شهید ابوالفضل مهربانی
کد شهید: 7300476 تاریخ تولد : نام : ابوالفضل محل تولد : نیشابور نام خانوادگی : مهربانی تاریخ شهادت : 1373/06/03 نام پدر : علی مکان شهادت : سردشت
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : خاطرات خواب و رویای دیگران درمورد شهید موضوع خواب و روياي ديگران درمورد شهيد راوی طاهره غیبی متن کامل خاطره
شبی که صبح آن روز به ما خبر شهادت ابوالفضل را دادند ، من و مهدی _ فرزندم _ پیش پدر و مادرم بودیم . شب خواب دیدم که شهید از جبهه آمده است و به من گفت : خانم من از جبهه برای همیشه پیش شما آمدم . خوشحال باش و به من قول بده ، اگر اتفاقی برای من افتاد ، یا خبری به تو دادند ، ناراحت نباشی . گفتم : مگر قرار است خبری بشود ؟ گفت : نه، شاید . اما تو به من قول دادی که مثل حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) صبور باشی . زیر قول خود نزنی. در همین حال دیدم در می زنند . شهید با عجله در را باز کرد . دیدم که دو آقای سبزپوش در پشت در هستند . ایشان گفتند که زود باش ، چه کار می کنی ؟ همه منتظرند بیایید برویم . این را گفتند و به را ه افتادند . بعد ایشان به من گفتند : قول دادی صبر و تحمل کنی و به راه افتاد . یک دفعه دیدم که صدای گریه مهدی بلند شد و من از خواب بیدار شدم . فردای آن روز خبر شهادت ایشان را به من دادند . توصیه به نماز موضوع توصيه به نماز راوی اعظم مهربانی متن کامل خاطره
زمانی که من در کلاس سوم ابتدایی مشغول به تحصیل شدم، برادر شهیدم یک روز ناهار مرا دعوت کرد که به خانه آنها بروم. من هم همان روز بعد از مدرسه به خانه آنها رفتم. پس از صرف ناهار و رفع خستگی برای من سوغاتی آورد و با مهربانی و محبت خاصی گفت: امسال تو به سن تکلیف رسیده ای. باید از امروز نماز بخوانی و به تکالیف دینی عمل کنی. سوغاتی را باز کردم، یک سجاده و یک مقنعه و چادر سفید نماز بود. بعد طرز وضو گرفتن و نماز خواندن را مدت یک هفته به من آموخت. این بهترین و شیرین ترین خاطره من از شهید بود.[۱]