شهید علی رضا اسدی: تفاوت بین نسخهها
(۳ نسخههای متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
تاریخ تولد :[[1347/03/10]] | تاریخ تولد :[[1347/03/10]] | ||
تاریخ شهادت : [[1367/04/21]] | تاریخ شهادت : [[1367/04/21]] | ||
− | |||
− | |||
بسم الله الرحمن الرحيم | بسم الله الرحمن الرحيم | ||
سطر ۹: | سطر ۷: | ||
نام خانوادگي: اسدي | نام خانوادگي: اسدي | ||
نام پدر: كريم علي | نام پدر: كريم علي | ||
+ | |||
+ | ==زندگینامه== | ||
[[شهيد]] [[عليرضا اسدي]] در سال 1347 در آغوش خانواده اي پر شور و نشاط و با ايمان در [[ساوه]] چشم به دنيا گشود. بعد از رشد و شكوفايي در هفت سالگي به مدرسه راه يافت و دوران تحصيلي خود را با موفقيت تا پاية سوم راهنمائي ادامه داد وي نمونة كاملي از خصوصيات بارز اخلاقي را دارا بود. مهرباني و خوشرفتاري او با والدين و اطرافيان زبان زد بود. شركت در [[نماز جمعه]] را تكليف شرعي خود مي دانست و در نماز جماعت مسجد محل حضوري فعال داشت. با شور و نشاطي خاص در عزاداري سالار شهيدان [[حسين ابن علي(ع)]] شركت مي كرد و نيز در [[تظاهرات]] و [[راهپيمائي]] هاي زمان انقلاب هم دوش مردم مسلمان به خيابان ها مي آمد و فرياد مرگ بر آمريكا سر مي داد. تا اينكه موعد [[سربازي]] او فرا رسيد و در شهريور ماه 1366 به [[جبهه]] اعزام شد و به مدت يازده ماه با نيروهاي متجاوز و فريب خوردة [[عراق]] جنگيد تا اينكه [[منافقين]] كوردل با همراهي [[آمريكا]] و [[عراق]] به فكر تجاوز و رخنه به درون ايران افتادند و لشگر [[سپاه]] [[اسلام]] در جبهه اي جديد به دفع تجاوز پرداخت و شهيد اسدي نيز يكي از سپاهيان فداكار اسلام بود. وي جانانه با [[منافقين]] جنگيد و با [[خمپاره انداز]] خود خيلي از آنان را به درك واصل كرد، اما سرانجام در منطقة [[فكه]] به جرگة [[مفقودالاثر]] هاي [[جنگ تحميلي]] پيوست و از جنازة مطهر او اثري پدا نشد. | [[شهيد]] [[عليرضا اسدي]] در سال 1347 در آغوش خانواده اي پر شور و نشاط و با ايمان در [[ساوه]] چشم به دنيا گشود. بعد از رشد و شكوفايي در هفت سالگي به مدرسه راه يافت و دوران تحصيلي خود را با موفقيت تا پاية سوم راهنمائي ادامه داد وي نمونة كاملي از خصوصيات بارز اخلاقي را دارا بود. مهرباني و خوشرفتاري او با والدين و اطرافيان زبان زد بود. شركت در [[نماز جمعه]] را تكليف شرعي خود مي دانست و در نماز جماعت مسجد محل حضوري فعال داشت. با شور و نشاطي خاص در عزاداري سالار شهيدان [[حسين ابن علي(ع)]] شركت مي كرد و نيز در [[تظاهرات]] و [[راهپيمائي]] هاي زمان انقلاب هم دوش مردم مسلمان به خيابان ها مي آمد و فرياد مرگ بر آمريكا سر مي داد. تا اينكه موعد [[سربازي]] او فرا رسيد و در شهريور ماه 1366 به [[جبهه]] اعزام شد و به مدت يازده ماه با نيروهاي متجاوز و فريب خوردة [[عراق]] جنگيد تا اينكه [[منافقين]] كوردل با همراهي [[آمريكا]] و [[عراق]] به فكر تجاوز و رخنه به درون ايران افتادند و لشگر [[سپاه]] [[اسلام]] در جبهه اي جديد به دفع تجاوز پرداخت و شهيد اسدي نيز يكي از سپاهيان فداكار اسلام بود. وي جانانه با [[منافقين]] جنگيد و با [[خمپاره انداز]] خود خيلي از آنان را به درك واصل كرد، اما سرانجام در منطقة [[فكه]] به جرگة [[مفقودالاثر]] هاي [[جنگ تحميلي]] پيوست و از جنازة مطهر او اثري پدا نشد. | ||
− | ==وصیت نامه | + | ==وصیت نامه== |
من آرزوي [[شهادت]] و رسيدن به لقاءالله را دارم و از شما پدر و مادر مهربانم مي خواهم كه به همه سفارش كنيد فقط در راه خدا قدم بردارند. من هميشه خواهان اين بوده ام كه راه شهيدان [[اسلام]] را ادامه دهم و با ميل و خواستة خود در اين راه مقدس قدم گذاشته ام. | من آرزوي [[شهادت]] و رسيدن به لقاءالله را دارم و از شما پدر و مادر مهربانم مي خواهم كه به همه سفارش كنيد فقط در راه خدا قدم بردارند. من هميشه خواهان اين بوده ام كه راه شهيدان [[اسلام]] را ادامه دهم و با ميل و خواستة خود در اين راه مقدس قدم گذاشته ام. | ||
− | ==خاطرات | + | ==خاطرات== |
− | + | *روزي عليرضا به منزل آمد در حالي كه بسيار خوشحال بود، از او پرسيدم: مادر جان چرا اينقدر خوشحال هستي ؟ او در حالي كه مي خنديد گفت: امروز در مسابقة تيراندازي نفر اول شدم و از طرف فرماندة خود تشويقي گرفتم و دو روز مرخصي تشويقي به اينجانب داده است و من هم از ديدار او خيلي خوشحال شدم.خداوندا تو را به خون پاك و مقدس شهيدان [[سپاه]] سرافراز [[اسلام]] قسم مي دهم ما را لياقتي عطا فرما كه بتوانيم راه آن ها را ادامه دهيم.<ref>[https://ajashohada.ir/MartyrDetails/27664 سایت شهدای ارتش]</ref> | |
− | روزي عليرضا به منزل آمد در حالي كه بسيار خوشحال بود، از او پرسيدم: مادر جان چرا اينقدر خوشحال هستي ؟ او در حالي كه مي خنديد گفت: امروز در مسابقة تيراندازي نفر اول شدم و از طرف فرماندة خود تشويقي گرفتم و دو روز مرخصي تشويقي به اينجانب داده است و من هم از ديدار او خيلي خوشحال شدم. | + | ==پانویس== |
− | خداوندا تو را به خون پاك و مقدس شهيدان [[سپاه]] سرافراز [[اسلام]] قسم مي دهم ما را لياقتي عطا فرما كه بتوانيم راه آن ها را ادامه دهيم. | + | <references /> |
− | + | == ردهها == | |
− | + | {{ترتیبپیشفرض:علی_رضا_اسدی}} | |
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] | ||
+ | [[رده: شهدای استان مرکزی]] | ||
+ | [[رده: شهدای شهرستان ساوه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۰۸
شهید علی رضا اسدی تاریخ تولد :1347/03/10 تاریخ شهادت : 1367/04/21 بسم الله الرحمن الرحيم
نام: علي رضا نام خانوادگي: اسدي نام پدر: كريم علي
محتویات
زندگینامه
شهيد عليرضا اسدي در سال 1347 در آغوش خانواده اي پر شور و نشاط و با ايمان در ساوه چشم به دنيا گشود. بعد از رشد و شكوفايي در هفت سالگي به مدرسه راه يافت و دوران تحصيلي خود را با موفقيت تا پاية سوم راهنمائي ادامه داد وي نمونة كاملي از خصوصيات بارز اخلاقي را دارا بود. مهرباني و خوشرفتاري او با والدين و اطرافيان زبان زد بود. شركت در نماز جمعه را تكليف شرعي خود مي دانست و در نماز جماعت مسجد محل حضوري فعال داشت. با شور و نشاطي خاص در عزاداري سالار شهيدان حسين ابن علي(ع) شركت مي كرد و نيز در تظاهرات و راهپيمائي هاي زمان انقلاب هم دوش مردم مسلمان به خيابان ها مي آمد و فرياد مرگ بر آمريكا سر مي داد. تا اينكه موعد سربازي او فرا رسيد و در شهريور ماه 1366 به جبهه اعزام شد و به مدت يازده ماه با نيروهاي متجاوز و فريب خوردة عراق جنگيد تا اينكه منافقين كوردل با همراهي آمريكا و عراق به فكر تجاوز و رخنه به درون ايران افتادند و لشگر سپاه اسلام در جبهه اي جديد به دفع تجاوز پرداخت و شهيد اسدي نيز يكي از سپاهيان فداكار اسلام بود. وي جانانه با منافقين جنگيد و با خمپاره انداز خود خيلي از آنان را به درك واصل كرد، اما سرانجام در منطقة فكه به جرگة مفقودالاثر هاي جنگ تحميلي پيوست و از جنازة مطهر او اثري پدا نشد.
وصیت نامه
من آرزوي شهادت و رسيدن به لقاءالله را دارم و از شما پدر و مادر مهربانم مي خواهم كه به همه سفارش كنيد فقط در راه خدا قدم بردارند. من هميشه خواهان اين بوده ام كه راه شهيدان اسلام را ادامه دهم و با ميل و خواستة خود در اين راه مقدس قدم گذاشته ام.
خاطرات
- روزي عليرضا به منزل آمد در حالي كه بسيار خوشحال بود، از او پرسيدم: مادر جان چرا اينقدر خوشحال هستي ؟ او در حالي كه مي خنديد گفت: امروز در مسابقة تيراندازي نفر اول شدم و از طرف فرماندة خود تشويقي گرفتم و دو روز مرخصي تشويقي به اينجانب داده است و من هم از ديدار او خيلي خوشحال شدم.خداوندا تو را به خون پاك و مقدس شهيدان سپاه سرافراز اسلام قسم مي دهم ما را لياقتي عطا فرما كه بتوانيم راه آن ها را ادامه دهيم.[۱]