شهید محمود بریانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(وصایا)
 
(۲ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۳۹: سطر ۳۹:
 
بریانی ، محمود: بیست و چهارم دی ۱۳۴۷ ، در شهر [[قزوین]] به دنیا آمد. پدرش قاسم، [[کارگر]] بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت . چهارم دی ۱۳۶۵ ، با سمت [[غواص]] در [[ام‌الرصاص]] [[عراق]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر، [[شهید]] شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
 
بریانی ، محمود: بیست و چهارم دی ۱۳۴۷ ، در شهر [[قزوین]] به دنیا آمد. پدرش قاسم، [[کارگر]] بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی [[بسیج]] در [[جبهه]] حضور یافت . چهارم دی ۱۳۶۵ ، با سمت [[غواص]] در [[ام‌الرصاص]] [[عراق]] بر اثر اصابت [[ترکش]] به سر، [[شهید]] شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
  
 +
==وصیت نامه==
 +
[[شهید]] ، [[محمود بریانی]] : همه میمیرند،یکی در بستر و دیگری در میدان نبرد؛ اما، خوشا به سعادت آن کسانی که در میدان نبرد، با جهاد خود دشمن را خوار و ذلیل کرده، به لقاء الله می رسند. باید بگویم که من، راهم را خودم انتخاب کردم و [[شهادت]] آرزوی من است؛ همان طور که آرزوی تمام [[رزمندگان]] است. من دوست دارم مثل سرور آزادگان، [[حسین بن علی (ع)]] [[شهید]] شوم و سر در بدن نداشته باشم و با لب تشنه [[شهید]] شوم. پروردگارا! آرزوهای مرا به هدف اجابت برسان و دعاهایم را مستجاب فرما. ای امت شهیدپرور ! راه [[شهیدان]] را ادامه دهید تا شاید در آن دنیا مورد سؤال قرار نگیرید؛ زیرا در آنجا برگشتی نیست ! ای کسانی که از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری میکنید، در آن دنیا چگونه جواب خواهید داد و در مقابل [[شهدای کربلا]] چگونه سر بلند می کنید؟ چگونه جواب [[حضرت زینب (س)]] را -که مصیبت هفتاد و دو تن را تحمل کرد- خواهید داد؟ بدانید که در قبال خون [[شهدا]] ، مسئولید و هیچ عذری پذیرفته نیست . ای منافقان! بدانید که ما با اهدای خون خود، درخت [[اسلام]] را آبیاری کرده و شما هم گور خود را کَنده اید و چنان چه ما را بکُشند و سپس قطعه قطعه کرده و بسوزانید و خاکسترمان را به باد دهید، باز هم فریاد زده و خواهیم گفت: «مرگ بر منافق!» ۱ (۱۱۱۶۵۶۶) محمود بریانی ۱۷/۴/۶۵ <ref>[http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2048 سایت شهدای ارتش]</ref>
  
==وصایا==
+
==پانویس==
 
+
<references />
[[شهید]] ، [[محمود بریانی]] : همه میمیرند،یکی در بستر و دیگری در میدان نبرد؛ اما، خوشا به سعادت آن کسانی که در میدان نبرد، با جهاد خود دشمن را خوار و ذلیل کرده، به لقاء الله می رسند. باید بگویم که من، راهم را خودم انتخاب کردم و [[شهادت]] آرزوی من است؛ همان طور که آرزوی تمام [[رزمندگان]] است. من دوست دارم مثل سرور آزادگان، [[حسین بن علی (ع)]] [[شهید]] شوم و سر در بدن نداشته باشم و با لب تشنه [[شهید]] شوم. پروردگارا! آرزوهای مرا به هدف اجابت برسان و دعاهایم را مستجاب فرما. ای امت شهیدپرور ! راه [[شهیدان]] را ادامه دهید تا شاید در آن دنیا مورد سؤال قرار نگیرید؛ زیرا در آنجا برگشتی نیست ! ای کسانی که از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری میکنید، در آن دنیا چگونه جواب خواهید داد و در مقابل [[شهدای کربلا]] چگونه سر بلند می کنید؟ چگونه جواب [[حضرت زینب (س)]] را -که مصیبت هفتاد و دو تن را تحمل کرد- خواهید داد؟ بدانید که در قبال خون [[شهدا]] ، مسئولید و هیچ عذری پذیرفته نیست . ای منافقان! بدانید که ما با اهدای خون خود، درخت [[اسلام]] را آبیاری کرده و شما هم گور خود را کَنده اید و چنان چه ما را بکُشند و سپس قطعه قطعه کرده و بسوزانید و خاکسترمان را به باد دهید، باز هم فریاد زده و خواهیم گفت: «مرگ بر منافق!» ۱ (۱۱۱۶۵۶۶) محمود بریانی ۱۷/۴/۶۵
+
 
+
 
+
شهداي ارتش
+
 
+
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2048
+

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۱۶

rId5

نام: محمود بریانی

نام پدر: قاسم

نام مادر: خدیجه

محل شهادت: ام الرصاص

محل تولد: قزوین

تاریخ تولد: ۱۳۴۷/۱۰/۲۴

محل شهادت: ام الرصاص

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۰۴

استان محل شهادت: بصره

شهر محل شهادت -

وضعیت تاهل: مجرد

درجه نظامی

تحصیلات: سوم راهنمائی

رشته -

عملیات سال تفحص

محل کار بنیاد تحت پوشش

مزار شهید : قزوین - قزوین

زندگي نامه

بریانی ، محمود: بیست و چهارم دی ۱۳۴۷ ، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش قاسم، کارگر بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت . چهارم دی ۱۳۶۵ ، با سمت غواص در ام‌الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

وصیت نامه

شهید ، محمود بریانی : همه میمیرند،یکی در بستر و دیگری در میدان نبرد؛ اما، خوشا به سعادت آن کسانی که در میدان نبرد، با جهاد خود دشمن را خوار و ذلیل کرده، به لقاء الله می رسند. باید بگویم که من، راهم را خودم انتخاب کردم و شهادت آرزوی من است؛ همان طور که آرزوی تمام رزمندگان است. من دوست دارم مثل سرور آزادگان، حسین بن علی (ع) شهید شوم و سر در بدن نداشته باشم و با لب تشنه شهید شوم. پروردگارا! آرزوهای مرا به هدف اجابت برسان و دعاهایم را مستجاب فرما. ای امت شهیدپرور ! راه شهیدان را ادامه دهید تا شاید در آن دنیا مورد سؤال قرار نگیرید؛ زیرا در آنجا برگشتی نیست ! ای کسانی که از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری میکنید، در آن دنیا چگونه جواب خواهید داد و در مقابل شهدای کربلا چگونه سر بلند می کنید؟ چگونه جواب حضرت زینب (س) را -که مصیبت هفتاد و دو تن را تحمل کرد- خواهید داد؟ بدانید که در قبال خون شهدا ، مسئولید و هیچ عذری پذیرفته نیست . ای منافقان! بدانید که ما با اهدای خون خود، درخت اسلام را آبیاری کرده و شما هم گور خود را کَنده اید و چنان چه ما را بکُشند و سپس قطعه قطعه کرده و بسوزانید و خاکسترمان را به باد دهید، باز هم فریاد زده و خواهیم گفت: «مرگ بر منافق!» ۱ (۱۱۱۶۵۶۶) محمود بریانی ۱۷/۴/۶۵ [۱]

پانویس

  1. سایت شهدای ارتش