شهید منصور اسکندر نژاد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانش‌نامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «شهید منصور اسکندرنژاد تاریخ تولد :1345/06/19�تاریخ شهادت : 1364/12/12 زندگینامه : من...» ایجاد کرد)
 
 
(۳ نسخه‌های متوسط توسط ۳ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
شهید منصور اسکندرنژاد
+
[[شهید]] [[منصور اسکندرنژاد]]
تاریخ تولد :1345/06/19�تاریخ شهادت : 1364/12/12
+
تاریخ تولد :[[1345/06/19]] تاریخ شهادت : [[1364/12/12]]
  
زندگینامه :
+
==زندگینامه==
منصور اسكندر نژاد متولد 1345 از روستای پشمك پناده شهرستان گنبد كاوس از دوستان شهید اسماعیل پشمكی می باشند. كودكی منصوربا خاطرات كودكی شهید اسماعیل رقم خورده است. او نیز همانند دیگر مردم روستای پشمك در كاركشاورزی به سختی كار كرد و در كنار پدر توانسته است سهمی از در آمد خانواده را به خود اختصاص دهد.
+
منصور اسكندر نژاد متولد 1345 از روستای پشمك پناده شهرستان [[گنبد كاوس]] از دوستان [[شهید اسماعیل پشمكی]] می باشند. كودكی منصور با خاطرات كودكی شهید اسماعیل رقم خورده است. او نیز همانند دیگر مردم روستای پشمك در كار كشاورزی به سختی كار كرد و در كنار پدر توانسته است سهمی از در آمد خانواده را به خود اختصاص دهد.
اوتحصیلات خود را تا پایان راهنمایی ادامه داد وچند مدتی در مقطع دبیرستان درس خواند. اما نتواست ادامه دهد. به كار كشاورزی پرداخت و اوقات فراغت خود را با والیبال پر كرد.
+
او تحصیلات خود را تا پایان راهنمایی ادامه داد و چند مدتی در مقطع دبیرستان درس خواند. اما نتواست ادامه دهد. به كار كشاورزی پرداخت و اوقات فراغت خود را با والیبال پر كرد.
 
از جوانان خوب روستا بوده اند. او نیز یكی از گروه های منتخب اسماعیل پشمكی بود.
 
از جوانان خوب روستا بوده اند. او نیز یكی از گروه های منتخب اسماعیل پشمكی بود.
حضور او در مسجد با همان دوستانش برای اهالی روستا از خاطرات ماندنی است.
+
حضور او در [[مسجد]] با همان دوستانش برای اهالی روستا از خاطرات ماندنی است.
منصور نیز مانند دیگر جوانان روستا در برابر تجاوز بیرحمانه ی نیروهای بعثی
+
منصور نیز مانند دیگر جوانان روستا در برابر تجاوز بیرحمانه ی نیروهای [[بعثی]]
احساس دین كرد و به خدمت اعزام شد تا بتواند ازدین، شرف، آیین خود و ملت ایران دفاع كند و مردانه در برابر ظلم ایستاد. منصور، دایی خود را از رازداران زندگی اش می دانست و حرف های نا گفته را با او درمیان می گذاشت.آن زمان كه احساس كرد بوی حمله آمده و شهادت در چند قدمی او منتظر ایستاده است، فوری قلم به دست گرفت و در گوشه ی از سنگرش به مونس رازهایش چنین نوشت. دایی عزیز خدا خواست كه انشالله شهید شوم. به پدر و مادر م بگویید كه مرا حلال كنند. از خواهرانم بخواهید مرا حلال كنند. این چیز ها را بعد ازمرگم بگویید و این تمبر ها را برای یادگاری داشته باشید وضعف را به خود راه ندهید و قطعا" مرگ در ید خداوند است.
+
احساس دین كرد و به خدمت اعزام شد تا بتواند ازدین، شرف، آیین خود و ملت ایران دفاع كند و مردانه در برابر ظلم ایستاد. منصور، دایی خود را از رازداران زندگی اش می دانست و حرف های نا گفته را با او درمیان می گذاشت.آن زمان كه احساس كرد بوی حمله آمده و [[شهادت]] در چند قدمی او منتظر ایستاده است، فوری قلم به دست گرفت و در گوشه ی از سنگرش به مونس رازهایش چنین نوشت. دایی عزیز خدا خواست كه انشالله شهید شوم. به پدر و مادر م بگویید كه مرا حلال كنند. از خواهرانم بخواهید مرا حلال كنند. این چیز ها را بعد از مرگم بگویید و این تمبر ها را برای یادگاری داشته باشید وضعف را به خود راه ندهید و قطعا" مرگ در ید خداوند است.
 با همین احساس در نبرد شركت كرد و سرانجام سال 1365 در منطقه ی فاو به شهادت رسید.
+
با همین احساس در نبرد شركت كرد و سرانجام سال 1365 در منطقه ی [[فاو]] به [[شهادت]] رسید.
 
او نیز هم چون دیگر شهیدان دربدرقه ی گرم اهالی و مردم شهر رهسپار مزار روستا گردید تا برای همیشه با هم سنگران در آغوش خاك باشند.
 
او نیز هم چون دیگر شهیدان دربدرقه ی گرم اهالی و مردم شهر رهسپار مزار روستا گردید تا برای همیشه با هم سنگران در آغوش خاك باشند.
 +
<ref>سایت شهدای ارتش</ref>
  
منبع: سایت شهدای ارتش
+
 
 +
 
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references />
 +
 
 +
== رده‌ها ==
 +
{{ترتیب‌پیش‌فرض:منصور_اسکندر_نژاد}}
 +
[[رده: شهدا]]
 +
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
 +
[[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی]]
 +
[[رده: شهدای ایران]]
 +
[[رده: شهدای استان گلستان]]
 +
[[رده: شهدای شهرستان گنبد کاووس]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۱۱

شهید منصور اسکندرنژاد تاریخ تولد :1345/06/19 تاریخ شهادت : 1364/12/12

زندگینامه

منصور اسكندر نژاد متولد 1345 از روستای پشمك پناده شهرستان گنبد كاوس از دوستان شهید اسماعیل پشمكی می باشند. كودكی منصور با خاطرات كودكی شهید اسماعیل رقم خورده است. او نیز همانند دیگر مردم روستای پشمك در كار كشاورزی به سختی كار كرد و در كنار پدر توانسته است سهمی از در آمد خانواده را به خود اختصاص دهد. او تحصیلات خود را تا پایان راهنمایی ادامه داد و چند مدتی در مقطع دبیرستان درس خواند. اما نتواست ادامه دهد. به كار كشاورزی پرداخت و اوقات فراغت خود را با والیبال پر كرد. از جوانان خوب روستا بوده اند. او نیز یكی از گروه های منتخب اسماعیل پشمكی بود. حضور او در مسجد با همان دوستانش برای اهالی روستا از خاطرات ماندنی است. منصور نیز مانند دیگر جوانان روستا در برابر تجاوز بیرحمانه ی نیروهای بعثی احساس دین كرد و به خدمت اعزام شد تا بتواند ازدین، شرف، آیین خود و ملت ایران دفاع كند و مردانه در برابر ظلم ایستاد. منصور، دایی خود را از رازداران زندگی اش می دانست و حرف های نا گفته را با او درمیان می گذاشت.آن زمان كه احساس كرد بوی حمله آمده و شهادت در چند قدمی او منتظر ایستاده است، فوری قلم به دست گرفت و در گوشه ی از سنگرش به مونس رازهایش چنین نوشت. دایی عزیز خدا خواست كه انشالله شهید شوم. به پدر و مادر م بگویید كه مرا حلال كنند. از خواهرانم بخواهید مرا حلال كنند. این چیز ها را بعد از مرگم بگویید و این تمبر ها را برای یادگاری داشته باشید وضعف را به خود راه ندهید و قطعا" مرگ در ید خداوند است. با همین احساس در نبرد شركت كرد و سرانجام سال 1365 در منطقه ی فاو به شهادت رسید. او نیز هم چون دیگر شهیدان دربدرقه ی گرم اهالی و مردم شهر رهسپار مزار روستا گردید تا برای همیشه با هم سنگران در آغوش خاك باشند. [۱]



پانویس

  1. سایت شهدای ارتش

رده‌ها