شهید بیژن قاسمیه: تفاوت بین نسخهها
Heydari9711 (بحث | مشارکتها) (←زندگی نامه) |
|||
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۸: | سطر ۸: | ||
شهيد بيژن قاسميه، فرزند دوم خانواده در سال 1345 در به دنيا آمد. از همان کودکي بچه اي بي باک، زرنگ و دوست داشتني بود. زماني که به مدرسه مي رفت در تعطيلات بي کار نمي نشست و اوقات تعطيلي را با کار کردن مي گذراند. بسيار دلسوز خانواده، پدربزرگ و مادر بزرگ خود بود. با درآمد مختصري که از کار کردن بدست مي آورد براي خانواده هديه هايي مي خريد و آنها را خوشحال و از خود راضي مي کرد. زماني که هنوز ديپلم خود را نگرفته بود و با اين که برادر بزرگترش آماده پوشیدن [[لباس مقدس سربازي]] می شد، او هم تصميم گرفت به خدمت سربازي برود و در جنگ شرکت کند. | شهيد بيژن قاسميه، فرزند دوم خانواده در سال 1345 در به دنيا آمد. از همان کودکي بچه اي بي باک، زرنگ و دوست داشتني بود. زماني که به مدرسه مي رفت در تعطيلات بي کار نمي نشست و اوقات تعطيلي را با کار کردن مي گذراند. بسيار دلسوز خانواده، پدربزرگ و مادر بزرگ خود بود. با درآمد مختصري که از کار کردن بدست مي آورد براي خانواده هديه هايي مي خريد و آنها را خوشحال و از خود راضي مي کرد. زماني که هنوز ديپلم خود را نگرفته بود و با اين که برادر بزرگترش آماده پوشیدن [[لباس مقدس سربازي]] می شد، او هم تصميم گرفت به خدمت سربازي برود و در جنگ شرکت کند. | ||
زماني که سرباز بود و به مرخصي مي آمد تمام خانواده از آمدنش شاد مي گشتند و همه دور هم جمع مي شدند. در چند روزي که مرخصي داشت به تمام اقوام و خويشان سر مي زد و احوال آنان را جويا مي شد. اگر يکي از دوستانش يا حتي در اقوام و آشنا کسي مشکلي داشت سعي مي کرد به هر راهي که مي تواند آن را برطرف کند. با برادر و حتي خواهر خود مثل دوست رفتار مي کرد. در کارهاي خانه مثل شستن و تميز کردن به مادر و مادربزرگ خود کمک مي کرد. اگر مي ديد يکي از دوستانش به بیراه مي رود او را نصيحت مي کرد و او را هدايت مي کرد تا زماني که مطمئن مي شد که ديگر راه خلاف نمي رود. | زماني که سرباز بود و به مرخصي مي آمد تمام خانواده از آمدنش شاد مي گشتند و همه دور هم جمع مي شدند. در چند روزي که مرخصي داشت به تمام اقوام و خويشان سر مي زد و احوال آنان را جويا مي شد. اگر يکي از دوستانش يا حتي در اقوام و آشنا کسي مشکلي داشت سعي مي کرد به هر راهي که مي تواند آن را برطرف کند. با برادر و حتي خواهر خود مثل دوست رفتار مي کرد. در کارهاي خانه مثل شستن و تميز کردن به مادر و مادربزرگ خود کمک مي کرد. اگر مي ديد يکي از دوستانش به بیراه مي رود او را نصيحت مي کرد و او را هدايت مي کرد تا زماني که مطمئن مي شد که ديگر راه خلاف نمي رود. | ||
− | شهید بیژن قاسمیه جواني پاک، مهربان، دلسوز، با ايمان و مردم دار بود. دو سال خدمت را چند ماهي در تهران و سپس در دارخویين گذراند که توسط بمب های شيميايي ناجوانمردانه بعثيان عراقي به درجه رفيع [[شهادت]] رسيد. پیکر پاک و مطهر این شهید گرامی در تاریخ 1367/02/01 در بهشت زهرای کازرون به خاک سپرده شد. | + | شهید بیژن قاسمیه جواني پاک، مهربان، دلسوز، با ايمان و مردم دار بود. دو سال خدمت را چند ماهي در تهران و سپس در دارخویين گذراند که توسط بمب های شيميايي ناجوانمردانه بعثيان عراقي به درجه رفيع [[شهادت]] رسيد. پیکر پاک و مطهر این شهید گرامی در تاریخ 1367/02/01 در بهشت زهرای کازرون به خاک سپرده شد.<ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/41830 سایت شهدای ارتش]</ref> |
+ | ==نگارخانه تصاویر== | ||
+ | <gallery> | ||
− | + | Image:بیزن2.jpg | |
− | + | Image:بیزن.jpg | |
+ | </gallery> | ||
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
== ردهها == | == ردهها == | ||
[[رده: شهدا]] | [[رده: شهدا]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۹
شهید بیژن قاسمیه تاریخ تولد :1345/08/01 تاریخ شهادت : 1367/02/01 محل شهادت : نامشخص محل آرامگاه :فارس - کازرون - بهشت زهرا
زندگی نامه
شهيد بيژن قاسميه، فرزند دوم خانواده در سال 1345 در به دنيا آمد. از همان کودکي بچه اي بي باک، زرنگ و دوست داشتني بود. زماني که به مدرسه مي رفت در تعطيلات بي کار نمي نشست و اوقات تعطيلي را با کار کردن مي گذراند. بسيار دلسوز خانواده، پدربزرگ و مادر بزرگ خود بود. با درآمد مختصري که از کار کردن بدست مي آورد براي خانواده هديه هايي مي خريد و آنها را خوشحال و از خود راضي مي کرد. زماني که هنوز ديپلم خود را نگرفته بود و با اين که برادر بزرگترش آماده پوشیدن لباس مقدس سربازي می شد، او هم تصميم گرفت به خدمت سربازي برود و در جنگ شرکت کند. زماني که سرباز بود و به مرخصي مي آمد تمام خانواده از آمدنش شاد مي گشتند و همه دور هم جمع مي شدند. در چند روزي که مرخصي داشت به تمام اقوام و خويشان سر مي زد و احوال آنان را جويا مي شد. اگر يکي از دوستانش يا حتي در اقوام و آشنا کسي مشکلي داشت سعي مي کرد به هر راهي که مي تواند آن را برطرف کند. با برادر و حتي خواهر خود مثل دوست رفتار مي کرد. در کارهاي خانه مثل شستن و تميز کردن به مادر و مادربزرگ خود کمک مي کرد. اگر مي ديد يکي از دوستانش به بیراه مي رود او را نصيحت مي کرد و او را هدايت مي کرد تا زماني که مطمئن مي شد که ديگر راه خلاف نمي رود. شهید بیژن قاسمیه جواني پاک، مهربان، دلسوز، با ايمان و مردم دار بود. دو سال خدمت را چند ماهي در تهران و سپس در دارخویين گذراند که توسط بمب های شيميايي ناجوانمردانه بعثيان عراقي به درجه رفيع شهادت رسيد. پیکر پاک و مطهر این شهید گرامی در تاریخ 1367/02/01 در بهشت زهرای کازرون به خاک سپرده شد.[۱]