شهید برات قلیچی: تفاوت بین نسخه‌ها
(←خاطرات) |
|||
| (۲ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده) | |||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
| + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | ||
| + | |نام فرد = برات قلیچی | ||
| + | |تصویر =شهید برات قلیچی.jpg | ||
| + | |توضیح تصویر = | ||
| + | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
| + | |شهرت = | ||
| + | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | ||
| + | |تولد =[[قوچان]] | ||
| + | |شهادت = [[1363/12/22]] | ||
| + | |وفات = | ||
| + | |مرگ = | ||
| + | |محل دفن =[[باغ‌بهشت3]] | ||
| + | |مفقود = | ||
| + | |جانباز = | ||
| + | |اسارت = | ||
| + | |نیرو = | ||
| + | |یگانهای خدمت = | ||
| + | |طول خدمت = | ||
| + | |درجه = | ||
| + | |سمت‌ها = [[رزمنده]] | ||
| + | |جنگ‌‌ها = [[جنگ ایران و عراق]] | ||
| + | |نشان‌های لیاقت = | ||
| + | |عملیات = | ||
| + | |فعالیت‌ها = | ||
| + | |تحصیلات = | ||
| + | |تخصص‌ها = | ||
| + | |شغل = | ||
| + | |خانواده = نام پدر:محمدحسین | ||
| + | }} | ||
| + | |||
کد شهید: 6310995 تاریخ تولد : | کد شهید: 6310995 تاریخ تولد : | ||
| سطر ۱۰: | سطر ۴۰: | ||
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده | ||
گلزار : باغ‌بهشت3 | گلزار : باغ‌بهشت3 | ||
| − | خاطرات | + | ==خاطرات== |
| − | + | ||
موضوع لحظه و نحوه شهادت | موضوع لحظه و نحوه شهادت | ||
| − | |||
| − | |||
| − | به خاطر دارم در عملیات بدر روی جاده وسط جزیره درگردان الحدید بودیم . شب قبل از عملیات تقریبا ساعت 12 شب بود که شهید برات قلیچی پیش من آمد و گفت : می خواهم به خط مقدم ، جلو بروم و صبح برمی گردم . خداحافظی نمود و رفت بعد از اتمام عملیات بود که همرزمانش به عقب برگشتند و دنبال من می گشتند، وقتی مرا پیدا کردند یکی از بچه ها که با او در عملیات بود خبر شهادت برات قلیچی را به من داد و گفت : ایشان در اثر اصابت ترکش از ناحیه چشم چپ و دست و پا مجروح که در اثر جراحات وارده و خونریزی به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند من همان جا نشستم و گریه کردم. | + | به خاطر دارم در [[عملیات بدر]] روی جاده وسط جزیره درگردان الحدید بودیم . شب قبل از عملیات تقریبا ساعت 12 شب بود که [[شهید برات قلیچی]] پیش من آمد و گفت : می خواهم به خط مقدم ، جلو بروم و صبح برمی گردم . خداحافظی نمود و رفت بعد از اتمام عملیات بود که همرزمانش به عقب برگشتند و دنبال من می گشتند، وقتی مرا پیدا کردند یکی از بچه ها که با او در عملیات بود خبر [[شهادت]] برات قلیچی را به من داد و گفت : ایشان در اثر اصابت [[ترکش]] از ناحیه چشم چپ و دست و پا مجروح که در اثر جراحات وارده و خونریزی به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند من همان جا نشستم و گریه کردم.راوی صفر علی سلیمانی |
<ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16890 یاران رضا]</ref> | <ref>[http://www.yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=16890 یاران رضا]</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||
| + | |||
| + | ==نگارخانه تصاویر== | ||
| + | <gallery> | ||
| + | Image:شهید برات قلیچی.jpg | ||
| + | </gallery> | ||
| + | ==رده== | ||
| + | {{ترتیب‌پیش‌فرض: برات قلیچی}} | ||
| + | [[رده: شهدا]] | ||
| + | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
| + | [[رده: شهدای ایران]] | ||
| + | [[رده: شهدای استان خراسان رضوی]] | ||
| + | [[رده: شهدای شهرستان قوچان]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۵۵
| برات قلیچی | |
|---|---|
 | |
| ملیت |  ایرانی
|
| دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
| تولد | قوچان |
| شهادت | 1363/12/22 |
| محل دفن | باغ‌بهشت3 |
| سمت‌ها | رزمنده |
| جنگ‌‌ها | جنگ ایران و عراق |
| خانواده | نام پدر:محمدحسین |
کد شهید: 6310995 تاریخ تولد : نام : برات محل تولد : قوچان نام خانوادگی : قلیچی تاریخ شهادت : 1363/12/22 نام پدر : محمدحسین مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده گلزار : باغ‌بهشت3
محتویات
خاطرات
موضوع لحظه و نحوه شهادت
به خاطر دارم در عملیات بدر روی جاده وسط جزیره درگردان الحدید بودیم . شب قبل از عملیات تقریبا ساعت 12 شب بود که شهید برات قلیچی پیش من آمد و گفت : می خواهم به خط مقدم ، جلو بروم و صبح برمی گردم . خداحافظی نمود و رفت بعد از اتمام عملیات بود که همرزمانش به عقب برگشتند و دنبال من می گشتند، وقتی مرا پیدا کردند یکی از بچه ها که با او در عملیات بود خبر شهادت برات قلیچی را به من داد و گفت : ایشان در اثر اصابت ترکش از ناحیه چشم چپ و دست و پا مجروح که در اثر جراحات وارده و خونریزی به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند من همان جا نشستم و گریه کردم.راوی صفر علی سلیمانی [۱]
