شهید خسرو احمدی
خسرو احمدی | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | 1344/01/02 |
شهادت | 1374/12/23 |
بسمه تعالی شهید خسرو احمدی : تاریخ تولد : 02/01/1344 تاریخ شهادت : 23/12/1374 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه: یزد – طبس - فهالنج
زندگینامه
غیاث، پدر شهید احمدی در سن 27 سالگی با دوشیزه مروارید جلالی با لطف و عنایت پروردگار ازدواج کرد و پس از 3 سال خداوند متعال فرزندی را به آنها مرحمت فرمود که نام او را خسرو، یعنی آزاده و سرافراز گذاردند. چون فرزند ارشد خانواده بود به او علاقه زیادی داشتند و مورد توجه خاص خانواده و بستگان قرار گرفت به طوری که لحظه ای از او غفلت نمی کردند. دوران كودكی را در امان پر مهر مادر سپری كرد و پس از 6 سالگی به مدرسه رفت. علاقه زیادی به مجالس و محافل روضه خوانی سید الشهداء(علیه السلام) داشت. كودكی باهوش، شجاع، زیرك و زرنگ بود. آموزگاران و دانش آموزان در مدرسه از وی رضایت كامل داشتند. فصیح و بلیغ صحبت می كرد تا كلاس چهارم ابتدائی در روستای فهالنج به تحصیل مشغول بود. حادثه زلزله شهریور ماه سال 1357 باعث از هم پاشیدن كانون خانوادگی او گردید و مادرش در زیر آوار ماند و جان خود را از دست داد. خسرو که اول شب به خانه مادربزرگش رفته بود در زیر آوار می ماند و مادربزرگ و چند نفر دیگر از بستگانش در زیر آوار فوت کردند. پس از ساعتی توسط خواهری به نام بی بی آذر از زیر آوار نجات یافته و در روز بعد به وسیله گروه امداد مركزی برای درمان به مشهد اعزام می گردد. پس از ده روز بهبودی یافته و از بیمارستان مرخص و به طبس برگشت. وقتی متوجه از دست دادن مادر شد، اندوه و فراق مادر و سرگردانی پدر و 5 خواهرش غم و ناراحتی او را افزون کرد. ولی كاری از وی ساخته نبود. پدر که از وضعیت نابسامان خانواده دچار مشکل شده بود به همراه فرزندانش به روستای چاه ستاره بخش رودآب شهرستان سبزوار كه پدر و مادرش و 2 تن از برادرانش در آنجا اقامت داشتند، عزیمت نمود و مدت 4 سال زحمت نگهداری فرزندانش بر دوش پدربزرگ و مادربزرگ قرار گرفت. پدر نیز تجدید فراش نمود و از همسر دوم نیز دارای 5 فرزند شد. خسرو حدود 4 سال در روستای چاه ستاره در كنار پدربزرگ و عموهایش سرگرم دامداری بود. پس از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی و شروع جنگ تحمیلی به صورت داوطلب مدت شش ماه از طریق بنیاد مسكن انقلاب اسلامی شهرستان طبس در بازسازی مناطق جنگی مشغول تلاش و فعالیت بود. پس از مدتی به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید و دوره آموزشی را در مركز بیرجند به اتمام رسانید و با شهامت و شجاعت به خط مقدم جبهه اعزام گردید و با روحیه شاد در لباس مقدس سربازی در طی توجهات حضرت ولی عصر امام زمان ارواح العالمین له الفداء مشغول انجام وظیفه گردید. توكلش به خداوند متعال بود و با آغوش باز و قلبی پر از مهر و محبت به نظام جمهوری اسلامی ایران حدود بیست ماه در خط مقدم جبهه مشغول خدمت بود و از دشمنان خوف و هراسی به دل راه نداد. چندین مرتبه از اثر تركش و گازهای شیمیایی زخمی و دچار ناراحتی گردید. مرحله آخر مدت 20 روز در اسلام آباد غرب در بیمارستان صحرایی بستری گردید و مدت یك ماه به وی مرخصی داده و به طبس مراجعت کرد. پس از پایان مرخصی به محل خدمت خود برگشت. سرانجام درصله مرصاد اسیر دست دشمنان بعثی گردید و مدت 2 سال از وی خبری نبود. پدرش برای روشن شدن وضعیت خسرو به مکاتبه با هلال احمر پرداخت که نامه ای از طریق صلیب سرخ جهانی دریافت کرد که او زنده است و در اسارت بعثی ها و در عراق زندانی است. خانواده اش برای دیدن او لحظه شماری می كردند تا این كه پس از 27 ماه اسارت با لطف و عنایت پروردگار و سعی و تلاش نهاد خدمتگذار و مقام معظم رهبری لحظه انتظار به پایان رسید و خسرو به وطن برگشت و در تاریخ 29 شهریور ماه سال 69 كشور عزیز ایران از سوی فرزندان سرافراز و از جان گذشته اش عطرآگین گردید. اما بسیار ضعیف، لاغر و ناتوان بود. از خوشحالی در داخل كشور و در اردوگاه اظهار ضعف و ناراحتی نكرده بود در صورتی كه وضع مزاجی، روحی و جسمانی وی مساعد نبود و از ناحیه پای راست دچار درد و ناراحتی بود و شبها خوابش نمی برد. چند روزی مشغول دیدار با اقوام و بستگان بود و از بی اشتهایی و ناراحتی عصبی و روحی رنج می كشید و مدتی از تعصب بدون عصا می رفت و برای تأمین زندگی روزمره اش در اداره محیط زیست شهرستان طبس مشغول كار و به تلاش و فعالیت پرداخت. اما وضعیت جسمانی وی روز به روز بدتر و به دلیل عوارضات ناشی از دوران اسارت و جنگ دچار اختلال در سیستم تنفسی گردید. خانواده اش با پیشنهاد اقوام و خواهرانش تصمیم گرفتند وی را داماد كنند شاید روحیهاش بهتر شود تا این كه مراحل ازدواج وی با یكی از خویشاوندان صورت گرفت و صاحب دو فرزند شد. اما بیماری وی لحظه به لحظه شدت گرفت و با پیگیری های ستاد آزادگان او را در مشهد در بیمارستان قائم بستری و حدود 2 روز تحت درمان بود ولی نتیجه ای حاصل نشد و دچار فلج اندام گردید. با پیگیری های قبلی آمده از طریق ستاد آزادگان و بنیاد محترم جانبازان و جلسات متعدد كمیسیون پزشكی درمان وی غیر قابل برگشت و علاج پذیر نبود و 70% جانبازی برایش اعلام شد. حدود چهار سال در منزل در بستر خوابیده و با دستگاه تنفس می کرد و به حیات خود ادامه داد. همسرش خانم بی بی حوا رضوی امینی و خواهرش زهرا از او مراقبت و سرپرستی نمودند او با همان شدت ضعف و ناتوانی پدر و همسرش را دلداری می داد و خداوند متعال را حمد و سپاس می گفت و برای رهبر معظم انقلاب و خدمتگذاران نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از درگاه خداوند آرزوی توفیق و طول عمر نمود. هرگاه مسئولین برای دیدار و ملاقات او به منزل می آمدند از صبر و بردباری و استقامت وی تعجب می كردند؛ زیرا اگر او را وزن می كردیم 10 كیلو بیشتر نبود و اندام و عضلات وی تحرك نداشت و آخرالامر از شدت ضعف و اختلال دستگاه تنفسی در 24/12/1374 در منزل مسكونی در روستای فهالنج شربت شهادت نوشید و جان را به جان آفرین تسلیم نمود. پیکر پاک و مطهر شهید خسرو احمدی با شكوه و عظمت فراوان در كنار گلزار شهیدان در روستای فهالنج به خاك سپرده شد.
[۱]