراق بزرگترین پيروزي است.»
روزنامه فجر جدید چاپ لیبی:
«نيروهاي ايران موفق شدند پل طلايه را در شرق شهرك القرنه و دو جزيره را واقع در منطقه هورالهويزه به تصرف خود درآورند.»
رژیم بعث عراق علیرغم انعکاس پیروزی رزمندگان اسلام در رسانهها و خبرگزاریهای جهان، اعلام میدارد که حتی یک سانتیمتر از خاک عراق تصرف نشده، سپس در یک تناقضگویی آشکار میگوید در روزهای آینده اراضی اشغالی را بازپس خواهد گرفت و در تکمیل این گفته، ادعا میکند که رودخانههای دجله و فرات مملو از اجساد ایرانیان است. پخش این ادعا باعث میشود تا همگان به حضور نیروهای ایرانی در نقاط عمقی (40 کیلومتری) عراق پی ببرند.
در مصاحبهای که خبرگزاری آسوشیتدپرس در شهر العزیزه با یکی از فرماندهان عراق (هشام صباح فخری) انجام میدهد، اعتراف میکند که ایرانیان کنترل جزایر مجنون را در دست دارند.
سرانجام در روز 9 اسفندماه طه یاسین رمضان، معاون صدام در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس اعلام میکند که عراق بخشی از خاک خود را در حمله اخیر ایرانیان از دست داده است و به دنبال آن ادعا میکند وسعت خاک از دست رفته چندان قابل توجه نیست.
رژیم عراق تلاش میکند خود را در عملیات خیبر موفق نشان دهد، ولی در عمل از حضور خبرنگاران جلوگیری به عمل میآورد و هر بار به بهانة واهی اعزام آنها را به تأخیر میاندازد، اما بسیاری از خبرگزاریها که بلندگوهای تبلیغاتی حزب بعث محسوب میشوند، لب به اعتراض میگشایند.
خبرگزاری آسوشیتدپرس:
«رژيم عراق از نزديك شدن خبرنگاران به مناطق جنگي جلوگيري ميكند. خبرنگاران خارجي وعدههاي عدنان خيرالله، وزير دفاع عراق را به تمسخر گرفته، اعلام ميكنند كه عراق بايد جزيرة مجنون را ترك گويد، زيرا نميتواند روزانه هزار كشته به خاطر بازپس گرفتن آن متحمل شود.»
زمانی که رزمندگان اسلام با هجومهای فراموشی ناشدنی خود، منطقه العزیزه را تحت کنترل خود درمیآورند و جاده بغداد ـ بصره را در چند نقطه قطع میکنند، رژیم بعث ـ که همیشه در اطلاعیههای نظامیاش از پیروزی و عقب راندن و محاصره ایرانیان دم میزند ـ دست به جنایت دیگری میزند و برای جبران ضعف و بیچارگی خود متوسل به سلاح ممنوعه شیمیایی میشود.
در این میان دولت امریکا در یک عکسالعمل عجولانه، با گرفتن ژست بشردوستانه و دفاع از حقوق بشر، دولت عراق را در استفاده از سلاح شیمیایی مورد سرزنش قرار میدهد. ستاد تبلیغات جبهه و جنگ بلافاصله این حرکت آمریکا را یک ترفند و حیله سیاسی تلقی میکند.
رادیو دولتی آمریکا به نقل از روزنامه واشنگتنپست اعلام می که از یک سال قبل آمریکا از تجهیز عراق به سلاح شیمیایی مطلع بوده و سپس اضافه میکند که حکومت بغداد به خاطر حمله خیبر در آستانه سقوط قرار گرفته و ناگزیر از کاربرد سلاحهای شیمیایی بوده است.
با اعتراف دشمنان انقلاب اسلامی ایران، ضربه کوبنده و کمرشکن خیبر ناتوانی دشمنان اسلام را آشکار میکند و در پی آن، فرماندهان عراقی در شرق دجله، اعلام میکنند که اگر عراق دارای سلاح شیمیایی بود، منطق حکم میکرد که از آن استفاده کند. بسیاری از رسانههای گروهی جهان این سخنان را اعتراف غیرمستقیم عراق در استفاده از سلاح شیمیایی به حساب میآورند.
در پی استفاده مکرر رژیم عراق از سلاح شیمیایی، ستاد تبلیغات جنگ طی نامهای از سازمان ملل خواستار انجام رسالت تاریخی این سازمان نسبت به محکوم کردن استفاده از سلاح شیمیایی توسط رژیم جنایتکار عراق میشود.
روزنامه نیوز لاین چاپ انگلیس:
«شاهدان عيني و كارشناسان دارويي، شواهد قانعكنندهاي به دست آوردند مبني بر اينكه رژيم عراق از سلاحهاي حاوي گاز خردل و گازهاي كشنده عصبي عليه سربازان نيروي زميني ايران استفاده كرده است.»
نشریه آبزرور چاپ انگلیس:
«بدون كمترين ترديد كاملاً روشن است كه عراق در جنگ خود با ايران از گاز سمي استفاده كرده است.»
روزنامه لوموند چاپ فرانسه ضمن محکوم کردن جنگ شیمیایی به قدرت کشندگی این نوع تسلیحات اشاره میکند و مینویسد:
«هيچ چيز نميتواند استفاده از تسليحات شيميايي را توجيه كند.»
نشنال تایمز نشریه چاپ انگلیس:
«كميته بينالمللي صليب سرخ روز گذشته در ژنو اعلام كرد معالجه و آزمايش سربازان ايراني مجروح شده در دجنگ خليج فارس حكايت از آن دارد كه آنها بوسيلة مواد ممنوع شده در قوانين بينالمللي مجروح شدهاند.»
پاکستان:
«رهبر شيعيان پاكستان استفاده از سلاحهاي شيميايي توسط عراق را به شدت محكوم ميكند و از دولت پاكستان ميخواهد تا جنايت عراق را محكوم نمايد.»
زیمبابوه:
«مطبوعات زيمبابوه در شمارههاي مختلف خود گفتة دبيركل سازمان ملل را مبني بر محكوميت بكارگيري سلاحهاي شيميايي و نيز نگراني مقامات ژاپني را از سلاحهاي شيميايي درج ميكنند.»
رادیو آمریکا به نقل از گزارش صلیب سرخ بینالملل میگوید:
«سربازان ايراني كه در تهران مورد آزمايش قرار گرفتهاند، از اختلالات ناشي از كاربرد سلاح شيميايي رنج ميبرند.»
تلویزیون ایتالیا اعلام میدارد:
«علي رغم تكذيبهاي عراق، اكنون مطلب بر همه روشن است كه اين كشور برخلاف قوانين بينالمللي از اين گاز (گاز شيميايي) عليه سربازان ايراني استفاده كرده است.»
فرانسه:
«فرانسه ضمن حمايت از هر نوع تحقيقات درباره تسليحات شيميايي با اشاره به جراحت سربازان ايراني از سلاح شيميايي، عدم استفاد آن را از طرف عراق به نقل از بعثيان بازگو ميكند.»
عراق (عصمت کتانی معاون وزیر خارجه رژیم عراق در واشنگتن میگوید):
«من به مصاحبهاي كه در آن گفته شود ايران توسط عراق مورد حمله شيميايي قرار گرفته است، اعتقاد ندارم.»
وی در ادامه سخنان خود میگوید:
«آمريكا هم در جنگ جهاني دوم بمب اتم را عليه ژاپن به كار گرفت و بايد اوضاع كنوني را با آن زمان مقايسه كرد.»
سرانجام با فشار ایران، کارشناسان سازمان ملل برای بازدید از مناطق جنگی به ایران میآیند و به جبههها اعزام میشوند. با ورود آنها به جبهه، عراق جزایر مجنون را مورد حملات شیمیایی قرار میدهد.
این کارشناسان پس از جمعآوری بمبهای عمل نکرده شیمیایی دشمن و مشاهده اثرات تخریبی سلاح شیمیایی به کار خود خاتمه میدهند.
درحالیکه همه چیز، حتی اعترافات تلویحی سران حزب بعث حاکی از آن است که صدام باید به عنوان جنایتکار جنگی مورد محاکمه قرار گیرد و مجازات شود، ولی سازمان ملل فقط از بهکارگیری سلاح شیمیایی ابراز نگرانی میکند، بدون اینکه نامی از عراق ببرد و آن را محکوم کند.
اسکاتسمن روزنامه چاپ انگلیس:
«علي رغم بازتاب جهاني استفادة عراق از سلاح شيميايي، گمان نميرود در اين شرايط، عراق جز نصيحت و موعظه فشار ديگري را متحمل بشود و نيز هيچ كس قصد انجام عمليات نظامي يا برقراري محدوديتهاي اقتصادي عليه عراق را ندارد.»
عملیات خیبر، با دستاوردهای ارزشمند، از جمله عملیاتهای موفق رزمندگان اسلام محسوب میشود، به نحوی که عراق را مجبور به استفاده گسترده از سلاح ممنوعه شیمیایی میکند. به دنبال آن حامیان صدام پی میبرند آن آرامش خیالی را که عبد از عملیات رمضان در خطوط جنگی عراق پدیدار شد، باید به فراموشی سپرد و از این پس، باید روی تاکتیکهای جدید ایران حساب ویژهای باز کرد. یک جبهه میانی فعال در عمق خاک عراق، دشمن را وامیدارد ک برای حفظ استانهای بصره و العماره نیروهای جدیدی را به منطقه فراخواند و در خطوط دفاعی خود تجدیدنظر کند.
حامیان عراق، در پی عملیات خیبر، به چارهجویی میافتند و به ناچار سیل تسلیحات گوناگون را به سوی عراق سرازی میکنند. با اهدای هواپیماهای پیشرفته و موشکهای لیزری این امکان برای عراق فراهم میآید که جنگ را به خلیجفارس بکشاند و دامنه عملیات را در جزایر خارک و حمله به کشتیهای نفتکش و بازرگانی توسعه دهد.
رسانههای گروهی غرب ناگزیر اعتراف به توان رزمی قوای ایرانی میکنند و اظهار میدارند که در عملیات خیبر، هلیکوپترهای ترابری و قایقهای موتوری در امر ترابری و هواپیماهای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و هلیکوپترهای توپدار به نحوی مؤثر و دور از انتظار عمل نمودهاند. برخی از رسانههای گروهی نیز اعلام میکنند که جمهوری اسلامی ایران با تصرف جزایر مجنون ـ که میلیاردها بشکه نفت را در اختیار دارد ـ به خودی خود به غرامت خسارات جنگی دسترسی پیدا کرده است.
http://www.sajed.ir/detail/80804
شهدا و یادمانهای مرتبط با عملیات خیبر
عملیات خیبر در منطقه هورالهویزه طراحی و اجرا شد.
همزمان با عملیات خیبر یکی از محورهای اجرای تک فریب، ایستگاه حسینیه بود.
با توجه به اهمیت عملیات خیبر و تصرف جزایر مجنون توسط رزمندگان و نیز تأکید امام خمینی (ره) نسبت به حفظ جزایر مجنون، طرح احداث جاده سیدالشهدا (ع) در دستور کار قرارگاه حمزه و جهادسازندگی قرار گرفت.
جاده شهید شاه حسینی محور جنوبی عملیات خیبر بود.
در عملیات خیبر قرارگاه مرکزی هدایت عملیات در منطقه جفیر مستقر بود.
محورهایی از عملیات خیبر در شهرستان خرمشهر به اجرا درآمد.
ساخت پل خیبر در عملیات خیبر و حفظ جزایر مجنون نقش بسیاری داشت.
منطقه طلائیه یکی از محورهای مهم عملیاتهای خیبر بود.
در جریان عملیات خیبر به منظور فریب دشمن عملیات ایذایی والفجر 6 در تنگه چزابه و دشت چیلات صورت گرفت.
فرماندهان خودی برپایه آسیبپذیری دشمن در منطقه هورالهویزه، عملیاتهایی را در این منطقه اجرا کردند که عملیات خیبر از جمله این عملیاتها بود.
وقتی عملیات خیبر آغاز شد، شهید حمید باکری به عنوان معاون اول لشگر 31 عاشورا، به جزایر مجنون قدم نهاد و همان جا سفیر پیام «ارجعی الی ربک» یار را در آغوش کشید و در سن 28 سالگی و بر اثر ترکش خمپاره به گمشدگان مجنون پیوست.
http://sobh.org/web/Pages/Shohada/Shahid.aspx?Id=23
شهید سید حمید میر افضلی در عملیات خیبر در منطقه جزیره مجنون سوار بر ترک موتور حاج محمدابراهیم همت فرمانده وقت لشکر 27 محمد رسول ا... شد و هردو به سوی سرنوشتی به شیرینی عسل یعنی شهادت رفتند.
شهید مجید زینالدین در پی شرکت در بسیاری از عملیاتها که آخرین آنها عملیات غرورآفرین خیبر بود ایثار و اخلاص خود را به اوج مراتب رساند و عاقبت به منزلگه مقصود شتافت و به همراه برادرش مهدی زینالدین بسوی دیار قرب الهی پر گشود و به جمع محفل عاشقان الله پیوستند.
http://www.navideshahed.com/fa/index.php?Page=definition&UID=259377
خاطرات مرتبط با عملیات خیبر
- سردار خیبر
کسانی که داشتند از پشت به همّت نگاه میکردند فقط سایهای از او میدیدند. صبح بود، خورشید تازه طلوع کرده بود و البته طلوع را هیچ جا بهتر از یک دشت صاف نمیتوان دید. همّت پشت به دیگران ایستاده بود و بین آنها و خورشید حائل شده بود. نگاهش به دور دست خیره بود … مثل همیشه. همه در میان نور طلوع سایهای از بدن همّت را میدیدند. همّت برای بازرسی منطقه میرفت. ریشش را خاراند، دستش را به سمت جیب پیراهنش برد و سیگاری بیرون آورد. آتش زد… دود غلیظی بیرون داد. دفترچه و قلمش را به دست گرفت و رفت برای بازدید از منطقه عملیات…
شب شده است. همّت خسته از کار امروز حالا منتظر است تا قوایش برای پیشروی آماده شوند. قرص ماه کامل است و همّت گویی هر قدر بیشتر به ماه نگاه میکند نیازش به خواب کمتر میشود. بیسیم چی میرسد کنار ابراهیم همت. میگوید: کی شروع میکنیم به پیشروی سردار؟… همّت میگوید: همین حالا… و برمی خیزد…
بیابان وسیع سرزمینهای جنوب قدمهای رزمندگان را حس میکند. همّت راه میرود و بیسیم چی از او عقب نمیماند. همّت هر از چند گاهی به آسمان نگاه میکند. قرص ماه امشب طور دیگریست… حالا دیگر نگاه همّت بیشتر به سمت آسمان است تا به روی زمین… رزمندگان مشغول پیرویاند… آرام و ساکت… قطره اشکی بر گونه همّت میلغزد… بیسیم چی به صورت سردار نگاه میکند… ماه به پشت ابر میرود چرا که رزمندگان در میان دشت وسیع نباید دیده شوند!… ماه از پشت ابر بیرون میآید… چرا که رزمندگان برای عبور از رودخانه نیاز به نور مهتاب دارند!!… بیسیم چی در گوشی میگوید: ماه را ببینید!… امشب ماه هم با ماست!… همّت گریه میکند… نور ماه به اشکی که بر گونه همّت لغزیده میتابد و قطره اشک برق میزند…
همه ای طلایه داران… یورشی دوباره باید
شب حمله بشکفانید… گل سرخ آرزو را… که طلیعه سعادت… سحر از افق برآید…
چه زیبا میخواند آهنگران!
جزیره مجنون. جزیره باتلاقی و صعبالعبور. فرمان از پشت جبهه جنگ اینطور رسیده است: جزیره باید حفظ شود…
امروز هفتمین روز است که رزمندهها میجنگند برای حفظ جزیره مجنون. نبرد سخت است. جوانان ایران یکی بعد از دیگری به کام مرگ میروند تا ایران بماند… همه به عشق همّت میجنگند. همه ابراهیم همت را دوست دارند… امروز هفتمین روز عملیات خیبر است و همّت هفت روز است که نخوابیده. بچهها به عشق همّت و به عشق ایران میجنگند. صدای همّت از پشت بیسیم برایشان موجی از شور و هیجان میآفریند. دلاورانه میجنگند… با آغوش باز به کام مرگ میروند تا ایران بماند… هستیشان را فنا میکنند تا ایران بماند… دشمن اما سرسخت است… جزیره صعبالعبور است و راهها به بن بست ختم میشود. رزمندگان ایران در آب میجنگند و دشمن بر خشکی. روزگار بر همّت و یارانش تنگ شده است…
- چند دقیقه بخواب ابراهیم!… از پا میافتی! هفتروزه که نخوابیدی!
- من اگه بخوابم اونهایی که اون جلو میجنگند چه کار کنند؟
دکتر سرمی به دست همّت وصل میکند. سردار توان ایستادن ندارد. مدت مدیدی است که چیزی نخورده… همّت از پشت بیسیم با بچهها صحبت میکند…
- گوش کن سید! باید برم پیش بچهها…
سید و دکتر به سمت همّت برگشتند. در جمع سه نفره سنگر در میان آتش و دود جزیره مجنون این بار همّت بود که پس از چند دقیقه سکوت را شکسته بود. سرم را از دستش بیرون کشید و بلند شد ایستاد…
دکتر گفت: کجا؟… و سید تا خواست بگوید (صبر کن)، همّت از سنگر بیرون رفته بود. از میان رزمندگان عملیات خیبر عده معدودی باقی مانده بودند و میجنگیدند. از بقیه هیچچیز نمانده بود جز یک اسم و البته جسدی که اگر متلاشی نشده بود و میشد پیدایش کرد… همّت حالا میرفت تا همراه یاران اندکش بجنگد. موتورسیکلت را روشن کرد و راه افتاد به سمت خط مقدم… باران گلوله میبارید و گاز شیمیایی گلو را میسوزاند. بر آسمان جزیره دود بود و دود. خورشید گویی دیگر وجود نداشت. در میان صوت شلاق وار صدای گلولهها صدای گاز موتور همّت شنیده میشد. با سرعت میراند و از تپه ماهورها میگذشت تا برای کمک به جمع باقیمانده به خط برسد.
بچههای خط از بیسیم شنیدهاند که سردار خیبر برای کمک به سمت خط میآید. همه سراسر از انرژی شدهاند و با تمام قوا میجنگند. کمی عقبتر همّت نشسته بر موتورسیکلت به سوی خط میآید.
همه ای طلایه داران… یورشی دوباره باید…
فریاد… مجنون … جزیره… گلوله و آتش و دود… حمله… طلیعه سعادت… سحر از افق …. برآید… برآید… برآید…
موتور همّت از روی تپه کوچکی گذشت. ناگهان در چند متریاش گلوله آتشینی فرود آمد. همّت به سمتی پرتاب شد و موتور به سمتی دیگر… دود که فرو نشست چند لکه خون روی زمین مانده بود و آن طرف تر جنازه بی سر محمد ابراهیم همت …
همّت جاویدان شد، باآن نگاهش که همیشه به دوردست بود و گویا چیزی میدید که ما نمیبینیم…
http://www.sajed.ir/detail/81303
جهشی برای مهندسی جنگ
سردار احمدی میانجی:
عملیات خیبر و بدر، جهشی برای مهندسی جنگ بود.
در عملیات خیبر و بدر ما مجبور به خلاقیت و نو آوری های زیادی شدیم تا با شرایط آبی-خاکی هماهنگ شویم و همین ما را خیلی جلو برد. بنابراین در عملیات خیبر و بدر مهندسی جنگ شکل و جهش خاصی گرفت و پروندههای بزرگی شروع شد.
بعد از اینکه بنیصدر از فرماندهی کل قوا عزل شد و از ایران فرار کرد، نیروهای انقلاب کار را به دست گرفتند، ابتدا محاصره آبادان شکسته و بعد بستان آزاد شد سپس طی عملیات فتح المبین، سال 60 در منطقه دزفول و شوش، رزمندگان منطقه بزرگی از سرزمینهای ما را در قسمت شمالی آزاد کردند. یک ماه بعد در عملیات بیتالمقدس از اهواز تا خرمشهر نیز آزاد شد.
سپس عملیات رمضان در ایستگاه حسینیه رخ داد اما با موفقیت مواجه نشد زیرا دشمن با پشتیبانی استکبار جهانی، طرح مثلثیها را با کمک اسرائیل و کارشناسان مختلف آمریکائی و روسی به اجرا در میآورد.
تا اینجا نقش مهندسی جنگ ما در حد سنگر زدن بود، حتی زدن خاکریزبه مرور معنا پیدا کرد. قبل از انقلاب در آئین نامههای ارتش، مهندسی چیزی فرعی بود و الان هم مهندسی بخشی از پشتیبانی و لُجستیک میباشد، البته بعد از جنگ در نیروی زمینی تحولاتی به وجود آمد و به تبع اتفاقاتی که رخ داد سازمانی را به نام "تحول مهندسی " راه اندازی نمودند.
اگر اکنون هم به نیروی دریایی یا هوایی ارتش بروید می بنید که در حد نگهداری است و کارهای جزئی پشتیبانی وجود دارد لذا در ابتدای جنگ مهندسی معنای به آن صورت نداشت و کم کم از سنگرسازی و خاکریز زدن و... شروع شد تا در بحث عملیات وارد شد و گروه تخریب و... به وجود آمدند.
در عملیات فتح المبین کار جدیدی در مهندسی صورت گرفت و آن این بود که برای حمله و غافلگیری دشمن حدود 10 لشکر نیاز بود اما ما 7 لشکر بیشتر نداشتیم برای همین از نقش مهندسی استفاده کردیم.
نقش مهندسی در عملیات خیبر
حدود 30 در 90 کیلومتر از طلائیه تا شهدای چزابه باتلاق و نیزار است، عمق آب از نقطه صفر شروع میشد و حداکثر تا 2 متر میرسید، بعد هم نیزار شروع میشد که 6 کیلومتر آب و 6 کیلومتر نیزار بود.
ارتفاع نیزارها را تا 6 متربود؛ بعد از مطالعاتی که کردیم، فهمیدیم نیها جزایری در حدود یک کیلومتر یا 2 کیلومتر را تشکیل دادهاند. به لحاظ مهندسی به اندازهگیری پرداختیم و مقاومت نیها را برای خم کردن به هنگام عبور بررسی کردیم اما دشمن به لحاظ ویژگیهایی که این منطقه داشت، فکر نمیکرد که کسی بتواند از اینجا عملیات کند، در جنگهای دنیا و دانشگاههای جنگ دنیا اینگونه تدریس میشد که در جایی که مثل اروند یا هورالهویزه، آب است نمیتوان عملیات کرد و اگر صورت بگیرد، یا شکست میخورد و یا اگر کاری هم بکند بعد از مدتی کوتاه مجبور به عقبنشینی میشود.
به همین علت برای عملیات خیبر این منطقه انتخاب شد و کار اطلاعات آن و مخفی انجام میشد. فقط چند نفر به اندازه تعداد انگشتان دست از این عملیات خبر داشتند، خود آقای رضائی روی این لجن زارها میرفتند و به بررسی میپرداختند.
مهندسی جنگ از چگونه سنگر زدن و خاکریز زدن و میادین مین و موانع شروع شد و به تاکتیک تبدیل گردید تا به این عملیاتها رسید. در این عملیات رشد مهندسی را میبینید از نیزارها تا جزایر مجنون 13 کیلومتر بود که باید پل زده میشد.
در برابر دشمنی که ماهواره و جاسوس و... داشت و از نظر اطلاعاتی پیشرفته بود باید چه میکردیم که کسی متوجه نشود؟ اولاً افراد کمی از این عملیات باخبر بودند و ما هم در عملیات والفجر 4 در مریوان و کرمانشاه بودیم و همزمان این نقشهها در پایین دنبال میشد. در اینجا با رعایت مسائل حفاظتی باید 13 کیلومتر پل میزدیم که در 2 جزیره مجنون جنوبی حاج همت و مهدی باکری شهید شدند و قبل از آن هم حمید باکری در جزیره جنوبی مقاومت کرد و شهید شد.
عملیات از چند محور شروع میشد؛ یکی از محور بالا و محوری که به جزیره مجنون جنوبی و شمالی وصل میشد، یکی هم محور طلائیه که اینها باید نهایتاً به هم ملحق میشدند.
رزمندگان از داخل کانال آب پیش میرفتند و در خاک عراق پیاده شدند، در آن جایی که خشکی، تمام نقطه قوت و زرهی دشمن بود، عملیات بسیار سخت میشد، دشمن پیشبینی کرده بود و حدود 400 تانک آنجا چیده بود، از طرف دیگر رزمندگان نتوانستند مسیر را باز کنند و مجبور به بازگشت شدند. حضرت امام فرمود: جزایر مجنون باید حفظ گردد.
جزایر مجنون، جزیره نیست بلکه منطقهای داخل آب و نیزار است که چاههای نفت عراق در آن وجود دارد که اکنون شرکتهای خارجی در چاههای نفت آن کار میکنند، آن موقع فرانسویها روی چاههای نفت آنجا کار میکردند و در آب جادههایی هم زده بودند.
لشکر عاشورا، شهید باکری و لشکر 8 نجف اصفهان، شهید کاظمی در اینجا مقاومت کردند که پاتک دشمن شدیداً شروع شد. نوک جزیره جنوبی مورد هجوم تانکها قرارگرفته بو د به طوری که عراقیها این جادهها را شکستند و فشار بسیار زیادی وارد کردند؛ ما باید بولدوزر فراهم میکردیم تا جلوی آب را بگیرد. حمید باکری و همت در اینجا شهید شدند و رزمندگانی هم از 2 لشکری که مقاومت میکردند شهید و اسیر شدند. بالأخره جزیره مجنون بعد از سه ماه مقاومت رزمندگان و پاتک هرشب دشمن تثبیت و حفظ گردید.
رشد و تحول دانش مهندسی
اما در مهندسی این عملیات تحول عجیبی به وجود آمد: اول اینکه در عملیات با تمام مشکلات که کسی نباید میفهمید، کارخانجات اراک و تهران تصمیم گرفتند این پل 13 کیلومتری را بسازند که معروف به پل خیبر شد که 13 کیلومتر طول داشت. ما تا آن موقع پل معروف "پی. ام. پی " میزدیم که ساخت روسیه است و بعداً خودمان در جنگ ساختیم بنابراین جنگ و مهندسی نقش متقابل ارائه کردند به طوری که هم مهندسی به جنگ کمک بزرگی کرد، هم جنگ به رشد مهندسی چه از لحاظ نظامی و چه غیرنظامی کمک بسیار کرد.
هر قطعه از این پل 7 متر با 7 تن وزن و 8 متر عرض میباشد که در عرض 2 ساعت میشد روی رودخانه کارون زد و کامیون و تریلی و... با وزن 70-60 تن میتوانستند از آن عبور کند. این پلها برای کارون که عرض رودخانه 200 متر میباشد، مناسب است اما در اروند که عرضش حدود یک کیلومتر میباشد و سرعت آب 2 متر بر ثانیه است جواب نمیدهد. از قبل از انقلاب در ارتش پلهای مذکور وجود داشت ولی ما نمیتوانستیم آنها را در منطقه هورالهویزه به کار ببریم چرا که پل 13 کیلومتری مورد نیاز بود.
پلی طراحی شد و کنار آن گوشواره مانندی بود که قابلیت باز و بسته شدن داشت. تولید این پل هم برای دشمن و هم خودی سؤال بود و حدود بیست روز طول کشید تا نصب شود زیرا شش کیلومتر اول که آب بود راحت بود اما شش کیلومتر دوم چون نیزار بود ابتدا باید با دستگاههای مختلف نیها را میبریدند سپس پل را نصب میکردند.
سنگر ما ابتدای پل بود که به آن سه راه شهداء میگفتند و زیر آتش توپخانه بود. روزها نمیگذاشتیم کسی از روی پل عبور کند چون هواپیماها شدیداً بمباران میکردند، یکی از برادران با وجود منع ما به نزدیک جزیره رفت اما هواپیماها بمباران کردند، او هم فکر کرد شیمیایی است و روی آب پرید اما راکت واقعی بود که نیروی انفجار در آن مانند تیر عمل میکند و خود آب پاهایش را قطع کرد اما از اول شب تا صبح (حدود چهارصد تویوتا در هر شب) برای پشتیبانی یگانها سلاح و مهمات به جزایر مجنون میبردند.
اولین دستگاه سنگین سی و شش ساعت طول کشید تا از این پل عبور کند و به جزیره مجنون برسد. ساخت پل خیبر در دنیا بازتاب گسترده ای داشت که این پل چگونه ساخته شده است؟
برادران جهادسازندگی که نقش بسیار عالی در مهندسی جنگ داشتند حدود سه ماه جادهای، کنار پل زدند هواپیماهای عراقی مستقیماً روی دستگاههای مهندسی شلیک میکردند تا این جاده ساخته نشود هر شب در نوک جزیره جنوبی پاتک و حمله بود تا جزیره را پس بگیرند و از طرف دیگر هلی کوپترهای عراقی دستگاههای مهندسی را میزدند تا جاده زده نشود اما وقتی جاده به همت بچهها ساخته شد عراق دست از پاتک زدن برداشت و جزایر مجنون حفظ شد.
وقتی بچهها آن جاده را زدند و به اهواز برگشتند نزدیک عید بود؛ مردم به راحتی زندگی میکردند و در پی خرید عید بودند اما به ما حالتی مانند اصحاب کهف که بعد از 300 سال وارد شهر شدند دست داد.
بعد از نصب جاده و پل امروزه جادههای بسیاری در جاده مجنون زدهاند و عملاً آن را خشک کردهاند اما هنوز طرف عراق مانند زمان جنگ نی زار و آب است.
مهندسی جنگ در آب
اولین بحث برای ما در مهندسی این بود که چگونه در آب بجنگیم؟ بحث تحقیقات و مهندسی در جنگ به شدت شکل گرفت و بولدرزهایی ساخته شد که میتوانند در آب حرکت کند برای عبور دادن دستگاهها از باتلاق در دنیا روشهای زیادی وجود دارد و ما به بچهها گفتیم فکر کنید تا فرشی ارزان و سبک پیدا کنیم و از آن برای عبور از باتلاق استفاده کنیم. یکی از بچهها گفت: کرکره های مغازهها برای این کار مناسب است، برادران جهاد قطعات 30 سانتی آماده کردند که آنها را داخل هم میکردند تا در جاهای باتلاقی مورد استفاده قرار دهند. بعد فکر کردیم که چه کنیم.
روزی آقای رضائی در قرارگاه، بچههای جهاد دانشگاهی، جهادسازندگی و وزارت خانهها را صدا زد و گفت: این قایقهای موتوری که از خارج میخریم، پول هر کدام 10 هزار دلار است در گل گیر میکند و یا نیها در پروانه قایق میرود و موتورها میسوزد، کاری کنید که بتوانیم از موتور پیکان استفاده کنیم.
ما قایقهایی از قاچاقچیها گرفته بودیم به نام "ماترجت " که عین موتور جت بود و به جای اینکه سوخت و انرژی وارد آن شود و تبدیل به حرکت شود با موتور دیگری میچرخید و آب را از کف قایق میمکید و از انتهای قایق بیرون میداد یعنی در آب نه نی به آن گیر میکرد و نه گِل. کم کم آن را آزمایش کردیم و شروع به ساخت آن کردیم (با موتورهای قویتر).
علاوه بر این کار، در آن سال 60 چرخ تویوتا را شنی کردیم (که تازه سال گذشته شنیدم در ترکیه این کار را انجام دادهاند) که باعث میشود راحت از هر محلی عبور کند چه در رمل و چه در آب.
بنابراین در عملیات خیبر و بدر مهندسی جنگ شکل و جهش خاصی گرفت و پروندههای بزرگی شروع شد.
بعد از جنگ پلهای PMP را ساختیم که 3-2 تانک و یک بولدرز روی آن میگذاشتیم. موتورهای جت روی آن نصب کردیم و به راحتی از نی زارها عبور میدادیم. در سال 64 که ما "هاورکرافت " را آماده کردیم، حدود 30 سال از ساخت آن در دنیا میگذشت و هنوز هم جزء مسائل مهم نظامی و غیرنظامی است که میتواند تناژهای بسیار بالا را تحمل کند.
این کار که در دنیا جزء پیشرفتهترین صنایع است در حال حاضر درکشور خودمان هم طراحی و هم ساخته آن را میشود، نمونههای تولید شده آن وجود دارد و معمولاً در نمایشگاه شیراز به نمایش در میآید. این کارها ادامه یافت و اکنون پروژههای دیدنی بسیار زیاد دیگری نیز وجود دارد، از ساخت هواپیما تا صنایع نظامی.
بعد از جنگ نیز نقش مهندسی در سازندگی کشور حائز اهمیت است. همین حرکتها و همین افراد که در جنگ از سادهترین کارهایی شروع کردند (جاده زدن) امروزه بزرگترین بندرهای کشور را میسازند و طولانیترین و مهمترین خطوط انتقال آب، نفت، گاز و بزرگترین سدها و تونلها را میسازند.
بچههای جنگ در حال ساخت تونلی به طول 30 کیلومتر از میدان آزادی تا سد امیرکبیر هستند که سال 70 از بالای شهر لواسانات شروع شد و همچنین برای چند شهر مثل خمین و گلپایگان و قم 40 کیلومتر از بالای رودخانه دز تونل زده میشود به گلپایگان. سد کارون و کرخه را نیز آنها ساختهاند و یا در حال ساخت بزرگترین بندرها در بندرعباس و عسلویه هستند و آخرین کاری که توسط برادران رزمنده و برادران جنگ در حال انجام آن هستند ساخت 2 پالایشگاه به قیمت 2 میلیارد است (فاز 15 و 16) است.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8707070869
حرفی از آن هزاران!
مهندس «بابا زاده» وقتی صحبت از طرحهای حاج بهروز میشود در توصیف فکرهای او میگوید: «افکار حاج بهروز، جرقه اولیه هر طرح بود. او محور اصلی و جهت دهنده فعالیتهای مهندسی ـ رزمی ما بود. حتی بسیاری از طرحها که توسط دیگران طراحی و اجرا شده است، باز احساس نیاز به آن طرحها را مهندس پورشريفي در بچهها به وجود آوردهاند.»
سخن آقای بابازاده، واقعیت ملموسی است. بیشک برای آنان که پورشریفی را نمیشناسند باور این نکته دشوار خواهد بود و دشوارتر وقتی که اعلام شود به رای مدیریت بر ای جلوگیری از وطاله کلام درباره بسیاری از طرحها که ریشه در اندیشههای مهندس حاج بهروز داشت سخنی به میان نیامده است.
در باره اولین سنگرهای مهندسی که او طراحی کرد و در جبهه غرب مورد استفاده قرار گرفت و از پل وحدت، با دهانه 130 متر که در اوایل جنگ بر روی زرینه رود احداث شد و از پل سریع النصب نصر که در مناطق کوهستانی غرب ساخته شد و دهانه آن طولی بالغ بر 51 متر داشت خاطرهای نقل شده است.
حاج بهروز پل شناور فجر را هم طراحی کرد و نظارت بر اجرای آن را بر عهده گرفت. درحالیکه هیچکدام از رزمندگان و جهادگرانی که بارها شبانه از روی آن عبور کردند، ندانستند که چه کسی پل زیر پایشان را ساخته است.
و این هم چند مورد دیگر از یادگارهای بهجامانده از مهندس حاج بهروز پورشریفی:
- پلهای کابلی نفر رو تا دهانه 120 متر.
- طرح سینی خمپارهانداز در مناطق باتلاقی.
- زرهی کردن ماشینآلات سنگین و سبک که در کربلای 5 از آنها بهره کافی برده شد.
- تخلیه کمپرسی با سیستم جاروبی برای مناطق در دید دشمن.
- سطح شناور برای نصب بیل مکانیکی 912 جهت کار در هور.
- شناور حامل خمپارهانداز 120 میلیمتری معروف به رعد.
- پناهگاههای شهری و پناهگاههای طرح «vip».
- طراحی دکل به ارتفاع 300 متر جهت تأسیس مهم کشور.
- طراحی سازه «فانوس دریای» رفلکتورهای حفاظ کشتیها در جنگ خلیجفارس. این سازهها و طرح مشابه آن «شناور خضر» برای ایجاد تردد مجازی در آبها ساخته شدند تا دشمن از شناسایی کشتیها و ترددهای حقیقی عاجز شود.
این موارد فقط بخش کوچکی از یادگارهای دوران جنگ حاج بهروز است.
http://www.engshahid.ir/Content/Content.aspx?Mode=1&PageCode=20444
روی جاده سید الشهدا
با توجه به اهمیت عملیات خیبر و تصرف جزایر مجنون توسط رزمندگان اسلام و تاکید شدیدی که امام خمینی (ره) نسبت به حفظ جزایر مجنون و مناطق آزاد شده داشتند، برادران جهاد سازندگی دست به کار شدند و طرح احداث جاده سید الشهدا را ریختند. حاج بهروز در این طرح سمت فرماندهی اجرایی را نیز ـ به اصرار مهندس شهید، فرمانده لشکر 31 عاشورا، مهدی باکری ـ عهده دار شده بود.
حاج بهروز از همان هنگام که قطعات پل خیبر در زیر آتش سنگین دشمن در محل آن نصب میشد متوجه شد که پل خیبر با اینکه از نظر ایمنی در مقابل صدمات ناشی از انفجار و ترکش از طرحهای معمول دنیا، بسیار بهتر است ولی به صرفه نیست که تا مدت زیادی در محل باقی بماند. چرا که تعمیر آن هزینه بالایی را طلب میکرد. بنابراین فکر احداث جادهای در هور در اندیشهاش شکوفا شد؛ اما این کار با توجه به وضعیت خاص جغرافیایی هور چندان هم آسان نبود، مگر اینکه از روش خاص مهندسان مؤمن جهادگر استفاده میشد. استفاده از عنصر توکل، مثل فوم و فایبر گلاس در خیبر و خاک در جاده سیدالشهدا ضروری بود. توکل یکی از مصالحی است که در هیچ جای دنیا به هنگام طراحی و اجرا محاسبه نمیشود.
ما بیش از این در ابتدای این فصل، از گذرگاهی سخن گفتیم که خارج از محاسبات مادی دنیاست. گذرگاه هفتم! برای حاج بهروز که در دامن خانوادهای مذهبی مثل خانواده اکبر آقا پرورش یافته بود، این یک موضوع بسیار عادی بود که در انجام کاری که از نظر علمی احتمال موفقیت کم است، به خدا توکل کند. دیگر جهادگران هم مثل حاج بهروز!
در هر صورت احداث جاده به تصویب رسید و ده روز پس از نصب پل خیبر عملیات احداث جاده آغاز شد. کار کوچکی نبود، نزدیک به 15 کیلومتر جاده در میان هور، جادهای به عرض هفده متر! این کار فقط از پشتکار و توکل رزمندگان جهادگر برمیآمد.
آزمایشهای لازم از آب و خاک و گل ولای هور قبلاً انجام شده بود و اکنون، چند جهادگر در کنار هور نشسته بودند و بیتوجه به انفجار خمپارهها روی کاغذی نقشه جاده را میکشیدند و راههای حفظ و استحکام آن را بررسی میکردند. باید آن قدر خاک در هور میریختند که جاده سر از آب در بیاورد و از میان گل و لای نمایان شود. ظاهر کار ساده به نظر میرسد. خاک در هور ریختن! ولی آنان که این امر را ساده میانگارند، هیچ اطلاعی از شرایط جغرافیایی و اثرات تخریبی هور بر خاک ندارند. انتخاب خاک مورد نظر خودش مساله ای بود، حرکت آب در هور و مسیر انتخابی و باتلاقهای سر راه و عمق هور مساله ای دیگر! و شرایط کار در هور، کارشکنی و حملات دشمن در حین انجام کار، امکانات و وقت بسیار محدود هم، هر یک مشکلی بود که فقط در عمل میتوان متوجه عظمت آن شد. بسیاری از کارشناسان، امیدی به دوام کار نداشتند؛ ولی حاج بهروز دوام کار را به خدا سپرده بود.
کار احداث جاده شروع شد. وقتی که اولین کامیون، خاک خود را در هور خالی کرد. دلها به اتمام کار امیدوارتر شد. شهید مهندس باکری که به کار سرکشی میکرد، پرسید: «کی تمام میشود؟»
حاج بهروز زیرکانه جواب داد: «کاری که شروع شده مثل این است که تمام شده است.»
بیش از 1000 کامیون کمپرسی نزدیک به دو ماه ونیم در حمل خاک به کار گرفته شد. رانندگان کامیونها، انگار که در میان انفجار و آتش به دنیا آمدهاند و هیچ وقعی به ترکشی که هر لحظه در کمینشان بود نمیگذاشتند.
گزارش کارشناسان حاکی از این است که در طول زمان احداث جاده، بیش از 12000 گلوله توپ، روی جاده و اطراف آن منفجر شده استو علاوه بر این گلولهها، دشمن به کمک هلی کوپتر به نیروهای فعال در جاده حمله میکرد و دستگاههای راهسازی را مورد هدف موشک قرار میداد.
برای ایجاد سرعت در کار، احداث جاده از سوی جزایر هم آغاز شد که تا پایان اجرای طرح، نزدیک به 2200 متر جاده از سمت جزایر مجنون احداث گردید.
قابل ذکر است که برای حفظ جان افراد خاکریزی هم در حاشیه سمت دشمن جاده احداث شده بود. که جاده را از دید دشمن میپوشاند. چیزی به اتمام کار باقی نمانده بود، شهید باکری برای بازدید آمده بود. جاده در حال اتمام را دید و با خوشحالی گفت:
- بهروز جان مثل اینکه کار تمام شده است. دست شما درد نکند.
مهندس لبخندی زد و زیرکانه گفت: کاری که تمام نشده، انگار که شروع نشده است.
وقتی که جاده از دو سو به هم نزدیک شد. جهادگران به وجد آمده، قبل از اینکه جاده به هم وصل شود. به آب میزدند و یکدیگر را در آغوش گرفته، تبریک می گفتند. روز سوم شعبان، در جشن میلاد امام حسین، جاده کامل شد و نام «سید الشهدا» را به خود گرفت.
کار و تلاش رانندگان کمپرسی برای حاج بهروز مثل اسوه شده بود. دراینباره آقای «مهندس بابازاده» که مدتی مدیرعامل شرکت سازه پردازی بود میگوید که حاجی رانندگان کمپرسی را جهادیتر از همه میدانست. علت آن هم این بود که میگفت رزمندگانی که به جبهه میآیند شکی نیست که جان بر کف و میدان آمدهاند؛ ولی رانندگان کمپرسی هم جان بر کف گرفتهاند و هم مال.
پس از احداث جاده سید الشهدا، دیگر نیازی به پل خیبر نبود. قطعات آن را از هم جدا و پل را جمع آوری کردند.
شایان یادآوری است که از همین قطعات، در عملیات بدر و یا در نواحی شمالی هور و حتی روی رود کارون بهره برداری شد.
عملیات بدر یک سال بعد از عملیات خیبر انجام گرفت که منطقه عملیاتی آن حدفاصل «العزیز» تـا «القرنه» را شامل میشد و در این عملیات رزمندگان اسلام با عبور از دجله و قطع جاده استراتژیک بصره – بغداد، ضربه سنگینی به عراق وارد کردند و به اهداف مهمی دست یافتند.
شهادت سردار سپاه اسلام، شهید مهندس باکری در این عملیات، دل حاج بهروز را به شدت لرزاند. او اگر چه از شهادت آقا مهدی واقعا غمگین و متاثر شد؛ ولی با این حال شهادت را حق او میدانست و میگفت که مرگ در راه خدا برازنده مهدی بود. اصلا چه مزدی بهتر از سینه شرحه شرحه و جسم سوخته برای عاشقی مثل مهدی وجود داشت. لباس شهادت برازنده او بود. گفتیم که از این اتفاقات دل حاج بهروز به شدت لرزید و او را هم مشتاق رفتن کرد.
کــــاش دایــم دل مــا از تو بلــرزد ای عشق
آن دلی کز تو نلرزدبه چه ارزد ای عشق؟!
گویی باز آن مبارزه درونی در وجود حاج بهروز شدت گرفت. آیا طلب شهادت واقعاً فرار از مسئولیت سخت زندگی است؟ یا آیا نگرانی او در باره عقب افتادن و ناقص ماندن کارها، دلشوره درستی است؟ آیا این دلواپس بی اعتمادی به خدا نیست؟ بعد به خود جواب میداد، بهانههای خوبی میآوری بچه مسلمان! مرد ماندن و جان کندن نیستی که به دنبال شهدا و شراب شــهادت، تشنگی میکنی. شهادت راحتترین راهی است که میتوان انتخاب کرد. شهادت شراب گوارایی است؛ اما فرق است بین شراب نوشیدن و شراب شدن!
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
تشنگان گر آب جویند از جهان آب هم جوید به عالم تشنگـان
حاجی در این مجادله نمیدانست که درکدام سوی این مناظره و منازعه ایستاده است و حیرت زده در میان کشمکش درونی خود به دنبال جواب میگشت. نگران شهید شده نبود، چرا که دنیا را با اگر و مگر سپری نکرده بود که در حسرت کاشکی از مرگ فرار کند؛ اما دلواپس شهید نشدن بود. میترسید که دست فریبکار دنیا حاصل همه مجاهدتها و تلاشهای مؤمنانهاش را برباید و او راتهی دست کند.
وقتی به یاد توصیه پیش بینی حکیمانه آقا مهدی میافتاد، تنش میلرزید و به خدا پناه میبرد. مهندس باکری روی به سربازانش کرد و گفت: «آنها که از روزهای پر خطر جنگ جان سالم به در میبرند سه دسته خواهند شد. یک دسته از آنها،به همه چیز پشت پا میزنند و به دامن دنیا میآویزند. آخرتشان را میفروشند و با آن لذت دنیا میخرند. دسته دوم از گذشته خود پشیمان میشوند و نسبت به دین خدا بی تفاوت میگردند. اینها هم دست کمی از دسته اول نخواهد داشت اما دسته سوم کسانی هخواهند بود که دین فروشی دسته اول و بی تفاوتی گروه دوم دلشان را خواهد سوزاند. با دست و پای بسته خیانتها را خواهند دید در حالی که مصلحت فریاد زدن نخواهند داشت. چه روزگار سختی خواهد بود روزگار بعد از جنگ ! دعا کنید که شهید شوید ؛ چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و...»
حاج بهروز اینها را به خاطر آورد و لحظاتی مات و متحیر در فکر فرو رفت و برای رهایی از حیرت و سرگردانی به خدا پناه برد «الا به ذکر الله تطمئن القلوب» وقتی به خود آمد دلش آرام یافته بود.
وقتی که فلسفه مرگ و زندگی برایش حل شده است، اصلاً چه ربطی به او دارد که قسمتش زندگی است یا شهادت؟ اصلاً چه فرقی بین این دو تقدیر است؟ به خود گفت: آنچه به آدمی مربوط میشود این است که سرش را بیندازد پایین و به بندگیش بپردازد، بندگی به معنای عام.
http://www.sajed.ir/detail/81275
اوج از خود گذشتگی مریم رجوی برای آرمانهایش!!
سروان فهمی الربیعی:
مریم رجوی از من خواست که کاستهای مربوط به این خواننده ایرانی و همچنین مجله های سکسی را در مراکز اسرا پخش کنم. باید بگوئیم که این کار در آن روز، ده میلیون دینار عراقی به حساب امروز، ده میلیون تومان آب میخورد. من شخصاً و همچنین به دلیل اینکه با حجت الاسلام والمسلمین ابوترابی رابطه داشتم. آن را نپذیرفتم. او شماره تلفن منزلم را خواست و یک شب
ایرانیها، عمق مواضع خود را در مقابل هور که به الروطه منتهی میشد، بنا کردند. ما از زمین و با تانک، دست به پیشروی زدیم و از آسمان نیز نیروی هوایی و هلیکوپترها شروع به پرواز کردند.
نگرانی و دلشوره با رسوخ کردن در جان و نیروهای ما، به شکل نگرانی و سرپیچی از اوامر فرماندهان خود را نشان میداد و ما عکس این موضوع را در روحیه تلاش و محبت بین ایرانیها میدیدیم. آنان در سنگرهای خود موضع گرفته و سلاحهایشان را پر کرد ه بودند.
تیراندازی شروع شد ... و همرابا آن، تیر اندازی های جسمی ما نیز آغاز شد، نجاست پشت نجاست!
آنچه که در روده و معدهام میگذشت، پنهان کرده، فریاد زدم:
بجنگید! بجنگید! .... یا ال.. .... برادرانم، نابودشان کنید!...
چند گروه ما در طی چند ثانیه تبدیل شدند به پشتههایی از انسانهای بی روح. یک بار دیگر دیگر فریاد زدم:
- حمله! .... حمله ... به پیش!...
- یک گروه دیگر نیز مانند برگ خزان به زمین ریختند و به پشته تبدیل شدند ... و به همین ترتیب دوباره فریا د زدم:
- دیگر هیچ کس از جایش جنب نخورد. فریاد کشیدم:
- ترسوها! چرا راه نمیافتید؟ ترسوها!
- صدای سروان قیس را شنیدم:
- کجا بروند، تِرتِرو؟! کجا بروند؟
- دیدم که دارد در برابر سربازان تحقیرم میکند. سی تیر در بدنش خالی کردم که هیچ چیز غیر از همان تیرهایی که در بدنش نشست، برایش باقی نماند.
- افراد زیر دست او نیز که ترسو و گوش به فرمان بودند، به محض پیشروی و در عرض چند دقیقه، از جسدهایشان، پشتههایی بالا رفت.
- ما مجروح نداشتیم. هر کس نزدیک آن خط میرسید، بدنش تکه پاره میشد و راه سفر آخرت را در پیش میگرفت.
- فرمانده تیپ دائماً با من تماس میگرفت. به من گفت:
- بارک الله سروان! چه خبر؟
- قربان، مقاومت شدید است و خسارتهای ما به 150 رسیده است. از این رقم تعجب کرد و گفت:
چطور سروان؟ گزارش استخبارات میگوید ایرانیها 150 نفر هستند و تو دو هنگ را در اختیار داری. چگونه است سروان، چگونه؟
فرمانده تیپ زد زیر گریه ... و من هم با او گریه کردم ... به او گفتم:
قربان، ایرانیها شهادت طلبانه میجنگند ... به زندگی فکر نمیکنند ... جدای از این، از روحیه آزادی نیز برخوردارند.
دستور عقب نشینی صادر شد. تیپ ما در درگیریهای القرنه بیش از پانصد کشته داد. ما از منطقه عقب کشیدیم و نیروهای دیگری با ایرانیها که قهرمانانه میجنگیدند ـ وارد نبرد شدند. در اخباری که بعدها به دستمان رسید، آمده بود:
ایرانیها با عملیات شهادت طلبانه خود توانستند ترس را در ردههای ارتش عراق زنده کنند و هنگامی که نیروهای عراقی شنیدند که آنها به سمت القرنه حرکت میکنند، سلاحها را بر زمین انداختند؛ چرا که خبر شهادت طلبانه بودن عملیات ایرانیها در ارتش منتشر شده بود. و سر انجام فقط با توسل به سلاح شیمیایی، جلوی ایرانیها گرفته شد.
هواپیماهای ما، موشکهای پر از سلاحهای شیمیایی را به طرف ایرانیها شلیک کردند که بسیاری از آنها از پای در آمدند و فریاد صباح الفخری بلند شد که:
فقط با شیمیایی، ملتهایی زنده میشوند و ملتهایی میمیرند.
مریم رجوی و آن شبهای سرخ
پس از نبردهای القرنه و الروطه که در نتیجه آن تیپ ما نیز نابود شد، من به اعتبار این که سه مدال شجاعت دریافت کرده بودم، میتوانستم واحدی را انتخاب کنم، یا اینکه به تشکیلات دیگری بپیوندم. سر انجام تصمیم خود را گرفته، به فرماندهی نظامی دژبان بغداد که مقر آن در پادگان الرشید بود، مراجعه کردم.
من یک سال در این مرکز بودم و از شکنجه فراریها تا آذیت و آزار ایرانیها، صحنه های فراوانی دیدم.
در مقر فرماندهی نظامی دژ ، اسرای ایرانی را به دو گروه تقسیم میکردند:
اسرای پاسدار امام که شامل سپاه و بسیج بودند.
اسرای ارتش که گاه با آنها به خوبی رفتار میشد.
عراقیها با اسرایی که از نیروهای سپاه بودند، رفتاری وحشیانه داشتند. بعضی از آنان را مجبور میکردند که فیلمهای مستهجن که مربوط به دوران شاه بود، ببینند. فیل مایی که در بخش وسیعی از آنها، تصورهای جنسی به نمایش در میآمد. یا اینکه آنان را مجبور میکردند ریش خود را بتراشند. عراقیها، گروههایی را نیز که وابسته به خود بودند، برای جاسوسی در بین ایرانیها قرار میدادند تا از هدف و گفت و گو های اسرا، اطلاع کسب کنند وهمچنین اسامی اسرایی را که فرایض دینی خود را انجام میدادند، نوشته، به آنان توجه خاصی داشتند. ما اسرایی را که فعالیت دینی داشتند، از مکانی به مکان دیگر انتقال میدادیم و سعی نمیکردیم که آنها را در یک مکان جمع کنیم؛ زیرا به نظر ما، این کار به معنی به وجود آمدن نخبههای خمینی در اسارت بود. فرماندهی به ما میگفت: که این نخبهها باید از بین رفته و در معرض شکنجه قرار بگیرند.
مریم رجوی به مراکز اسرا میآمد و سخنرانی میکرد؛ اما از طرف افراد سپاه و اسرای متدین مورد استقبال قرار نمیگرفت و درگیریهای شدیدی بین او و اسرا به وجود میآمد.
همراه با مریم رجوی، دختران جوانی که وابسته به سازمان او بودند، به اردوگاهها میآمدند. این دختران دارای پدیدههای غیراخلاقی بودند؛ به طوری که نیمی از بدن آنها فاقد پوشش بود و سعی میکردند حس جنسی اسرا را تحریک کنند. بعضی از آنان، همزمان با پخش شدن موسیقی یکی از خوانندههای ایرانی به نام گوگوش، در مراکز اسرا به رقص و پایکوبی میپرداختند؛ اما این تلاشها نتوانست هیچ اسیر ایرانی را بفریبد. حجتالاسلام والمسلمین سید ابوترابی در همان صحنه گفت:
ما نمیخواهیم به عصر جاهلیت برگردیم. از عبودیت زندگانی، آزادی را میخواهیم.او قهرمانی در اسارت و برای راه خمینی، بهترین مثال بود. قهرمان بلند پایه که با سخنرانیهای مذهبیاش، حافظ اسرا از این پدیدهها بود. حتی من با این مرد رابطه داشتم و سعی میکردم آنچه را که احتیاج دارد، از بازارهای بغداد برایش تهیه کنم. او حقوقش را برای نیازمندان خرج میکرد و من در چهره او، پایداری، قهرمانی و پاکی را دیدم. در داخل مراکز نگهداری اسرا همیشه درگیریهای شدیدی بین اسرا و گروههای تبلیغی به فرماندهی مسعود رجوی انجام میگرفت. اسرای سپاه از ورود آن گروهها به مراکز اسرا جلوگیری میکردند؛ اما آنها با حمایت دولت وارد اردوگاهها میشدند و همیشه نیز در این درگیریها؛ پیروزی با اسرای اسلامی بود.
مریم رجوی از من خواست که کاستهای مربوط به این خواننده ایرانی و همچنین مجلههای سکسی را در مراکز اسرا پخش کنم. باید بگوئیم که این کار در آن روز، ده میلیون دینار عراقی به حساب امروز، ده میلیون تومان آب میخورد. من شخصاً و همچنین به دلیل اینکه با حجتالاسلام والمسلمین ابوترابی رابطه داشتم. آن را نپذیرفتم. او شماره تلفن منزلم را خواست و یک شب درحالیکه نیمی از بدنش عریان بود و شیشه مشروب در دست داشت، به خانه من آمد و یک شب را تا صبح با او سر کردم. هنگامی که ساعت 12 ظهر از خواب بیدار شدم، او در آشپزخانه، غذا را آماده میکرد. به من گفت:
حالا حرفم را قبول میکنی؟
خنده کم رنگی تحویلش دادم که:
بله، قبول میکنم.
اما من به آقای ابوترابی وفادار باقی ماندم. آن مجلهها و نوارهای کاست را تحویل گرفتم و در بازار بغداد فروخته، با پولش مواد مورد نیاز برادران اسرا را تهیه کردم.
مریم رجوی یک بار دیگر با من تماس گرفت. به او گفتم:
اوضاع بر وقف مراد شماست.
گفت:
امشب برایت یک مهمان میفرستم.
آن مهمان درحالیکه چند مجله در دست داشت، آمد و من پس از آنکه یک شب کامل را با او سپری کردم، روز بعد راهش را کشید و رفت.
چندی بعد، فرماندهی احساس کرد که ضرورت دارد من از این جایگاه تغییر مکان بدهم. به همین دلیل، تلگرامی رسید که مضمون آن چنین بود:
سروان فهمی به منطقه شرق بصره و مشخصاً به نیروهای مقداد مقر لشکر یازده انتقال داده خواهد شد.
من با سید ابوترابی و برادران خداحافظی کرده، سفارش آنان را به برادران مسئول کردم.
در اردوگاه اسرای ایرانی، مخصوصاً اردوگاهی که افراد سپاه و بسیج در آنها بودند، صفات حسنهای وجود داشت. من معنی صبر و فداکاری را از آنان یاد گرفتم. آنجا واقعاً مدرسه بود. علیرغم فساد اجباری که حکومت بعث سعی در گسترش و پیاده کردن آن داشت، اسرا در کمین نشسته، در برابر هر پدیدهای از پدیدههای فساد، فولادین میایستادند.[۱]