شهید علی موسوی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۴ نسخه‌های متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{جعبه اطلاعات افراد نظامی
 +
|نام فرد                =  علی موسوی
 +
|تصویر                  =
 +
|توضیح تصویر            =
 +
|ملیت                  = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی
 +
|شهرت                  =
 +
|دین و مذهب            = [[مسلمان]]، [[شیعه]]
 +
|تولد                  =[[فریمان]]
 +
|شهادت                  = [[1364/11/22]]
 +
|وفات                  =
 +
|مرگ                    =
 +
|محل دفن                =[[بهشت‌رضا]]
 +
|مفقود                  =
 +
|جانباز                =
 +
|اسارت                  =
 +
|نیرو                  =
 +
|یگانهای خدمت          =
 +
|طول خدمت              =
 +
|درجه                  =
 +
|سمت‌ها                  =[[رزمنده]]
 +
|جنگ‌‌ها                  = [[جنگ ایران و عراق]]
 +
|نشان‌های لیاقت          =
 +
|عملیات‌              =
 +
|فعالیت‌ها              =
 +
|تحصیلات                =
 +
|تخصص‌ها                =
 +
|شغل                    =
 +
|خانواده                = نام پدر:سیدحیدر
 +
}}
 +
 +
 
کد شهید: 6415035
 
کد شهید: 6415035
 
 
سطر ۲۴: سطر ۵۵:
  
  
لحظه و نحوه شهادت
+
* موضوع: لحظه و نحوه شهادت
 
+
راوی محمد ترکجوش
+
 
+
 
+
عشق ، صفا ... [[شهادت]] [[شهید]] ترکجوش با دانستن این مطلب که واحدی در منطقه ، بنام تخریب وجود دارد و شور و حال و هوای ویژه ای در آن حاکم است و واحدی است که صفا و معنویت و شجاعت و ایثار و از خودگذشتگی می طلبد و می پروراند ، و در عین حال کارهای سخت و خطر ناک را هم بدنبال دارد ، پس از اعزام به [[جبهه]] در سال 61 مستقیماً به واحد [[لشگر]] 5 نصر رفت و مشغول حدمت شد. در سال 61 که شهید سید علی موسوی هم به واحد تخریب رفت با [[شهید ترکجوش]] آشنا شد و از آن پس یک انس و علاقه شدیدی بین آندو پدید آمد که همین امر باعث شد که هرچه بیشتر به هم وابسته شوند . در اکثر مأموریتها با هم بودند . همیشه با هم مرخصی می رفتند و در شهرستان هم در اکثر اوقات با هم بودند. یک حالت روحانی و عشق و صفا و معنویتی درونشان ایجاد شده بود که زبانزد دوستان و همرزمان بود. شهید موسوی با وجود اینکه معلم بود، ولی حاضر نبود که واحد تخریب را ترک کند و همیشه عنوان می کرد: ((تا هر وقت جواد آقا ( ترکجوش) در منطقه باشد من هم ترجیح می دهم که بمانم تا در کنارش خدمت کنم!)) در سال 64 هردو تصمیم به ازدواج گرفتند و قرار گذاشتند که هردو با یک خانواده وصلت کنند تا بلکه از این طریق هم به یکدیگر نزدیکتر گردند. پس از صحبتهای مقدماتی یکی از دوستان خانواده ای را معرفی نمود تا به خواستگاری برویم ولی چون هردو شهید (موسوی و ترکجوش) در جبهه بودند. قرار شد که هروقت که برگشتند باتفاق خودشان به خواستگاری برویم اما با گذشت دو ماه ، از آمدنشان خبری نشد. با شروع عملیات [[والفجر 8]] شرایط به کلی عوض شد. شهید ترکجوش و شهید موسوی در دومین روز عملیات در یک گروه شناسایی به سوی منطقه مورد نظر رفتند که در حین عبور از محور عملیاتی در معرض دید سنگر کمین دشمن قرار گرفتندو از سوی دشمن بر روی آنها آتش گشوده شد . که چون برادر عزیر سید علی موسوی در جلو ستون قرار داشت مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. این صحنه برای دوستان خیلی سخت بود و از همه مهمتر برای یار و مونس او بود که این دوری را تحمل کند . شهید ترکجوش به سوی او شتافت و در این لحظه او نیز از ناحیه شکم مورد اصابت چند تیر قرار گرفت: با این وضعیت شهید موسوی را در بغل گرفت و آندو در جوار هم خفتند و به سرای باقی شتافتندتا در جوار حضرت حق هم در کنار هم باشند.
+
  
 +
عشق ، صفا ... [[شهادت]] [[شهید ترکجوش]] با دانستن این مطلب که واحدی در منطقه ، بنام تخریب وجود دارد و شور و حال و هوای ویژه ای در آن حاکم است و واحدی است که صفا و معنویت و شجاعت و ایثار و از خودگذشتگی می طلبد و می پروراند ، و در عین حال کارهای سخت و خطر ناک را هم بدنبال دارد ، پس از اعزام به جبهه در سال 61 مستقیماً به واحد [[لشگر]] 5 نصر رفت و مشغول حدمت شد. در سال 61 که شهید سید علی موسوی هم به واحد تخریب رفت با شهید ترکجوش آشنا شد و از آن پس یک انس و علاقه شدیدی بین آندو پدید آمد که همین امر باعث شد که هرچه بیشتر به هم وابسته شوند . در اکثر مأموریتها با هم بودند . همیشه با هم مرخصی می رفتند و در شهرستان هم در اکثر اوقات با هم بودند. یک حالت روحانی و عشق و صفا و معنویتی درونشان ایجاد شده بود که زبانزد دوستان و همرزمان بود. شهید موسوی با وجود اینکه معلم بود، ولی حاضر نبود که واحد تخریب را ترک کند و همیشه عنوان می کرد: ((تا هر وقت جواد آقا ( ترکجوش) در منطقه باشد من هم ترجیح می دهم که بمانم تا در کنارش خدمت کنم!)) در سال 64 هردو تصمیم به ازدواج گرفتند و قرار گذاشتند که هردو با یک خانواده وصلت کنند تا بلکه از این طریق هم به یکدیگر نزدیکتر گردند. پس از صحبتهای مقدماتی یکی از دوستان خانواده ای را معرفی نمود تا به خواستگاری برویم ولی چون هردو شهید (موسوی و ترکجوش) در جبهه بودند. قرار شد که هروقت که برگشتند باتفاق خودشان به خواستگاری برویم اما با گذشت دو ماه ، از آمدنشان خبری نشد. با شروع عملیات [[والفجر 8]] شرایط به کلی عوض شد. شهید ترکجوش و شهید موسوی در دومین روز عملیات در یک گروه شناسایی به سوی منطقه مورد نظر رفتند که در حین عبور از محور عملیاتی در معرض دید سنگر کمین دشمن قرار گرفتندو از سوی دشمن بر روی آنها آتش گشوده شد . که چون برادر عزیر سید علی موسوی در جلو ستون قرار داشت مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. این صحنه برای دوستان خیلی سخت بود و از همه مهمتر برای یار و مونس او بود که این دوری را تحمل کند . شهید ترکجوش به سوی او شتافت و در این لحظه او نیز از ناحیه شکم مورد اصابت چند تیر قرار گرفت: با این وضعیت شهید موسوی را در بغل گرفت و آندو در جوار هم خفتند و به سرای باقی شتافتندتا در جوار حضرت حق هم در کنار هم باشند. راوی محمد ترکجوش
  
 
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=19994 سایت یاران رضا]</ref>
 
<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=19994 سایت یاران رضا]</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
==رده==
+
 
 
==رده==
 
==رده==
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:علی موسوی}}
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:علی موسوی}}
سطر ۴۱: سطر ۶۸:
 
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 
[[رده: شهدای ایران]]
 
[[رده: شهدای ایران]]
[[رده: شهدای استان خراسان رضوی]]
+
[[رده: شهدای استان خراسان رضوی]]
 
[[رده: شهدای شهرستان فریمان]]
 
[[رده: شهدای شهرستان فریمان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۲۰

علی موسوی
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد فریمان
شهادت 1364/11/22
محل دفن بهشت‌رضا
سمت‌ها رزمنده
جنگ‌‌ها جنگ ایران و عراق
خانواده نام پدر:سیدحیدر


کد شهید: 6415035

نام : علی‌

نام خانوادگی : موسوی‌

نام پدر : سیدحیدر

محل تولد : فریمان

تاریخ شهادت : 1364/11/22

تحصیلات : نامشخص

گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است.

نوع عضویت : سایر شهدا

مسئولیت : رزمنده ‌ گلزار : بهشت‌رضا

خاطرات

  • موضوع: لحظه و نحوه شهادت

عشق ، صفا ... شهادت شهید ترکجوش با دانستن این مطلب که واحدی در منطقه ، بنام تخریب وجود دارد و شور و حال و هوای ویژه ای در آن حاکم است و واحدی است که صفا و معنویت و شجاعت و ایثار و از خودگذشتگی می طلبد و می پروراند ، و در عین حال کارهای سخت و خطر ناک را هم بدنبال دارد ، پس از اعزام به جبهه در سال 61 مستقیماً به واحد لشگر 5 نصر رفت و مشغول حدمت شد. در سال 61 که شهید سید علی موسوی هم به واحد تخریب رفت با شهید ترکجوش آشنا شد و از آن پس یک انس و علاقه شدیدی بین آندو پدید آمد که همین امر باعث شد که هرچه بیشتر به هم وابسته شوند . در اکثر مأموریتها با هم بودند . همیشه با هم مرخصی می رفتند و در شهرستان هم در اکثر اوقات با هم بودند. یک حالت روحانی و عشق و صفا و معنویتی درونشان ایجاد شده بود که زبانزد دوستان و همرزمان بود. شهید موسوی با وجود اینکه معلم بود، ولی حاضر نبود که واحد تخریب را ترک کند و همیشه عنوان می کرد: ((تا هر وقت جواد آقا ( ترکجوش) در منطقه باشد من هم ترجیح می دهم که بمانم تا در کنارش خدمت کنم!)) در سال 64 هردو تصمیم به ازدواج گرفتند و قرار گذاشتند که هردو با یک خانواده وصلت کنند تا بلکه از این طریق هم به یکدیگر نزدیکتر گردند. پس از صحبتهای مقدماتی یکی از دوستان خانواده ای را معرفی نمود تا به خواستگاری برویم ولی چون هردو شهید (موسوی و ترکجوش) در جبهه بودند. قرار شد که هروقت که برگشتند باتفاق خودشان به خواستگاری برویم اما با گذشت دو ماه ، از آمدنشان خبری نشد. با شروع عملیات والفجر 8 شرایط به کلی عوض شد. شهید ترکجوش و شهید موسوی در دومین روز عملیات در یک گروه شناسایی به سوی منطقه مورد نظر رفتند که در حین عبور از محور عملیاتی در معرض دید سنگر کمین دشمن قرار گرفتندو از سوی دشمن بر روی آنها آتش گشوده شد . که چون برادر عزیر سید علی موسوی در جلو ستون قرار داشت مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. این صحنه برای دوستان خیلی سخت بود و از همه مهمتر برای یار و مونس او بود که این دوری را تحمل کند . شهید ترکجوش به سوی او شتافت و در این لحظه او نیز از ناحیه شکم مورد اصابت چند تیر قرار گرفت: با این وضعیت شهید موسوی را در بغل گرفت و آندو در جوار هم خفتند و به سرای باقی شتافتندتا در جوار حضرت حق هم در کنار هم باشند. راوی محمد ترکجوش

[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا

رده