شهید امیرعلی عبداللهی
امیرعلی عبداللهی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | نیشابور |
شهادت | ۱۳۶۲/۱/۲۳ |
سمتها | رزمنده |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
خانواده | نام پدر:محمود |
خاطرات
- موضوع عشق به جهاد
« به ایشان گفتم: شما هنوز کوچک هستید که این همه از بسیج و جبهه رفتن حرف می زنید. در پاسخ به من گفت: اگر من کوچک هستم ولی حرفم بزرگ است. در کربلای حسینی هم بچه های کوچک حضور داشتند. ایشان می گفتند: هر موقع که من شهید شدم. مرا در قبرستان پایین روستا، همین جایی که الان مزارش هست دفن کنید. راوی کلثوم عبدالهی
- موضوع خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
به باد دارم یک مرتبه پدرم دوستان امیر علی را دعوا می کرد که شما رفتید و بچه مرا به کشتن دادید. و خودتان صحیص و سالم بر گشتید همان شب پدرم امیر علی را خواب می بیند که چرا شما اینقدر خودت را ناراحت می کنی و چرا این حرفها را می زنی هر کس خودش را خودش انتخاب می کند و شهادت لیا قتی است که نصیب هر کس نمی شود. راوی نورعلی عبدالهی
- موضوع خواب و روياي ديگران درمورد شهيد
یکمرتبه خواب امیر علی را دیدم و چون من خیلی به او علاقه داشتم گفتم که مرا هم با خودت ببر در جوابم گفت برادر جان اگر می خواهی پیش من بیایی باید اسلحه مرا برداری. راوی نورعلی عبدالهی
- موضوع شجاعت و شهامت
هنگامی که در تربت جام حین آموزش تیر اندازی می کردند ، دوستان امیر علی می ترسیدند و به آنها می گفت: همینطوری می خواهید به جبهه بروید. اگر بنا شد با صدای تیر بترسید و تکان بخورید پس این چه جبهه رفتنی است؟ در حالی که دوستانش از ایشان خیلی بزرگتر بودند ولی شجاعت امیر علی خیلی بیشتر بود و همیشه آنها را نصیحت می کرد. راوی نورعلی عبدالهی [۱]