شهید علیرضا ملکیان
شهید علی رضا ملکیان
تاریخ تولد :1346/10/03 تاریخ شهادت : 1366/08/17
محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :مرکزی - شازند - بازنه
محتویات
زندگی نامه
شهید علیرضا ملکیان در سال 1346 در زمستان به دنیا آمد. در زمانی که چشم به جهان گشود. در سن هفت سالگی به مدرسه پا نهاد و تا سال دوم راهنمایی درس را ادامه داد. در سن 16 سالگی ترک تحصیل کرد و جهت کار به تهران به سنگ کاری نزد پسرخاله حجت رفت. یک سال بعد به خرج علیرضا در تاریخ 28 صفر (شهادت امام رضا علیه السلام) به همراه خانواده اش به مشهد الرضا رفتند. او از مشهد یک رادیو ضبط خرید که هنوز به عنوان یادگاری از آن شهید گرانقدر باقی است.
دوباره پس از یک سال کار کردن مبلغی جهت درست کردن دندان های مادرش فرستاد. در اردیبهشت سال 1365 دفترچه آماده به خدمت گرفت و آموزشی خود را در پادگان کرمان (که فقط 5 نفرشان بازنهای بودند) در ماه مبارک رمضان گذراند. در آن موقعیت روزههای خود را نمیخورد و به انجام فرایض بسیار اهمیت میداد.
شهید ملکیان در اسفند ماه 1365 در منطقه سومار زخمی شد و چشم چپش کمی آسیب دید و بعد از مدتی دوباره سلامتی خود باز یافت و در اوایل تابستان به مرخصی آمد. بعد از آن به مدت 90 روز به مرخصی نیامد که بنا به قول خودش 72 روز آن در منطقه جنگی بود و در مهرماه 1366 به مدت پانزده روز به مرخصی آمد که آخرین دیدارش با خانواده در نیمه شعبان (بهار سال 1366) بود. خانواده اش در این ایام جهت خواستگاری برایش به منزل خالهزا اسد رفتند و همسرش را برای او عقد کردند و قرار شد در اواخر پاییز عروسی کنند که آرزوی عروسی او بر دل خانواده اش باقی ماند و به مجلس عزای او در تاریخ 1366/08/17 تبدیل شد.
همیشه خوش اخلاق، مهربان، خندان و خوش برخورد بود، صبر بالایی داشت و برای استاد، پدر و مادر و بزرگتر خود احترام قائل می شد.
اشعار
پروفایل شهید
شهید علی رضا ملکیان در صفحات آخر تقویم سال 1366 که از طرف کمیته ی فرهنگی ستاد امور جنگ به کلیه رزمندگان اسلام هدیه شده بود به دست خط خودش نوشته: شعرهای عاشقانه.
- مزار کربلا
شب آمد باز تنها شد دل من به دشت سینه پیدا شد گل من
کبوتر وار رفتم از پس عشق مزار کربلا شد حاصل من
- کتاب من
دلم از غصه لبریزه کجایی ز خونم قصه میریزه کجایی
کتاب سبز من از عشق و ایمان چو عشق شمس تبریزه کجایی
- ای مؤمن
در دین خدا عشق خدا باید جست در عشق خدا جام بلا باید جست
در جام بلا کرببلا باید دید در کرببلا خون خدا باید جست
- آهنگ خدایی
تو آهنگ خدایی ساز کردی مرا با مرغ حق همراز کردی
چو دیدی سنگرم را در دل خاک سلامم را به او ابراز کردی
- گل عشق
سوز هجران مرا سامان باش درد پنهان مرا درمان باش
ای صفای سبز یاران گل عشق ابر چشمان مرا باران باش
- رنج کشیدگان
دردی دردی به سینه دارم که نگو دردی همگی قرینه دارم که نگو
ما رنج کشیدگان حق پوی زمان از خصم هزار کینه داریم که نگو
- نسیم بهار
ز باغ لاله نسیم بهار میآید بنال قمری عاشق که یار میآید
ز پیک قدسی آن کاروان را نجات رسیده ده که آن تکسوار میآید
سرود سبز بخوانید آل سپاهی نور که دلبری ز سفر با وقار میآید
خوش آن دمی که سفر کرده بلاکش ما کنار امت چشم انتظار میآید
به پیشواز گل سبز نور از سر شوق ستارههای سحری شمار میآید
بزرگ قافله تا شهر خشم و خون وقیام به روز حادثه پروانهوار میآید.[۱]