شهید علیرضا زابلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده)
سطر ۲۹: سطر ۲۹:
  
  
لحظه و نحوه شهادت
+
* موضوع: لحظه و نحوه شهادت
  
مهدی ملایی
+
علیرضا در منطقه ی عملیاتی محافظت انبار گردان را به عهده داشت که بر اثر [[خمپاره]] مجروح می شود و در راه انتقال به بیمارستان صحرایی به درجه ی رفیع [[شهادت]] نائل می گردد . راوی مهدی ملایی
  
  
علیرضا در منطقه ی عملیاتی محافظت انبار گردان را به عهده داشت که بر اثر [[خمپاره]] مجروح می شود و در راه انتقال به بیمارستان صحرایی به درجه ی رفیع [[شهادت]] نائل می گردد .
+
* موضوع: پيش بيني شهادت
  
 
+
چند روزی از برگشتن فرزند عزیز شهیدم از [[جبهه]] می گذشت وقتی می خواست دوباره اعزام شود مثل اینکه شهادتش به او الهام شده باشد با تمام دوستان و اقوام خداحافظی کرد و می گفت : روزی که من به شهادت رسیدم همه می گویند این گل پر پر از کجا آمده و بعد من دستم را از تابوت بیرون خواهم آورد و خواهم گفت که از سفر [[کربلا]] آمده ام . راوی سکینه حبیب نژاد
پيش بيني شهادت
+
 
+
سکینه حبیب نژاد
+
 
+
 
+
چند روزی از برگشتن فرزند عزیز شهیدم از [[جبهه]] می گذشت وقتی می خواست دوباره اعزام شود مثل اینکه شهادتش به او الهام شده باشد با تمام دوستان و اقوام خداحافظی کرد و می گفت : روزی که من به شهادت رسیدم همه می گویند این گل پر پر از کجا آمده و بعد من دستم را از تابوت بیرون خواهم آورد و خواهم گفت که از سفر [[کربلا]] آمده ام .
+
  
  
 
http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=10686
 
http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=10686

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۸


کد شهید :6517943

نام : علیرضا

نام خانوادگی : زابلی

نام پدر : اسماعیل

محل تولد : قاین

تاریخ شهادت :1365/05/09

تحصیلات : نامشخص

گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است .

نوع عضویت : سایر شهدا

مسئولیت : خدمه‌تانک‌

گلزار : شهداشاهک‌


خاطرات

  • موضوع: لحظه و نحوه شهادت

علیرضا در منطقه ی عملیاتی محافظت انبار گردان را به عهده داشت که بر اثر خمپاره مجروح می شود و در راه انتقال به بیمارستان صحرایی به درجه ی رفیع شهادت نائل می گردد . راوی مهدی ملایی


  • موضوع: پيش بيني شهادت

چند روزی از برگشتن فرزند عزیز شهیدم از جبهه می گذشت وقتی می خواست دوباره اعزام شود مثل اینکه شهادتش به او الهام شده باشد با تمام دوستان و اقوام خداحافظی کرد و می گفت : روزی که من به شهادت رسیدم همه می گویند این گل پر پر از کجا آمده و بعد من دستم را از تابوت بیرون خواهم آورد و خواهم گفت که از سفر کربلا آمده ام . راوی سکینه حبیب نژاد


http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=10686