شهیدابراهیم حاجی پور: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
جز (Salehi98 صفحهٔ شهید ابراهیم حاجی پور را به شهیدابراهیم حاجی پور منتقل کرد)
 
(۲ نسخه‌های متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده)
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
|محل شهادت              = نامشخص
 
|محل شهادت              = نامشخص
 
}}
 
}}
تاریخ تولد : 1339/12/01
+
نام : ابراهیم‌
نام : ابراهیم‌ محل تولد : مشهد
+
 
نام خانوادگی : حاجی‌پور تاریخ شهادت : 1359/10/17
+
محل تولد : مشهد
نام پدر : عیسی‌
+
 
تحصیلات : نامشخص
+
نام خانوادگی : حاجی‌پور  
 +
 
 +
تاریخ تولد : 1339/12/01
 +
 
 +
تاریخ شهادت : 1359/10/17
 +
 
 +
نام پدر : عیسی‌  
 +
 +
تحصیلات : نامشخص
 +
 
 
شغل : آزاد  
 
شغل : آزاد  
گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان
+
 
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده‌
+
گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان
گلزار : خواجه‌ربیع‌
+
 
 +
نوع عضویت : سایر شهدا
 +
 
 +
مسئولیت : رزمنده‌
 +
 
 +
گلزار : خواجه‌ربیع‌
  
 
   
 
   
  
 
==خاطرات==
 
==خاطرات==
• ابراهیم ابتدا در روزنامه فروشی کار می کرد اعلامیه های امام (ره ) به همراه روزنامه را به مردم می داد و آنها را به پیروی از امام عزیزمان دعوت می کرد .خیلی به امام علاقه داشت بعد از روزنامه فروشی به شرکت الیاف رفت و استخدام شد و بعد از آن گفت: می خواهم به جبهه بروم من خیلی اصرار کردم تا نرود .او گفت: پدر جان من اگر نروم و دیگران به بهانه های مختلف نروند پس دشمن می آید و خانه مان را می گیرد .چه کسی باید جواب آنها را بدهد و از کشور وعزیزمان دفاع کند .پسرم حرفهایش خیلی قانع کننده بود او می گفت: مسأله دین و عزت و شرافت است مسأله اطاعت از فرمان عزیزمان است امام است .
+
• ابراهیم ابتدا در روزنامه فروشی کار می کرد اعلامیه های [[امام (ره )]] به همراه روزنامه را به مردم می داد و آنها را به پیروی از امام عزیزمان دعوت می کرد .خیلی به امام علاقه داشت بعد از روزنامه فروشی به شرکت الیاف رفت و استخدام شد و بعد از آن گفت: می خواهم به جبهه بروم من خیلی اصرار کردم تا نرود .او گفت: پدر جان من اگر نروم و دیگران به بهانه های مختلف نروند پس دشمن می آید و خانه مان را می گیرد .چه کسی باید جواب آنها را بدهد و از کشور وعزیزمان دفاع کند .پسرم حرفهایش خیلی قانع کننده بود او می گفت: مسأله دین و عزت و شرافت است مسأله اطاعت از فرمان عزیزمان است امام است .
• شب قبل از شهادت ابراهیم خواب دیدم روزنامه ای خریدم و شروع به خواندن روزنامه کردم و ناگهان دیدم بالای روزنامه با خط درشت نوشته شده که ابراهیم به شهادت رسیده است بعد از این روزنامه را به مادرم نشان دادم و گفتم : مادر نگاه کن در این روزنامه نوشته شده است که ابراهیم به شهادت رسیده است .مادرم گفت: نه این حرف دروغ است .ابراهیم من زنده است .من هرچه به مادرم گفتم : مادرم باور نمی کرد بعد وقتی از خواب بیدار شدم موضوع خوابم را به مادرم گفتم : مادرم گفت: ابراهیم شهید می شود ما بین همین صحبتهای مادر در مورد خواب بود که زنگ خانه ما را زدند من رفتم در را باز کردم دیدم دو تا سرباز آمدند و به من گفتند که ابراهیم حاجی پور برادر شماست ؟گفتم : بلی از او خبری دارید ؟ آنها گفتند : برادر شما شهید شده است .<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=6428منبع سایت یاران رضا]</ref>
+
• شب قبل از [[شهادت]] ابراهیم خواب دیدم روزنامه ای خریدم و شروع به خواندن روزنامه کردم و ناگهان دیدم بالای روزنامه با خط درشت نوشته شده که ابراهیم به شهادت رسیده است بعد از این روزنامه را به مادرم نشان دادم و گفتم : مادر نگاه کن در این روزنامه نوشته شده است که ابراهیم به شهادت رسیده است .مادرم گفت: نه این حرف دروغ است .ابراهیم من زنده است .من هرچه به مادرم گفتم : مادرم باور نمی کرد بعد وقتی از خواب بیدار شدم موضوع خوابم را به مادرم گفتم : مادرم گفت: ابراهیم شهید می شود ما بین همین صحبتهای مادر در مورد خواب بود که زنگ خانه ما را زدند من رفتم در را باز کردم دیدم دو تا [[سرباز]] آمدند و به من گفتند که ابراهیم حاجی پور برادر شماست ؟گفتم : بلی از او خبری دارید ؟ آنها گفتند : برادر شما شهید شده است .<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=6428منبع سایت یاران رضا]</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references/>
 
<references/>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۳۲

ابراهیم حاجی پور
شهید ابراهیم حاجی پور.jpg
ملیت پرچم ایران.png ایرانی
دین و مذهب مسلمان، شیعه
تولد مشهد، 1339/12/01
شهادت 1359/10/17

نام : ابراهیم‌

محل تولد : مشهد

نام خانوادگی : حاجی‌پور

تاریخ تولد : 1339/12/01

تاریخ شهادت : 1359/10/17

نام پدر : عیسی‌

تحصیلات : نامشخص

شغل : آزاد

گروه مربوط : سایر شهیدان استان خراسان

نوع عضویت : سایر شهدا

مسئولیت : رزمنده‌

گلزار : خواجه‌ربیع‌


خاطرات

• ابراهیم ابتدا در روزنامه فروشی کار می کرد اعلامیه های امام (ره ) به همراه روزنامه را به مردم می داد و آنها را به پیروی از امام عزیزمان دعوت می کرد .خیلی به امام علاقه داشت بعد از روزنامه فروشی به شرکت الیاف رفت و استخدام شد و بعد از آن گفت: می خواهم به جبهه بروم من خیلی اصرار کردم تا نرود .او گفت: پدر جان من اگر نروم و دیگران به بهانه های مختلف نروند پس دشمن می آید و خانه مان را می گیرد .چه کسی باید جواب آنها را بدهد و از کشور وعزیزمان دفاع کند .پسرم حرفهایش خیلی قانع کننده بود او می گفت: مسأله دین و عزت و شرافت است مسأله اطاعت از فرمان عزیزمان است امام است . • شب قبل از شهادت ابراهیم خواب دیدم روزنامه ای خریدم و شروع به خواندن روزنامه کردم و ناگهان دیدم بالای روزنامه با خط درشت نوشته شده که ابراهیم به شهادت رسیده است بعد از این روزنامه را به مادرم نشان دادم و گفتم : مادر نگاه کن در این روزنامه نوشته شده است که ابراهیم به شهادت رسیده است .مادرم گفت: نه این حرف دروغ است .ابراهیم من زنده است .من هرچه به مادرم گفتم : مادرم باور نمی کرد بعد وقتی از خواب بیدار شدم موضوع خوابم را به مادرم گفتم : مادرم گفت: ابراهیم شهید می شود ما بین همین صحبتهای مادر در مورد خواب بود که زنگ خانه ما را زدند من رفتم در را باز کردم دیدم دو تا سرباز آمدند و به من گفتند که ابراهیم حاجی پور برادر شماست ؟گفتم : بلی از او خبری دارید ؟ آنها گفتند : برادر شما شهید شده است .[۱]

پانویس

  1. سایت یاران رضا