شهید علی رضا اسدی: تفاوت بین نسخهها
Torkasvand98 (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱۶: | سطر ۱۶: | ||
==خاطرات== | ==خاطرات== | ||
− | *روزي عليرضا به منزل آمد در حالي كه بسيار خوشحال بود، از او پرسيدم: مادر جان چرا اينقدر خوشحال هستي ؟ او در حالي كه مي خنديد گفت: امروز در مسابقة تيراندازي نفر اول شدم و از طرف فرماندة خود تشويقي گرفتم و دو روز مرخصي تشويقي به اينجانب داده است و من هم از ديدار او خيلي خوشحال شدم.خداوندا تو را به خون پاك و مقدس شهيدان [[سپاه]] سرافراز [[اسلام]] قسم مي دهم ما را لياقتي عطا فرما كه بتوانيم راه آن ها را ادامه دهيم.<ref>سایت شهدای ارتش</ref> | + | *روزي عليرضا به منزل آمد در حالي كه بسيار خوشحال بود، از او پرسيدم: مادر جان چرا اينقدر خوشحال هستي ؟ او در حالي كه مي خنديد گفت: امروز در مسابقة تيراندازي نفر اول شدم و از طرف فرماندة خود تشويقي گرفتم و دو روز مرخصي تشويقي به اينجانب داده است و من هم از ديدار او خيلي خوشحال شدم.خداوندا تو را به خون پاك و مقدس شهيدان [[سپاه]] سرافراز [[اسلام]] قسم مي دهم ما را لياقتي عطا فرما كه بتوانيم راه آن ها را ادامه دهيم.<ref>[https://ajashohada.ir/MartyrDetails/27664 سایت شهدای ارتش]</ref> |
− | + | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
− | |||
== ردهها == | == ردهها == | ||
{{ترتیبپیشفرض:علی_رضا_اسدی}} | {{ترتیبپیشفرض:علی_رضا_اسدی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۰۸
شهید علی رضا اسدی تاریخ تولد :1347/03/10 تاریخ شهادت : 1367/04/21 بسم الله الرحمن الرحيم
نام: علي رضا نام خانوادگي: اسدي نام پدر: كريم علي
محتویات
زندگینامه
شهيد عليرضا اسدي در سال 1347 در آغوش خانواده اي پر شور و نشاط و با ايمان در ساوه چشم به دنيا گشود. بعد از رشد و شكوفايي در هفت سالگي به مدرسه راه يافت و دوران تحصيلي خود را با موفقيت تا پاية سوم راهنمائي ادامه داد وي نمونة كاملي از خصوصيات بارز اخلاقي را دارا بود. مهرباني و خوشرفتاري او با والدين و اطرافيان زبان زد بود. شركت در نماز جمعه را تكليف شرعي خود مي دانست و در نماز جماعت مسجد محل حضوري فعال داشت. با شور و نشاطي خاص در عزاداري سالار شهيدان حسين ابن علي(ع) شركت مي كرد و نيز در تظاهرات و راهپيمائي هاي زمان انقلاب هم دوش مردم مسلمان به خيابان ها مي آمد و فرياد مرگ بر آمريكا سر مي داد. تا اينكه موعد سربازي او فرا رسيد و در شهريور ماه 1366 به جبهه اعزام شد و به مدت يازده ماه با نيروهاي متجاوز و فريب خوردة عراق جنگيد تا اينكه منافقين كوردل با همراهي آمريكا و عراق به فكر تجاوز و رخنه به درون ايران افتادند و لشگر سپاه اسلام در جبهه اي جديد به دفع تجاوز پرداخت و شهيد اسدي نيز يكي از سپاهيان فداكار اسلام بود. وي جانانه با منافقين جنگيد و با خمپاره انداز خود خيلي از آنان را به درك واصل كرد، اما سرانجام در منطقة فكه به جرگة مفقودالاثر هاي جنگ تحميلي پيوست و از جنازة مطهر او اثري پدا نشد.
وصیت نامه
من آرزوي شهادت و رسيدن به لقاءالله را دارم و از شما پدر و مادر مهربانم مي خواهم كه به همه سفارش كنيد فقط در راه خدا قدم بردارند. من هميشه خواهان اين بوده ام كه راه شهيدان اسلام را ادامه دهم و با ميل و خواستة خود در اين راه مقدس قدم گذاشته ام.
خاطرات
- روزي عليرضا به منزل آمد در حالي كه بسيار خوشحال بود، از او پرسيدم: مادر جان چرا اينقدر خوشحال هستي ؟ او در حالي كه مي خنديد گفت: امروز در مسابقة تيراندازي نفر اول شدم و از طرف فرماندة خود تشويقي گرفتم و دو روز مرخصي تشويقي به اينجانب داده است و من هم از ديدار او خيلي خوشحال شدم.خداوندا تو را به خون پاك و مقدس شهيدان سپاه سرافراز اسلام قسم مي دهم ما را لياقتي عطا فرما كه بتوانيم راه آن ها را ادامه دهيم.[۱]