عوامل سیاسی و فرهنگی موثر در حضور زنان در نهضت امام خمینی
بسم الله الرحمن الرحیم
عوامل سیاسی و فرهنگی مؤثر در حضور زنان در نهضت امام خمینی(رحمة الله علیه)
(اقدامات رژیم)
_کشف حجاب
کشف حجاب در سال 1314 رضا شاه پس از سفر به ترکیه و مشاهده وضع زنان در آن کشور فرمان کشف حجاب را صادر کرد و دستورداد روز 17 دی تمام معلمان پایتخت بدون حجاب در دانشسرای مقدماتی قرآن در خیابان روزولت شوند. خود نیز در موعد با همسرش که بدون حجاب بود در آنجا حاضر شد. همگام با او وزرا و امرای لشکر نیز زنان خود را بدون حجاب همراه آوردند. سپس رضا شاه در یک سخنرانی آن روز را روز "اصلاح اجتماعی زنان ایران" نامید و دستور داد زنان چادر را ترک کنند و به جای روسری نیز از کلاه فرنگی استفاده نمایند. این اقدام رضا شاه با واکنش بسیار شدیدی از سوی مردم روبه رو شد زیرا برای آنان غیرقابل تصور بود که زنان شان بدون حجاب باشند؛ آن هم برای مردان جامعه ای که غیرت و تعصب زیادی نسبت به زنان خود داشتند. آیة الله پسندیده درباره ی تعصب مردم به زنان خود در آن زمان می گوید: وقتی قانون سجل احوال را تصویب کردند و مامورین برای صدور شناسنامه به خمین آمدند مردم به نوشتن نام زنانشان اعتراض می کردند که او آمده و میخواهد اسم زن های مارا بنویسد. ما اسم زن های خود را نمی گوییم چون گفتن اسم زن و مادر خود به نامحرم جایز نیست. در این فضا رضا شاه می خواست بی حجابی را به اجرا بگذارد و چون می دانست مردم به آن تن در نمی دهند برای پیشبرد آن به خشونت متوسل شد؛ ماموران شهربانی در خیابان چادر را از سر زنان می کشیدند. یکی از ناظران در این باره می نویسد: و پاسبانان همچون لشکر مغول معترض زنان می شدند و چادر از سرشان بر می داشتند و یا آن را پاره می کردند حال تصور کنید زنان ایرانی که تا آن روز چنین مناظر وحشتناکی را ب خواب هم ندیده بودند چه حالی داشته اند و چقدر از زنان حامله از ترس بچه ی خود را سقط و چقدر سکته کرده بودند. برای تحت فشار گذاشتن زنان محجبه مقرر شد که زنان محجبه حق ورود به اماکن عمومی و تفریحی مانند سینما، تئاتر، کافه و رستوران را ندارند. حتی از ورود زنان محجبه به صحن امام رضا ممانعت کردند. حضرت امام در اشاره به این واقعه در نتایج منفی می فرمایند: بهانه ی دومی که رضا خان باز به تقلید از اتاتورک بی صلاحیت، آتاتورک مسلح غیر صالح انجام داد قضیه ی کشف حجاب با آن فصاحت بود خدا می داند که به این ملت ایران چه گذشت در این کشف حجاب حجاب انسانیت را پاره کردند. خدا می داند که چه مخدراتی را اینها هتک کردند. وچه اشخاصی را هتک کردند علما را وادار کردند و با سرنیزه که با زن هایشان در مجالس جشن یک همچو جشنی که با خون دل مردم با گریه تمام می شد شرکت کنند. مردم دیگر هم به همین ترتیب دسته دسته را دعوت کردند والزام می کردند که با زن هایتان باید جشن بگیرید آزادی زن این بود که الزام می کردند، اجبار می کردند با سرنیزه و... مردم محترم را بازرگان های محترم را علما را، اصناف را به اسم اینکه خودشان می گرفتند. ایشان درباره ی نتایج منفی کشف حجاب می فرمایند: در آن زمان به اسم اینکه می خواهیم نیمی از جمعیت ایران را فعال کنیم آن جنایتکار دست به یک جنایت زد و آن جنایت کشف حجاب بود و به جای اینکه نیمی از جمعیت ایران را فعال کند آن نیم دیگری هم نیمه ی مردان بود به طور بسیار زیادی از فعالیت انداختند و این عروسک هایی که درست کردند و در همه ی ادارات جای دادند و در همه ی خیابان ها به راه انداختند آن هایی که در ادارات بودند سایر افرادی که در ادارات بودند را هم از کارهای خودشان بازداشتند و آن هایی که در خیابان ها رها بودند جوان های ما را به فساد کشاندند و فعالیت جوان های ما را از دست آن ها گرفتند. به اصطلاح خودشان می خواستند تمدن غرب را وارد ایران کنند با آن وضعی که درست کردند تمدن بزرگ اسلامی را هم از بین بردند و به حمدالله در شهر مقدس قم آنچنان خانم ها و بانوان پایداری کردند که مشت به دهان آنها زدند. در تهران و سایر شهرستان ها هم اکثریت زن ها اکثریت بانوان با آن مخالفت کردند و تو دهنی زدند و همان مقدار از عروسک هایی که خودشان مهیا کرده بودند برای اینکه ایران را به فساد بکشانند کافی بود که جوان های مارا چه دختر و چه پسرها را منحرف کنند. رضا شاه برای ترویج بی حجابی دستور داد که فرماندهان واحدهای ارتش در سراسر کشور مجالس مهمانی ترتیب دهند و زنانشان نیز بدون حجاب در آن حضور یابند و در پایان مهمانی زنان بی حجاب در شهر به طور دسته جمعی گردش کنند. انان نیز ناچار این کار را انجام می دادند و سپس راپورتی در این باره به تهران می فرستادند. برای نمونه فرمانده لشکر نمره ی 4 شمال غرب چنین راپورت می دهد: ساعت 17 یوم 28 دی ماه جاری افسران ارشد فرماندهان گردان و همچنین والی و عده ای از رؤسای ادارات با خانم هایشان برای صرف چای به کانون افسران لشکر دعوت و پس از ساعتی مجلس به سلامتی اعلی حضرت همایون شاهنشاهی خاتمه یافت. علاوه بر فرماندهان ارتش رؤسای ادارات نیز موظف به برقراری این جشن ها و مجالس شدند. یکی از سازمان هایی که رضاشاه برای تبلیغ و گسترش بی حجابی از آن بسیار استفاده کرد سازمان پرورش افکار بود که در سال 1317 برای انجام چنین اموری تاسیس کرده بود. یکی از اقدامات اساسی این سازمان ترتیب یک سری جلسات سخنرانی در سراسر کشور بود که مقرر شده بود کارمندان دولت به همراه خانم های بدون حجاب خود در این جلسات حاضر شوند. یکی دیگر از سازمان هایی که رضاشاه برای این منظور از ان استفاده می کرد "کانون بانوان" بود. کانون بانوان در سال 21 تردیبهشت 1314 به دستور رضا شاه و با نظارت وزیر معارف "علی اضغر حکمت" تشکیل و ریاست عالیه ی آن به شمس پهلوی داده شد. اعضای دیگر آن ها هاجر تربیت " بدرالملوک بامداد" و " پروین اعتصامی" بودند کانون بانوان با تشکیل مجالس سخنرانی، نمایش، باشگاه ورزشی و... به اجرای برنامه های فرهنگی رضاشاه درباره ی زنان که مهم ترین آنها کشف حجاب بود می پرداخت. و برای این منظور شعبه هایی نیز در سراسر کشور تاسیس کرده بود. رؤسای شهربانی، رؤوسای ارتش و سایر ادارات هر چندوقت یکبار گزارشی تهیه می کردند و تلاش می نمودند که میزان رشد بی حجابی در حیطه ی نفوذ خود را روزافزون و زیاد نشان دهند و بدین وسیله نظر مساعد رضا شاه را جلب کنند. زیرا اگر او متوجه می شد که آنان برای پیشرفت بی حجابی فعالیت نمی کنند مجازات می شدند. برای نمونه شهربانی کرمانشاه گزارش می دهد که کشف حجاب در آنجا رشد کرده و 60 درصد بانوان بدون حجاب هستند. در ادامه ی این سیاست حجاب زدایی مقرر شد که روز 17 دی ماه سال بعد در تهران و سایر شهرستان ها به مناسبت کشف حجاب جشن برپا شود و زنان و دختران بدون حجاب رژه بروند. در مقابل این روند و با وجود فساد اختناقی که رضاشاه به وجود آ ورده بود مردم و و روحانیون حاج شیخ عیدالکریم حائری در مخالفت با این مسأله فعالیت بسیار کرد و با فرستادن تلگرافی به رضا شاه رسماً به او اعتراض کرد. مردم مشهد در اعتراض به کشف حجاب در مسجد گوهرشاد اجتماع نموده دست به تظاهترات زدند که با هج وم ماموران رژیم تعداد زیادی از آنان به شهادت رسیدند و این جریان به صورت نقطه ی عطفی در مبارزات مردم با استبداد رضاشاهی درآمد. از برخی شهرستان ها هم گزارش های در دست است؛ مثلاً در سبزوار خانواده ی شریعتی محمود شریعتی و برادرزاده ی او خانم شریعتی که مدیر دبیرستان بود علیه کشف حجاب فعالیت می کردند. در بیرجند روحانیون و مردم به شدت با این مسأله مخالفت کردند و فرهنگ بیرجند را تهدید نمودند که اگر دولت بخواهند در آنجا دست به کشف حجاب بزند شورش می کنند. در سردشت کردستان عشایر به فکر شورش افتادند. از سراسر کشور و از سوی قشرهای مختلف مردم تلگراف هایی در مخالفت با کشف حجاب به تهران مخابره شد. در قم معلمان زن تهدید به استعفا کردند و حتی پاره ای از مردم دختران خود را از مدارس بیرون آوردند. یکی از اقدامات جالب توجه مردم قم به منظور مخالفت با بی حجابی این بود که وقتی همسرشاه و دو دخترش – اشرف و سمش- که بی حجاب برای زیارت حرم حضرت معصومه به قم رفته بودند " حاج شیخ محمدتقی بافقی" مباشر و کارگزار حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به شدت با آنان برخورد کرد. رضاشاه پس از اطلاع از این قضیه به قم آمد و حاج شیخ محمدتقی را شخصاً مورد ضرب و جرح قرار داد و دستور دستگیری و تبعید او را صادر کرد. پس از شهریور 1320 و تبعیدرضاشاه زنان فرصت یافتند که علناً علیه بی حجابی وارد عمل بشوند و دوباره به حجاب روی اورند. آنان تمام قوانین و محدودیت های را که برای زنان محجبه معین شده بود نادیده گرفتند. موج بازگشت به حجاب و در واقع بی اعتنایی به گذشته ای که سعی داشت در آینده سیر نماید یکی از عوامل سیاسی شدن بخش های مهمی از جماعه ی زنان شد. در این مقطع تلاش های مراجعی چون ایه الله قمی را که در مخالفت با کشف حجاب دوره ی رضاشاه از ایران تبعید شد نباید فراموش کرد. وزیر کشور در سال 1322 شکایت می کرد که چرا شهربانی دیگر از ورود زنان محجبه به سینما، اتوبوس و ... جلوگیری نمی کند. گزارش هایی پی در پی ای که از شهرستان ها میرسید حکایت از آن داشت که زنان دوباره به حجاب روی آورده اند و با بی حجابی مخالفت می کنند. سیر جامعه به گونه ای سامان یافت که داشتن حجاب نوعی مخافتبا برنامه ها و سیاست های فرهنگی رژیم تلقی می شد و در حقیقت نیز این پتانسیل مخالق وجود داشت تا در یک زمان ظهور کند.
_ انقلاب سفید
مسئله ی اعطای حق رأی به زنان از همان بدو حکومت محمدرضا شاه مطرح شد. از سویی احزاب چپ برای کسب اعتبار و نفوذ در میان زنان در پی این کار بودند و از سوی دیگر خود رژیم نیز برای تکمیل برنامه های رضاشاه به منظور تحمیل فرهنگ غربی بر زنان در پی اجرای آن بود. این مسأله از همان ابتدا با مخالفت روحیانیون مخصوصاً آیة بروجردی روبه رو شد. در سال 1336 علمای نجف برای آیة الله بروجردی نامه ای نوشتند و به ایشان یادآوری کردند که عناصر افراطی چپ در ایران به صورت مخفی مشغول فعالیت هایی هستند تا برای شرکت زنان در انتخابات کسب اجازه کنند و از طرف دیگر دولت نیز در کنگره ی مجلسین در صدد است تا درباره ی شرکت زنان در انتخابات تصمیماتی اخذ کند. آیة الله بروجردی و به تبع ایشان به گمان تضعیف شدن اینکه جامعه ی روحانیت مصمم شد تا طرح هایی را که آمریکایی ها دیکته کرده بودند به اجرا درآورد. شاه برای کنترل ناآرامی های داخلی و هم سو شدن با اهداف دولت آمریکا و نیز برای نشان دادن چهره ای مترقی از خود در 19 دی ماه 1341 اصول شش گانه ی خود را مطرح کرد که به انقلاب سفید یا اتقلاب شاه و مردم موسوم شد. در ششم بهمن بعضی از این برنامه های به رفراندوم گذاشته شد و به گفته ی دولت به تصویب مردم رسید. طبق لایحه ی انجمن های ایالتی که در 16 مهر1341 به طور رسمی انتشار یافت مقرر شد به منظور اجرای اصول 29.90.91.92.93 متمم قانون اساسی در مراکز شهرستان ها انجمن ولایتی و در مراکز استان ها و فرمانداری های کل ، انجمن ایالتی تشکیل شود. در این لایحه مقرر شده بود که قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف و به زنان حق انتخاب شدن داده شود. مردم و روحانیون که هدف شاه را از این لایحه فرصات جولان دادن به فرقه ی ضاله ی بهائیت و بازیچه قرار دادن و منحرف کردن زنان می دانستند به مخالفت با آن قد علم کردند. امام خمینی(قدس سره الشریف) رهبری مخالفان را برعهده گرفت و در اولین قدم در منزل آیه الله العظمی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری جلسه ای تشکیل دادند و به تبادل نظر درباره ی شیوه ها و راه های مبارزه با این سیاست رژیم پرداختند. در جلسات بعدی تعداد دیگری از روحانیون و ایات عظام مانند " آیت الله نجفی" نیز به جمع ایشان پیوستند و پس از پایان مذاکرات تصمیم گرفتند تا پایان کار و لغو تصویب نامه ی دولت جلسات را هفته ای یک شب و یا بیشتر در منزل یکی از آیات عظام تشکیل دهند و به مبارزه ادامه دهند. اما با فرستادن پیام اعلامیه و تلگراف برای روحانیون و سایر قشرهای جامعه مخالفت خویشتن را با طرح کذایی حق رأی زنان اعلام کردند و خواستار مقاومت در برابر ان شدند. در ابتدای نامه ای که ایشان همراه آیت عظام دیگر منتشر کردند مردم را از مضرات این طرح آگاه نمودند و از آنان خواستند در مقابل ان به پا خیزند و سپس به ایراد هایی که از نظر قانون اساسی اسلامی بران وارد بود اشاره کردند. در ابتدای نامه چنین امده است: چون دولت آقای علم شتاب زدگی عجیبی بدون تفکر در اصول قانون اساسی و در لوازم مطالبی که اظهار کرده اند زن ها را در انتخاب شدن و در انتخاب کردن به صورت نامه حق دخالت داده لازم شد به ملت مسلمان تذکراتی داده شود که بدانند مسلمین ایران در چه شرایطی و با چه دولت هایی ادامه ی زندگی می دهند. پس از شمردن ایرادهایی که بر این طرح وارد است در پایان نامه چنین امده است: روحانیون با صراحت میگویند:تصویب نامه ی اخیر دولت راجع به شرکت نسوان در انتخابات از نظر شرع بی اعتبار و از نظر قانون اساسی لغو است و با اختناق مطبوعات و فشارهای قوای انتظامی و جلوجگیری از طبع و نشر امثال این نصایح و حقایق اقدام به نشر آن به مقدار مقدور می کنند تا دولت ها نگویند ما تصویب نامه صادر کردیم و علما مخالفت نکردند و به خواست خدواند متعال در موقع خود اقدام برای جلوگیری می کنند. سایر روحانیون نیز به تبعیت از امام به مخالفت با لایحه پرداختند. در مشهد آیات عظام میلانی و قمی اعلامیه هایی در مخالفت با لایحه منتشر کردند. و آیة الله حکیم فتوایی علیه ان صادر کرد. آیة الله روحانی اعلامیه ای به این مضمون در مخالفت با این مسأله منتشر نمود: موضوع تساوی حقوق زنان و مردان و زمزمه ی امتیازات جدید بانوان که در این چند هفته ی اخیر پا به مرحله ی خطرناکی گذرده اند و خشم و نفرت عموم متدینین سراسر کشور را برانگیخته است و متأسفانه به نام اجرای احکام واقعی اسلام وانمود می شود و درست مصداق واقعی بدعت در دین و علیه مصالح عالیه ی اسلام و مسلمین و تجاوز صریح به حقوق ملت و هجوم به قانون اساسی است. در تهران به پیشنهاد آیة الله خسروشاهی پیش نماز مسجد سعدالدوله واقع در سرپل جوادیه عده ای از علما و روحانیون جلساتی به منظور مقابله با اقدامات دولت در شرکت دادن زنان در انتخابات در منزل علما از جمله آیة غفاری و آیة الله سید مرتضی علم تشکیل دادند. آیة الله سید محمد علی قاضی طباطبایی اعلام داشت که مردم باید در مخافت با لایحه از شرکت در انتخابات خودداری کنند. شاه در مقابل این مخالفت ها و اعتراض ها ژست خشونت آمیز گرفت و برای اینکه جامعه ی روحانیت را از عقب نشینی و انعطاف پذیری رژیم ناامید سازد اعلام کرد: چرخ زمان به عقب برنمی گردد دولت از برنامه ی اصلاحی که در دست اجرا دارد عقب نشینی نمی کند. رژیم پهلوی با وجود این ژست قلدرانه، با ورود علما، مراجع و مردم مهمان به صحنه ی مبارزه متوجه شد که نمی تواند در مقابل مخالفت های موجود مقاومت کند. پس به ناچار عقب نشینی کرد و در 7 اذر اعلام کرد که قانون انجمن های ایالتی و ولایتی اجرا نخواهد شد. شاه برای اینکه افکار مردم را از عقب نشینی فضاحت بار خود منصرف سازد تصمیم گرفت پاره ای از زنان وابسته را در روز 17 دی ماه به رژه ی خیابانی و تظاهرات وادارد. امما در مقابل این مسأله با قدرت موضع گرفتند و اعلام کردند در صورت انجام این کار آن روز را به مناسبت سالگرد فاجعه ی " مسجد گوهرشاد" عزای ملی اعلام می کند و از عموم ملت می خواهد دست از کار بکشند و به تظاهرات کذایی منصرف شد. شاه برای رسمیت دادن به اصلاحات خود تصمیم گرفت رفراندوم برگزار کن د. روحانیت و مردم به مخالفت با آ ن قیام کردند و زنان نبز به آنان پیوستند. در دوم بهمن تعدادی از کسبه ی تهران که در میان آنان تعداد قابل توجهی از زنان نیز حضور داشتند در منزل آیة الله بهبهانی حضور یافتند و سپس به دستور ایشان به طرف بازار راه افتادند و از بازاریان خواستند بازار را ببندند مردم هم بازار را بستند. زنان وقتی به درب مغازه ها می رسیدند می گفتند که ما خواهران شما هستیم ما را اسیر کردند دین از دست رفت. جمعیت شعار می دادند. " رفراندوم برخلاف اسلام است." این اولین نمونه از شرکت زنان در مبارزات علیه رژیم است که زمینه ساز حرکت های بعدی انان شد. با وجود این مخالفت شاه در 6 بهمن رفراندوم را برگزار کرد و بر خلاف آنکه قبلاً اعلام کرده بود حق رأی را نادیده گرفته است در رفراندوم و به زنان نیز حق رای دادند و بنابر اضهارات دولت 271179 نفر از زنان به اصلاحات رای دادند. ولی در همان روز اعلام شد که رأی زنان به حساب نخواهد امد. بدین ترتیب شرکت زنان در انتخابات تایید نشد. سرانجام در هشتم اسفند با سخنان شاه در کنفرانس اقتصادی تهران شرکت زنان در انتخابات به طور قطع تایید شد؛ شاه گفت: این آخرین ننگ را در انتخابات اینده برطرف خواهیم کرد و تمام زن ها می توانند در انتخابات شرکت کنند. برای تبلیغ و ایجاد جنجال پیرامون این قضیه روز 8 اسفند روز آزادی زنان معرفی گشت و دستور داده شد که ر سراسرکشور مراسمی برای تجلیل از این اقدام برگزار شود. بدین ترتیب با وجود تمام مخالفت ها و اعتراض های مردم به زنان حق رأی داده شد و این امر زمینه ساز سوء استفاده از زنان و بازیچه قرار دادن انان در مسایل سیاسی گردید. پس از اینکه حق رأی کذایی به زنان داده شد برای فریب مردم به خصوص زنان تصمیم بر آن شد تا تعدادی از آنان که از وابستگان به دربار بودند به صورت نماینده وارد مجلس شوند. بدین منظور برای انتخابات مجلس شورای ملی سیزده زن و برای مجلس سنا یک زن نامزد شدند. انتخابات دم مجلس بیست و یکم روز 26 شهریور 1342 در حالی برگزار شد که تعدادی از روحانیون در زندان و تبعید بودند و خانواده های زیادی در اثر جنایات اخیر رژیم عزادار شدند و دانشگاه تهران در دست نیرو های تظامی بود. پس در یک انتاخبات فرمایشی و ناصالح – برای اولین بار- هفت زن به مجلس شورای ملی و یک زن به مجلس سنا راه یافتند که همگی از وابسگان دربار بودند و از ان پس مجری برنامه های رژیم در هر چه بیشتر به فساد کشاندن و گمراه کردن زن مسلمان ایرانی شدند. انان بیشتر لوایحی در مجلس مطرح و تصویب می کردند که به طور کامل با قوانین اسلام منافات داشت مانند لایحه حمایت از خانواده. امام خمینی (قدس سره الشریف) در پیام به واعظ گویندگان دینی و هیأت های مذهبی فرمودند: مگر با فرستادن چهار تا زن به مجلس ترقی حاصل می شود؟ ما می گوییم اینها را فرستادن به این مراکز جز فساد چیزی ندارد شما بعد تجربه کنید ببینید بعد از ده سال بیست سال سی سال دیگر چه نتیجه خواهد داد؟ اینها را بفرستید اگر شما جز فساد چیزی دیگری دیدید؟ ما با ترقی زنها مخالف نیستیم با این فحشا مخالفیم. با این کارهای غلط مخا ل فیم مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زن ها داشته باشند؟ مگر آ زادی زن و آزادی مرد با لفظ درست می شود؟ زنها مردها آزادند؟ در این مم لکت مردها الآن آزادند؟ درچه چیزی آزادی؟
_ جشم 17 دی ماه
در 17 دی ماه هر سال به مناسبت سالگرد کشف حجاب و به منظور حفظ این فرهنگ مبتذل در دوران محمدرضا پهلوی جشمی برپا می شود که با غیر اخلاقی ترین مبتذل ترین رژه ها و حرکات همراه بود. در این روز ر وزنامه ها مقالاتی با لحن توهین آمیز برضد اسلام و حجاب اسلامی چاپ می کردند و چادر را کیسه ی سیاهی می دانستند که زنان را در خود اسیر و محبوس می کند. برگزار کننده ی این جشن سازمان زنان بود. در این روز ابتدا اشرف رئیس سازمان زنان به همراه چند تن دیگر از زنان درباری در مکانی گرد می آمدند و پس از نثار گل به مجسمه ی رضا شاه مراسم و رژه مبتذل دختران شروع می شد. مردم و روحانیون در مقابل این ابتذال به اعتراض و مخالفت می پرداختند. برای مثال در زمان نخست وزیری اقبال وی دستور داد که در این روز دختران دبیرستانی سراسر کشور با لباس کوتاه و شوارک سفید و آرایش کرده در خیابا ن ها رژه بروند. اعلام این خبر به قدری مردم را ناراحت کرد که با تلفن تلگراف و حض ور در منزل آیت الله بروجردی به آن اعتراض کردند و واکنش شدید ایشان در مقابل این دستور به لغو ان انجامید. سپس روزنامه ی کیهان نوشت: به خاطر سردی هوا و نظر به دستور صریح نخست وزیر رژه ی دختران در روز 17 دی ملغی شد. در یک مورد دیگر طلاب قم در اعتراض به این جشن دست به تظاهرات زدند و به سوی فرمانداری راه افتادند که در آنجا با حمله ی ماموران رژیم چند تن از آنان کشته شدند. پس از درگذشت آیت الله بروجردی رژیم دست خود را در هر چه مبتذل تر برگزار کردن این جشن باز دید ولی با شروع نهضت امام خمینی بار دیگر مخالفت ها با این جشن شدت یافت؛ به گونه ای که در سال 1341 امام علاوه بر مخالفت با حق رای کذایی زنان با چنین مراسم مبتذلی هم مخالفت کرد و مراسم در ان سال برگزار نشد. امام در مخالفت با این جشن چنین فرمودند: امروز هفده دی است من یادم هست که هفده دی چه شرارتی کرد این آدم. چقدر به این ملت فشار آورد. چه اختناقی ایجاد کرد. چه محترماتی را هتک کرد. چقدر سقط جنین شد در هفده دی و این اطراف هفده دی. چقدر ماموران این و دزخیمان این به مردم تعدی کردند و به زن ها تعدی کردند و زن ها را از توی خانه ها بیرون کشیدند. این مال پدرت که من نمی توانم شرحش را بدهم. آن کارهایی را که کرده است نمیشود شرحش را داد. این در ان عالم معلوم می شود این عالم نمی توانیم ما بفهمیم نمیتوانیم بفهمیم چه جانوری بود. در جای دیگر چنین می فرمایند: چرا جشن هفده دی را آزاد می گذارند؟ این ها وسیله ی منفوریت است... ما نصیحت می کنیم این هفده دی را به وجود نیاورید. ما مفاسد را می دانیم؟ حفظ کنید این مملکت به فهده دی نیست.
_ فعالیت های شورای عالی جمعیت های زنان ایران
در یازدهم اسفند 1337 پنجاه نماینده ی سازمان های بانوان نخستین جلسه ی شورای عالی جمعیت زنان را برگزار کردند. شورای یاد شده کار خود را با هجده جمعیت عضو اغاز کرد. این جمعیت ها شامل انجمن های صنفی، خیریه، فرهنگی، و چند تشکل دیر بودند. شورای عالی جمعیت های زنان دارای شعبه هایی در سراسر کشور بود که زیر نظر شورای مرکزی فعالیت می کردند. طبق اساسنامه هر سازمان عضو دارای دو نماینده ی اصلی و علی البدل در شورای مذکور بود و هر ساله از میان نمایندگان اصلی جمعیت ها، یک نائب رئیس(مدیر عامل) دودبیر، یک سخنگو، یک خزانه دار و یک حسابدار انتخاب می شدند. اساسنامه برای رئیس دبیران و سخن گو را از بین کاندیداها برگزیدند. شورای عالی جمعیت های زنان دارای چند کمیسیون فرعی با اهداف و کارکردهای متفاوت بود؛ بدین گونه که کمیسیون حقوقی، قوانینخانواده را بررسی می کرد و کوشش می کرد با تقدیم پیشنهادهایی به دولت به این قوانین رنگ غربی دهد. کمیسیون بین المللی وظیفه ی همکاری با اتحادیه های زنان دیگر کشورها و شرکت می کرد که هدف آن نیز وارد کردن فرهنگ غربی به حیات زنان مسلمان بود. یکی از اقدامات شورا که واکنش منفی بسیاری در میان مردم داشت دعوت از خوانندگان و هنرپیشگان زن غربی برای شرکت در مراسم جشم ها و مجالس زنان بود. در سال 1342 اشرف که ریاست عالیه ی شورا را عهده دار بود از جینالولو برجیدا هنرپیشه ی زن ایتالیایی که در فساد شهره بود دعوت کرد تا به ایران بیاید و در جشن 17 دی شرکت کند. این قضیه باعث خشم مردم و روحانیون شد و به آن اعتراض کردند. سرانجام شورای عالی زنان با تشکیل سازمان زنان منحل شد.
_ مجله های مبتذل
یکی دیگر از اقدامات ضد فرهنگی رژیم برای انحراف زنان انتشار مجله های مبتذل و غیراخلاقی مربوط به زنان بود که مهم ترین آن ها "اطلاعات بانوان" ، "بهداشت و زندگی"، "ندای زنان" ، "پست ایران" و "زن روز" بودند. از میان ا ین جمله ها مجله ی اطلاعات بانوان مبتذل ترین و غیر اخلاقی ترین بود. این مجله ی مذکور که به موسسه ی اطلاعات واسته بود. از سال 1336 منتشر می شد و به چاپ داستان ها و تصاویر مبتذل درباره ی مسائل جنسی و مقاله های متعدد در انتقاد از قوانین اسلام درباره ی زنان می پرداخت. این مجله با تیراژ بالا منتشر می شد و نقش زیادی در انحراف زنان داشت. به همین سبب مردم روحانیون همیشه با آن مخالفت می کردند. مجله ی زن روز نیز در این زمیه ها فعالیت زیادی داشت و اصولا! رقابت میان این دو مجله باعث می شد هر کدام سعی کنند با درج بیشتر مطالب مبتذل تیتراژ خود را بالا ببرند. روحانیون همیشه در سخنرانی های خود از این مجلات انتقاد می کرد و سعی می کردند مردم را از روی اوردن به آنها باز دارند. همین طور برخی از زنان متدین و تحصیل کرده با نوشتن مقالات سعی می کردند به مقالات انان جواب دهند. اما در ذکر مفاسد و انحرافات این مجله های مبتذل می فرمایند: پس اولی ان که از یان وادی شگفت درگذریم و به فضایل زن رو آوریم که قلم های مسمومم خطاکار و گفتار گویندگان بی فرهنگ در این قرن سیاه اسارت بار عصر ننگین پهلوی زن را به منزله ی کالایی خواستند درآوردند و آنان را که آسیب پذیر بودند به مراکزی کشیدند که قلم را یارای ذکر آن نیست. هرکس بخواهد از تهران از آن جنایات مطلع شود به روزنامه ها و مجله ها و شعرهای اوباش و اراذل زمان رضاخان از روزگار تباه کشف حجاب الزامی به بعد، مراجعه کند. در جای دیگر فرمودند: این همه مراکز فحشا که اینها درست کردند و دامن به آنها زدند ، تبلیغات کردند، روزنامه ها و مجلات شان رادیو و تلویزیون شان دامن زد به این مراکز و به این فساد این همه همچو نبود که بدون توطئه ای باشد. اینکه به نظر می رسد این بود که یک توطئه ای بود برای اینکه جوان ها را وادار کنند به این مراکز و از آن قدرت فعاله ای که دارند اینها را خلع کنند. شما نمی دانید که خوب جوان ها در ان غرور جوانی که دارند به دام مراکز تهرانی و مراکز فساد کشیده می شوند.[۱]
پانویس
- ↑ نرم افزار زن و دفاع مقدس | بسیج جامعه زنان