شهیدعلی اکبر برهانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(وصیت نامه)
 
(۴ نسخه‌های متوسط توسط ۴ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
شهید علی اکبر برهانی
+
[[شهید]] [[علی اکبر برهانی]]
  
تاریخ تولد : 1341/10/15  
+
تاریخ تولد : [[1341/10/15]]
تاریخ شهادت : 1361/02/15
+
تاریخ شهادت : [[1361/02/15]]
  
 
محل شهادت : نامشخص  
 
محل شهادت : نامشخص  
سطر ۸: سطر ۸:
  
  
زندگینامه
+
==زندگینامه==
  
 
بسم الله الرحمن الرحيم
 
بسم الله الرحمن الرحيم
 
شهيد علي اكبر برهاني، در تاريخ، 1341/11/11 دريكي از محله هاي جنوب شهر تهران، چشم به جهان گشود؛ دوران ابتدايي را در دبستان هاتف(كميل) تهران گذراند، سپس دوره راهنمايي را در مدرسه ذوقي شماره 2 (پاسداران انقلاب) تحصيل كرد. او آن چنان در مدرسه مبارز بود كه حتي با معلمان طاغوتي مدرسه نيز بحث مي كرد و كه باعث شد چندين بار مدير مدرسه، نزد پدرش شكايت كند.
 
شهيد علي اكبر برهاني، در تاريخ، 1341/11/11 دريكي از محله هاي جنوب شهر تهران، چشم به جهان گشود؛ دوران ابتدايي را در دبستان هاتف(كميل) تهران گذراند، سپس دوره راهنمايي را در مدرسه ذوقي شماره 2 (پاسداران انقلاب) تحصيل كرد. او آن چنان در مدرسه مبارز بود كه حتي با معلمان طاغوتي مدرسه نيز بحث مي كرد و كه باعث شد چندين بار مدير مدرسه، نزد پدرش شكايت كند.
در روز 21 و 22 بهمن سال 1357 بود كه در باغ شاه تهران راهپيمايي برقرار بود، شهيد برهاني در اين راهپيمايي شركت داشت و بر اثر زد و خورد بين مردم و سربازان باعث شد كه سربازان هم به مردم بپيوندند، شهيد برهاني كه در ميان مردم بود بر اثر هجوم به باغ شاه دو اسلحه به دست آورد، بعد از اين كه اوضاع آرام شد او با لباس هاي خوني به خانه برگشت و هر دو اسلحه را به كميته منطقه 12 واقع در مسجد ابوالفضل تحويل داد.
+
در روز 21 و 22 بهمن سال 1357 بود كه در باغ شاه تهران راهپيمايي برقرار بود، شهيد برهاني در اين راهپيمايي شركت داشت و بر اثر زد و خورد بين مردم و سربازان باعث شد كه سربازان هم به مردم بپيوندند، شهيد برهاني كه در ميان مردم بود بر اثر هجوم به باغ شاه دو [[اسلحه]] به دست آورد، بعد از اين كه اوضاع آرام شد او با لباس هاي خوني به خانه برگشت و هر دو اسلحه را به كميته منطقه 12 واقع در مسجد ابوالفضل تحويل داد.
وي بعد از پيروزي انقلاب، در بسيج ثبت نام نمود و دوره هاي آموزشي را در آنجا گذراند تا روزي كه جنگ ايران و عراق شروع شد؛ در آن سال كلاس دوم نظري را مي خواست شروع كند پانزده روز از جنگ نگذشته بود كه براي اولين بار به جبهه اهواز رفت ولي بعد از چند ماه، زخمي شد و در بيمارستان شيراز بستري گرديد، ولي به خانواده خود خبر نداد و بعد از اين كه خوب شد دوباره از بيمارستان به اهواز رفت.
+
وي بعد از پيروزي انقلاب، در بسيج ثبت نام نمود و دوره هاي آموزشي را در آنجا گذراند تا روزي كه جنگ [[ايران]] و [[عراق]] شروع شد؛ در آن سال كلاس دوم نظري را مي خواست شروع كند پانزده روز از جنگ نگذشته بود كه براي اولين بار به جبهه [[اهواز]] رفت ولي بعد از چند ماه، زخمي شد و در بيمارستان شيراز بستري گرديد، ولي به خانواده خود خبر نداد و بعد از اين كه خوب شد دوباره از بيمارستان به اهواز رفت.
شهيد برهاني از آنجا كه عاشق شهادت بود بعد از سه ماه خدمت در اوايل فروردين ماه سال 1360 به خانه برگشت و چون دلش مي خواست در جبهه باشد در ارتش ثبت نام كرد و تكاور شد و دوباره به جبهه گيلانغرب اعزام گرديد و در حمله فتح المبين بر اثر تركش خمپاره زخمي شد و چند هفته در بيمارستان مشهد بستري شده بود، ولي در اين چند هفته هم خانواده خود را از زخمي شدن خود مطلع نكرد، وقتي كه تقريباً خوب شده بود خبر داد كه من در بيمارستان زخمي شده بودم، اما در حال حاضر خوب هستم، شما به بيمارستان نياييد. از آنجا كه هر مادري ناراحتي فرزند خود را نمي تواند ببيند و خيالش راحت نيست، پدر و مادرش به بيمارستان رفتند و به اتفاق فرزندشان به تهران بازگشتند.
+
شهيد برهاني از آنجا كه عاشق [[شهادت]] بود بعد از سه ماه خدمت در اوايل فروردين ماه سال 1360 به خانه برگشت و چون دلش مي خواست در جبهه باشد در [[ارتش]] ثبت نام كرد و [[تكاور]] شد و دوباره به جبهه [[گيلانغرب]] اعزام گرديد و در حمله [[فتح المبين]] بر اثر تركش [[خمپاره]] زخمي شد و چند هفته در بيمارستان مشهد بستري شده بود، ولي در اين چند هفته هم خانواده خود را از زخمي شدن خود مطلع نكرد، وقتي كه تقريباً خوب شده بود خبر داد كه من در بيمارستان زخمي شده بودم، اما در حال حاضر خوب هستم، شما به بيمارستان نياييد. از آنجا كه هر مادري ناراحتي فرزند خود را نمي تواند ببيند و خيالش راحت نيست، پدر و مادرش به بيمارستان رفتند و به اتفاق فرزندشان به تهران بازگشتند.
اين شهيد مبارز، دوباره براي چندمين بار به جبهه خرمشهر رفت و گويي از شهادت خود باخبر بود به همين علت براي آخرين بار به خانه برگشت و با همه دوستان و آشنايان و فاميل ها خداحافظي كرد و هنوز مرخصي او تمام نشده بود كه به جبهه رفت و در حمله بيت المقدس در تاريخ، 1361/02/12 بر اثر تركش خمپاره، به آرزوي ديرينه اش رسيد و شهيد شد.
+
اين شهيد مبارز، دوباره براي چندمين بار به جبهه [[خرمشهر]] رفت و گويي از شهادت خود باخبر بود به همين علت براي آخرين بار به خانه برگشت و با همه دوستان و آشنايان و فاميل ها خداحافظي كرد و هنوز مرخصي او تمام نشده بود كه به جبهه رفت و در حمله [[بيت المقدس]] در تاريخ، 1361/02/12 بر اثر تركش خمپاره، به آرزوي ديرينه اش رسيد و شهيد شد.
 
شهيد برهاني در آخرين نامه به خانواده اش ضمن عرض سلام و سلامتي براي خانواده اش، از خدا مي خواهد كه جنگ هر چه زودتر تمام شود؛ او براي عذرخواهي در نامه مي نويسد كه: من در اين دنيا كاري براي شما نكردم جز ناراحتي شما، ولي دوست دارم كه بعد از اين ديگر مزاحم شما نشوم و نيز از تمام فاميل ها عذرخواهي مي كند و از آنها طلب بخشش مي نمايد.
 
شهيد برهاني در آخرين نامه به خانواده اش ضمن عرض سلام و سلامتي براي خانواده اش، از خدا مي خواهد كه جنگ هر چه زودتر تمام شود؛ او براي عذرخواهي در نامه مي نويسد كه: من در اين دنيا كاري براي شما نكردم جز ناراحتي شما، ولي دوست دارم كه بعد از اين ديگر مزاحم شما نشوم و نيز از تمام فاميل ها عذرخواهي مي كند و از آنها طلب بخشش مي نمايد.
  
وصیت نامه
+
==وصیت نامه==
  
 
بسمه تعالی
 
بسمه تعالی
سطر ۳۴: سطر ۳۴:
 
<references/>
 
<references/>
  
== رده‌ها ==
+
==رده‌ها==  
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:علی اکبر_برهانی}}
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:علی اکبر_برهانی}}
 
[[رده: شهدا]]
 
[[رده: شهدا]]
سطر ۴۰: سطر ۴۰:
 
[[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران]]
 
[[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران]]
 
[[رده: شهدای ایران]]
 
[[رده: شهدای ایران]]
[[رده: شهدای استان سمنان]]
+
[[رده: شهدای استان تهران]]
[[رده: شهدای شهرستان محلات]]
+
[[رده: شهدای شهرستان تهران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۳

شهید علی اکبر برهانی

تاریخ تولد : 1341/10/15 تاریخ شهادت : 1361/02/15

محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه : سمنان - محلات(امامزاده اشرف )


زندگینامه

بسم الله الرحمن الرحيم شهيد علي اكبر برهاني، در تاريخ، 1341/11/11 دريكي از محله هاي جنوب شهر تهران، چشم به جهان گشود؛ دوران ابتدايي را در دبستان هاتف(كميل) تهران گذراند، سپس دوره راهنمايي را در مدرسه ذوقي شماره 2 (پاسداران انقلاب) تحصيل كرد. او آن چنان در مدرسه مبارز بود كه حتي با معلمان طاغوتي مدرسه نيز بحث مي كرد و كه باعث شد چندين بار مدير مدرسه، نزد پدرش شكايت كند. در روز 21 و 22 بهمن سال 1357 بود كه در باغ شاه تهران راهپيمايي برقرار بود، شهيد برهاني در اين راهپيمايي شركت داشت و بر اثر زد و خورد بين مردم و سربازان باعث شد كه سربازان هم به مردم بپيوندند، شهيد برهاني كه در ميان مردم بود بر اثر هجوم به باغ شاه دو اسلحه به دست آورد، بعد از اين كه اوضاع آرام شد او با لباس هاي خوني به خانه برگشت و هر دو اسلحه را به كميته منطقه 12 واقع در مسجد ابوالفضل تحويل داد. وي بعد از پيروزي انقلاب، در بسيج ثبت نام نمود و دوره هاي آموزشي را در آنجا گذراند تا روزي كه جنگ ايران و عراق شروع شد؛ در آن سال كلاس دوم نظري را مي خواست شروع كند پانزده روز از جنگ نگذشته بود كه براي اولين بار به جبهه اهواز رفت ولي بعد از چند ماه، زخمي شد و در بيمارستان شيراز بستري گرديد، ولي به خانواده خود خبر نداد و بعد از اين كه خوب شد دوباره از بيمارستان به اهواز رفت. شهيد برهاني از آنجا كه عاشق شهادت بود بعد از سه ماه خدمت در اوايل فروردين ماه سال 1360 به خانه برگشت و چون دلش مي خواست در جبهه باشد در ارتش ثبت نام كرد و تكاور شد و دوباره به جبهه گيلانغرب اعزام گرديد و در حمله فتح المبين بر اثر تركش خمپاره زخمي شد و چند هفته در بيمارستان مشهد بستري شده بود، ولي در اين چند هفته هم خانواده خود را از زخمي شدن خود مطلع نكرد، وقتي كه تقريباً خوب شده بود خبر داد كه من در بيمارستان زخمي شده بودم، اما در حال حاضر خوب هستم، شما به بيمارستان نياييد. از آنجا كه هر مادري ناراحتي فرزند خود را نمي تواند ببيند و خيالش راحت نيست، پدر و مادرش به بيمارستان رفتند و به اتفاق فرزندشان به تهران بازگشتند. اين شهيد مبارز، دوباره براي چندمين بار به جبهه خرمشهر رفت و گويي از شهادت خود باخبر بود به همين علت براي آخرين بار به خانه برگشت و با همه دوستان و آشنايان و فاميل ها خداحافظي كرد و هنوز مرخصي او تمام نشده بود كه به جبهه رفت و در حمله بيت المقدس در تاريخ، 1361/02/12 بر اثر تركش خمپاره، به آرزوي ديرينه اش رسيد و شهيد شد. شهيد برهاني در آخرين نامه به خانواده اش ضمن عرض سلام و سلامتي براي خانواده اش، از خدا مي خواهد كه جنگ هر چه زودتر تمام شود؛ او براي عذرخواهي در نامه مي نويسد كه: من در اين دنيا كاري براي شما نكردم جز ناراحتي شما، ولي دوست دارم كه بعد از اين ديگر مزاحم شما نشوم و نيز از تمام فاميل ها عذرخواهي مي كند و از آنها طلب بخشش مي نمايد.

وصیت نامه

بسمه تعالی و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ آنها که در راه خدا کشته می شوند مرده مپنداريد، بلکه زنده اند و در نزد خدایشان روزی می خورند. اکنون که این وصیت نامه را می نویسم هم چون دفعه قبل، خودم را لایق کشته شدن در راه حق نمی بینم، هنوز تا انسان واقعی خیلی فاصله دارم و از خداوند متعال می خواهم اگر عمر من در جهت مسلمان واقعی شدن به کار نمی آید و کمکی به اسلام نمی کند، هر چه زودتر جانم را بگیرد. و به خدا پناه می برم از عذاب آخرت، و از روز حساب و این نگرانی را در مورد دوستانم و بسیاری از عزیزانم دارم، چون عمری از ما گذشت بر خلاف مسیر حرکت کردیم و روح پاک شهید! وقتی آرام خواهد گرفت که ما برای پاسداری از خون آنها از اسلام و قرآن دفاع، و دست از ياری امام بر نداریم و پرچم اسلام را در جهان با دست توانای امام و ظهور امام زمان (عج) به اهتزاز در می آوریم، امیدوارم که عزیزان آن روز را ببینند و از سربازان واقعی امام زمان (عج) باشند. اگر من در راه حق کشته شدم از دوستان واقعی و دلسوز به اسلام، تقاضا دارم همیشه به یاد امام عزیزمان باشند و برای سلامتی امام و رزمندگان دعا کنند، از پدر و مادرم انتظار دارم از این امتحان با روی سفید بیرون آیند چون می دانم که خداوند متعال از پدران و مادران در این راه انتظار شکیبایی دارد و شاید این از بزرگترین امتحانات الهی شما باشد به خصوص که کشته های ما در این جنگ از جندالله هستند و یاران امام زمان (عج)، خداوند این نعمت را به همه رزمندگان عطا بفرمایید. همه ما روزی از آبي بیشتر نبودیم و سرانجام و عاقبت ما همان خاک شدن است، پس چرا این تن که رفته رفته به فرتوت شود و بپوسد، قبل از پوسیدن با خدای بزرگ معامله نکنیم. سخنی با امام امت و امت مسلمانمان، انتظار دارم که اسلام و روحانیت را بشناسید و دنبال روحانیت حرکت کنید، امیدوارم اسلام از ایران به تمام جهان به رهبری امام امت صادر شود و برای پدر و مادر عزیزم و همه عزیزان آرزوی رستگاری دارم. در ضمن دعا برای سلامتی و طول عمر امام امت را فراموش مکنید، از مال دنیا هر چه دارم یعنی حقوقم را برای کمک به حزب جمهوری اسلامی و جنگ زدگان بدهید. وصیت نامه علی اکبر برهانی در جبهه خونین شهر، 1361/02/07[۱]


پانویس

  1. سایت شهدای ارتش

رده‌ها