شهید فریدون ابراهیمی

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو

شهید فریدون ابراهیمی

مشخصات

شهرستان : ساری

استان : مازندران

جنسیت : مرد

وضعیت تاهل : مجرد

نوع عضویت : سپاه - سرباز

مذهب : شیعه

دین : اسلام‌‌

نام پدر : ناد علی

تحصیلات : دیپلم

کد شهید : ۸۲

نام مادر : -

محل شهادت : مریوان

تاریخ شهادت : 1366/12/27

نحوه شهادت : بمباران شیمیایی

شهر : روستای تلوباغ

شهرستان : ساری

استان : مازندران

گلزار : امام زاده هفت تن روستای تلوباغ

تاریخ تدفین : 1367/01/04


زندگی نامه

ایشان در تاریخ 10/1/1346، در روستای تلوباغ شهرستان ساری به دنیا آمد. در خانواده ای مقید به اصول مذهبی متولد شد. بسیار به خواندن قرآن علاقه مند بود. ارادت زیادی هم به اهل بیت داشت در هیئت های عزاداری حضور گرم داشت.

تحصیلات را تا مقطع دبیرستان در مدرسه 29 آبان ، شهرستان ساری در رشته اقتصاد ادامه داد. در کار کشاورزی به خانواده کمک می کرد. خطاطی و خوشنویسی هم می کرد. از تاریخ 30/4/66 تا 27/12/66 در منطقه مریوان، دزلی با مسئولیت تدارکات گردان قسمت مهندسی رزمی در حال انجام خدمت سربازی بود که به علت شهادت از ادامه خدمت باز ماند.

رفتار و برخوردش با والدین بسیار خوب و عالی بود. ارتباط صمیمی با مادرش داشت هیچ گاه برخورد تندی با آن ها نداشت. بسیار با مهربانی و احترام رفتار می کرد.

درجریان انقلاب اسلامی همانند دیگر مردم در صحنه های راهپیمایی حضور داشت و کارهای تبلیغاتی در امر پارچه نویسی و خوشنویسی فعال بود. عضو بسیج مدرسه 29 آبان ساری بود. با بسیج محل هم همکاری داشت. شب ها برای امنیت محل نگهبانی می داد.

ایشان در تاریخ 27/12/66 در منطقه دزلی اصابت ترکش به شهادت رسید . و مورخ 4/1/67 در گلزار شهدای امامزده هفت تن روستای تلوباغ شهرستان ساری به خاک سپرده شد.


خاطرات

- مادر شهید می گوید : بچه ایی مظلوم، گوشه گیر و در عین حال فعال و خنده رویی بود. علاقه زیادی به درس خواندن داشت. سرش به درس و انجام تکالیف گرم بود. هر موقع هم بیکار بود مطالعه می کرد. بیشتر کتاب های استاد مطهری را می خواند

- دوست شهید - رجبعلی رعیت پرور- می گوید : فریدون در قسمت مهندسی رزمی بسیار هم در کارش دقیق و فعال بود. من هم راننده بودم. روزی که می خواستم به حلبچه امکانات ببرم. به من یک دست لباس ضد شیمیایی به همراه آن ماکس داد بسیار هم تاکید کرد آن جا آلوده است هر جا که می روی همراهت باشد نیازت می شود من هم به توصیه اش گوش دادم.

- برادر شهید - عباس- می گوید : آخرین روزی که می خواست به جبهه برود، پول جیبی نداشت، مرا صدا کرد و گفت: داداش من می خواهم به جبهه بروم. پولی ندارم. من هم آن زمان با توجه به شرایط بد اقتصادی مقدار کمی پول توی جیبم بود به او دادم و رفت.


وصیت نامه

به شما عزیزان توصیه می کنم به پدر و مادرتان محبت کنید و به آن ها با مهربانی نگاه کنید تا خداوند از شما خوشنود شود.در نماز جماعت که قلب هایتان را از نفاق پاک می سازد حضور پیدا کنید .در انتخاب دوست دقت کنید و دوستی عاقل را برگزینید که موجب افزایش علم تان شود .اوقات فراغت خود را به بطالت نگذرانید و به یادگیری یکی از هنرها به خصوص هنرخوشنویسی بپردازید؛ چراکه رویت خط زیبا موجب بهجت روحی و حظ معنوی می شود.[۱]

پانویس

  1. جنگ و درنگ

رده‌ها