شهید سید حسن افتخاری: تفاوت بین نسخهها
Ghanbari9706 (بحث | مشارکتها) |
Torkasvand98 (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۸: | سطر ۱۸: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | |||
+ | == ردهها == | ||
+ | {{ترتیبپیشفرض:سید_حسن_افتخاری}} | ||
+ | [[رده: شهدا]] | ||
+ | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی]] | ||
+ | [[رده: شهدای ایران]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۹
شهید سیدحسن افتخاری تاریخ تولد :1341/10/10 تاریخ شهادت : 1359/08/07
خاطرات
راوی مادر شهید سید حسن در تاریخ 1341/10/10 بدنیا آمد. خودم خانه دار و پدرش کارگر ساده کارخانه بود. سید حسن سومین فرزندم بود. او یک برادر و یک خواهر بزرگتر داشت. سید حسن تا کلاس پنجم ابتدایی تحصیل کرده و هر سه ماه تابستان هم مشغول به کار می شد. و از بیکاری متنفر بود تا جایی که بعد از ترک تحصیل مشغول به کار شد. همیشه برای بزرگتر ها احترام خاصی قائل بود. او دست بیچارگان و افتادگان را می گرفت و از در آمد کاری خود گوسفند می خرید و نزد فقرا تقسیم می کرد. سید حسن روی مسئله حجاب تاکید می کرد. و همیشه به من و خواهرانش می گفت که الگوی شما باید حضرت زهرا باشد. علاقه زیادی به امام رضا(ع) داشت به طوری که کار خود را جوری تنظیم می کرد که موقع شهادت امام رضا ع مشهد باشد. در زمان انقلاب ، همراه انقلابیون در تظاهرات شرکت می کرد. اعلامیه های حضرت امام را هر جوری که بود تهیه می کرد و به خانه می آورد و در گوشه ای خلوت می خواند. سپس در باغچه خانه مخفی می کرد تا مبادا کسی بفهمد. سپس گفته های امام را برای بقیه توضیح می داد و همیشه می گفت امام خمینی گفته ما پیروز هستیم. زمانی که از خانه به قصد تظاهرات و راهپیمایی رفت به من تذکر می داد که اگر خبر شهادت را آوردند نگران نباش و برای من اشک نریز و به یاد مصیبت های حضرت زینب(س) در واقعه عاشورا اشک بریزید. سید حسن در سال 59 شروع جنگ به عنوان کمک راننده ماشین باری به جبهه اعزام شد. به اتفاق یکی از بستگان خود زمانی که برای مناطق جنگ آذوقه می بردند به دست عراقیها دستگیر می شوند و به شهر موصل میبرند که در آنجا هر کدام را به طرف زندانی جداگانه بردند. به گفته همکار و دوست او چون سن و سال سید حسن کم بود آن را در سلول دیگری بردند و دیگر خبری از سید حسن نداشت. تا زمانی که آزادگان سر افراز به وطن عزیز بازگشتند اما از او خبری نداشتند. به امید این بودیم که جنگ تمام شود و سید حسن باز می گردد. اما تقدیرش این چنین شد که او در اسارت دشمن بعثی جان به جان آفرین تسلیم کند.روحش شاد به امید اینکه در آن دنیا شفاعت ما را بکند و در این دنیا ما را از دعای خیرش محروم نگرداند. والاسلام.
پانویس
- ↑ سایت شهدای ارتش