شهید بهروز عباسی نیارکی: تفاوت بین نسخهها
(۴ نسخههای متوسط توسط ۴ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۲۹: | سطر ۲۹: | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
− | عباسینیارکی، بهروز : یازدهم تیر ۱۳۴۸ ، در شهر تهران به دنیا آمد . پدرش زمان، کارگر بود و مادرش سیدهباجی نام داشت . تا دوم راهنمایی درس خواند . از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴ ، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به کتف، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است . | + | عباسینیارکی، بهروز : یازدهم تیر ۱۳۴۸ ، در شهر [[تهران]] به دنیا آمد . پدرش زمان، کارگر بود و مادرش سیدهباجی نام داشت . تا دوم راهنمایی درس خواند . از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت . بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴ ، در [[فاو]] [[عراق]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به کتف، [[شهید]] شد . مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است . |
==وصیت نامه== | ==وصیت نامه== | ||
+ | [[شهید بهروز عباسی نیارکی]] : بار دیگر سعادتى نصیب گردید و فرصتى پیش آمد تا تکرارى روى دهد که شاید موجب پاکى گذشته ها و رفع گناهان باشد که در این بین امیدى نیست به جز رحمت او که ما را به سوى خود فراخوانده و قسم یاد کرده است که گناهان رهروان راهش را پاک کند . امیدوارم در آن لحظه که مشغول خواندن این کلمات هستید، با قامتى استوار و رویى گشاده و با دلى بى غصّه و اندوه، چند کلمه اى از من به یادگار بشنوید و بدانید که بین این دو لحظه ثانیه اى بیش فاصله نیست . در میدان مسابقه ی دنیا، همه بى اراده به سوى تولدى مجدّد به سرعت پیش مى روند؛ پس چه جاى اندوه که این تکامل - از ماده به ماوراء - سرنوشت انسان است؛ حال با کمى زودتر یا دیرتر ! مادر مهربانم ! امیدوارم توانسته باشم زحماتى را که بر گردنم داشتى و مَشقّاتى که از کودکى برایم تحمل کردى، به این وسیله - اگر خدا قبول کند - اَدا کرده و توانسته باشم مایه ی سربلندیت را - در روز رستاخیر - فراهم آورم و تو نیز در زمره ی اطرافیان سرور [[شهیدان]] ، [[حسین(ع)]] و [[فاطمه(س)]] درآیى . مادر عزیزم ! مبادا از [[شهادت]] من دلگیر و ناراحت شوى . اگر راحتى مرا مى خواهى، به یاد خدا و چون کوه استوار باش . من با تومادرِ خوبم چه مى توانم بگویم که هر چه دارم و هر چه مى دانم، از تو فرا گرفته ام . از [[انقلاب]] بگویم یا از اسلام و یا از امام بگویم که تمام این ها را از تو آموختم؟ ! چه بگویم جز این که با همان صلابت همیشگى و با همان ایمان محکم بر قضاى الهى صبر کن و به تمام جهان و نسل آینده، درس استقامت، مبارزه و شهامت بیاموز . ... و اما حضورِ پدر و سرور گرامی ام ! اینجا است که دیگر قلم از حرکت می ایستد . آخر چه بگویم به تو که درس استقامت، شهامت و شهادت را به من آموختى؟ تویی که خود مرا تربیت کردى و به این راه فرستادى و برایم آرزوى شهادت کردی . پدر بزرگوارم ! هر چند که هیچ گاه نتوانستم وظیفه ی فرزندى ام را اَدا کنم؛ اما مى دانم آن قدر مهربان هستى که مرا به خاطر تمامى خطاهایم عفو کنى . پدر عزیزم ! امیدوارم اکنون توانسته باشم، لیاقت خود را براى فرزندىِ پدرى چون تو به اثبات برسانم . پدر عزیزم ! بعد از من، از هیچ کس و از هیچ جا کمکى انتظار نداشته باش که مى دانم ندارى ! - ان شاء الله - در پرتو رحمت الهى بیش از پیش در فعالیت هایت - براى پیشبرد [[انقلاب]] و [[جمهورى اسلامى]] - موفق باشى و به مانند الگویى براى جامعه، به همه درس استقامت و شهامت بیاموزى . هیچ دلم نمى خواهد شهادت من باعث شود که خانواده ام در ناراحتى و غم فرو روند . اگر مى خواهید مرا شاد کنید، شاد باشید و از گریه کردن پرهیز نمایید . زیاد فکر نکنید که این دنیا دار فنا است و ارزش آن را ندارد که انسان این مدت کوتاه را براى خودش تلخ کند و در ناراحتى به سر بَرد؛ پس به جاى این که وقت گران بهای تان را به این امور صرف کنید، به خودسازى، مطالعه، عبادت و فعالیت های فکرى و بدنى براى انقلاب و اسلام بپردازید، که حتى یک لحظه همیک لحظه است و در روز از لحظه لحظه هاى هر فرد حساب مى رسند؛ پس سعی تان بر آن باشد که از هر لحظه ی عمرتان، حداکثر بهره بردارى را بکنید . دنیا را سخت نگیرید و با صفا، صمیمت و مهربانى به زندگى تان لذَّت و به تکامل آخرت تان نور و خشنودى بخشید . موقعیت حساس خود را درک کنید که - خدای ناکرده - مبادا ضد انقلاب از رفتارتان سوء استفاده نماید . به یاد خدا باشید، نماز را به پا دارید و به مفهوم کلماتى که بر زبان مى آورید، دقت کنید . با دل تان سخن بگویید و از اَعماق وجودتان او را صدا بزنید . روح تان را به درگاه او روانه کنید و به پرواز درآیید و تا عرش اعلی به پیش روید . درها همه باز است و از نگهبان ها خبرى نیست ! به خدا قسم که شیرین تر از این معراج، در این دنیا لذَّتى نیست . به جهان بنگرید و در آن تفکر کنید؛ به مرگ بیندیشید و آن چنان به دنیا بنگرید که گویی لحظه اى بعد، دیگر نخواهید بود . قید و بند مادیّات را بشکنید و خود را از این زندان برهانید تا بتوانید به پرواز درآیید و آزادانه اوج گیرید و به معراج معشوق – لقاءالله - و لذَّت دیدارنایل آیید . (۱۵۰۲۳۹۴) بهروز عباسى نیارکى<ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1315 پایگاه اطلاع رسانی سرداران و ۳۰۰۰شهید استان قزوین] </ref> | ||
+ | ==نگارخانه تصاویر== | ||
+ | <gallery> | ||
− | + | Image:شهید بهروز عباسی نیارکی.jpg | |
+ | Image:شهید بهروز عباسی نیارکی1.jpg | ||
+ | Image:شهید بهروز عباسی نیارکی2.jpg | ||
+ | Image:شهید بهروز عباسی نیارکی3.jpg | ||
+ | Image:شهید بهروز عباسی نیارکی4.jpg | ||
+ | Image:شهید بهروز عباسی نیارکی5.jpg | ||
+ | Image:شهید بهروز عباسی نیارکی6.jpg | ||
+ | Image:شهید بهروز عباسی نیارکی7.jpg | ||
+ | Image:شهید بهروز عباسی نیارکی8.jpg | ||
− | + | </gallery> | |
− | + | ||
− | + | ||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references/> | ||
== ردهها == | == ردهها == | ||
سطر ۴۶: | سطر ۵۷: | ||
[[رده: شهدای ایران]] | [[رده: شهدای ایران]] | ||
[[رده: شهدای استان تهران]] | [[رده: شهدای استان تهران]] | ||
+ | ==کدگزاری== | ||
+ | Jabe |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۲
بسمه تعالی
نام بهروز عباسی نیارکی
نام پدر زمان
نام مادر سیده باجی
محل شهادت فاو
محل تولد تهران تاریخ تولد ۱۳۴۸/۰۴/۱۱
محل شهادت فاو تاریخ شهادت ۱۳۶۴/۱۱/۲۵
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت فاو
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات دوم راهنمائی رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین – قزوین
rId4
زندگی نامه
عباسینیارکی، بهروز : یازدهم تیر ۱۳۴۸ ، در شهر تهران به دنیا آمد . پدرش زمان، کارگر بود و مادرش سیدهباجی نام داشت . تا دوم راهنمایی درس خواند . از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴ ، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به کتف، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است .
وصیت نامه
شهید بهروز عباسی نیارکی : بار دیگر سعادتى نصیب گردید و فرصتى پیش آمد تا تکرارى روى دهد که شاید موجب پاکى گذشته ها و رفع گناهان باشد که در این بین امیدى نیست به جز رحمت او که ما را به سوى خود فراخوانده و قسم یاد کرده است که گناهان رهروان راهش را پاک کند . امیدوارم در آن لحظه که مشغول خواندن این کلمات هستید، با قامتى استوار و رویى گشاده و با دلى بى غصّه و اندوه، چند کلمه اى از من به یادگار بشنوید و بدانید که بین این دو لحظه ثانیه اى بیش فاصله نیست . در میدان مسابقه ی دنیا، همه بى اراده به سوى تولدى مجدّد به سرعت پیش مى روند؛ پس چه جاى اندوه که این تکامل - از ماده به ماوراء - سرنوشت انسان است؛ حال با کمى زودتر یا دیرتر ! مادر مهربانم ! امیدوارم توانسته باشم زحماتى را که بر گردنم داشتى و مَشقّاتى که از کودکى برایم تحمل کردى، به این وسیله - اگر خدا قبول کند - اَدا کرده و توانسته باشم مایه ی سربلندیت را - در روز رستاخیر - فراهم آورم و تو نیز در زمره ی اطرافیان سرور شهیدان ، حسین(ع) و فاطمه(س) درآیى . مادر عزیزم ! مبادا از شهادت من دلگیر و ناراحت شوى . اگر راحتى مرا مى خواهى، به یاد خدا و چون کوه استوار باش . من با تومادرِ خوبم چه مى توانم بگویم که هر چه دارم و هر چه مى دانم، از تو فرا گرفته ام . از انقلاب بگویم یا از اسلام و یا از امام بگویم که تمام این ها را از تو آموختم؟ ! چه بگویم جز این که با همان صلابت همیشگى و با همان ایمان محکم بر قضاى الهى صبر کن و به تمام جهان و نسل آینده، درس استقامت، مبارزه و شهامت بیاموز . ... و اما حضورِ پدر و سرور گرامی ام ! اینجا است که دیگر قلم از حرکت می ایستد . آخر چه بگویم به تو که درس استقامت، شهامت و شهادت را به من آموختى؟ تویی که خود مرا تربیت کردى و به این راه فرستادى و برایم آرزوى شهادت کردی . پدر بزرگوارم ! هر چند که هیچ گاه نتوانستم وظیفه ی فرزندى ام را اَدا کنم؛ اما مى دانم آن قدر مهربان هستى که مرا به خاطر تمامى خطاهایم عفو کنى . پدر عزیزم ! امیدوارم اکنون توانسته باشم، لیاقت خود را براى فرزندىِ پدرى چون تو به اثبات برسانم . پدر عزیزم ! بعد از من، از هیچ کس و از هیچ جا کمکى انتظار نداشته باش که مى دانم ندارى ! - ان شاء الله - در پرتو رحمت الهى بیش از پیش در فعالیت هایت - براى پیشبرد انقلاب و جمهورى اسلامى - موفق باشى و به مانند الگویى براى جامعه، به همه درس استقامت و شهامت بیاموزى . هیچ دلم نمى خواهد شهادت من باعث شود که خانواده ام در ناراحتى و غم فرو روند . اگر مى خواهید مرا شاد کنید، شاد باشید و از گریه کردن پرهیز نمایید . زیاد فکر نکنید که این دنیا دار فنا است و ارزش آن را ندارد که انسان این مدت کوتاه را براى خودش تلخ کند و در ناراحتى به سر بَرد؛ پس به جاى این که وقت گران بهای تان را به این امور صرف کنید، به خودسازى، مطالعه، عبادت و فعالیت های فکرى و بدنى براى انقلاب و اسلام بپردازید، که حتى یک لحظه همیک لحظه است و در روز از لحظه لحظه هاى هر فرد حساب مى رسند؛ پس سعی تان بر آن باشد که از هر لحظه ی عمرتان، حداکثر بهره بردارى را بکنید . دنیا را سخت نگیرید و با صفا، صمیمت و مهربانى به زندگى تان لذَّت و به تکامل آخرت تان نور و خشنودى بخشید . موقعیت حساس خود را درک کنید که - خدای ناکرده - مبادا ضد انقلاب از رفتارتان سوء استفاده نماید . به یاد خدا باشید، نماز را به پا دارید و به مفهوم کلماتى که بر زبان مى آورید، دقت کنید . با دل تان سخن بگویید و از اَعماق وجودتان او را صدا بزنید . روح تان را به درگاه او روانه کنید و به پرواز درآیید و تا عرش اعلی به پیش روید . درها همه باز است و از نگهبان ها خبرى نیست ! به خدا قسم که شیرین تر از این معراج، در این دنیا لذَّتى نیست . به جهان بنگرید و در آن تفکر کنید؛ به مرگ بیندیشید و آن چنان به دنیا بنگرید که گویی لحظه اى بعد، دیگر نخواهید بود . قید و بند مادیّات را بشکنید و خود را از این زندان برهانید تا بتوانید به پرواز درآیید و آزادانه اوج گیرید و به معراج معشوق – لقاءالله - و لذَّت دیدارنایل آیید . (۱۵۰۲۳۹۴) بهروز عباسى نیارکى[۱]
نگارخانه تصاویر
پانویس
ردهها
کدگزاری
Jabe