شهید رمضان داودی: تفاوت بین نسخهها
از دانشنامه فرهنگ ایثار , جهاد و شهادت
(یک نسخهٔ متوسط توسط کاربر دیگری نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی | ||
+ | |نام فرد = رمضانداودی | ||
+ | |تصویر =شهید رمضان داودی.jpg | ||
+ | |توضیح تصویر = | ||
+ | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
+ | |شهرت = | ||
+ | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شیعه]] | ||
+ | |تولد =[[مشهد]] | ||
+ | |شهادت = [[ماووت، 1366/03/17]] | ||
+ | |وفات = | ||
+ | |مرگ = | ||
+ | |محل دفن =[[خواجهربیع(قوچان)]] | ||
+ | |مفقود = | ||
+ | |جانباز = | ||
+ | |اسارت = | ||
+ | |نیرو = | ||
+ | |یگانهای خدمت = | ||
+ | |طول خدمت = | ||
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = [[مخابراتوبیسیم]] | ||
+ | |جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات = | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = [[پاسدار]] | ||
+ | |خانواده = نام پدر:علیاکبر | ||
+ | }} | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
کد شهید: 6607529 تاریخ تولد : | کد شهید: 6607529 تاریخ تولد : | ||
نام : رمضان محل تولد : مشهد | نام : رمضان محل تولد : مشهد | ||
سطر ۹: | سطر ۴۱: | ||
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : مخابراتوبیسیم | نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : مخابراتوبیسیم | ||
گلزار : خواجهربیع(قوچان) | گلزار : خواجهربیع(قوچان) | ||
− | یکی از همرزمان همسر شهیدم رمضان داودی نحوه شهادتش را اینگونه برای ما تعریف کرد که ما 7 نفر بودیم که برای آزادسازی محور کردستان رفتیم . در راه برگشت به کمین کومله ها 5 نفر از ما را به گلوله بستند ، من نتوانستم فرار کنم ولی شهید داودی را به علت فعالیتهایش در کردستان ابتدا بینی اش را بریدند و بعد آب جوش روی شهید ریختند و با شکنجه و زجر کش کردن ، زنده زنده پوست صورتش را کندند و ایشان را به این صورت به شهادت رسانیدند و به دیدار حق تعالی شتافت. | + | ==خاطرات== |
− | آن طور که همرزمان همسرم نقل می کردند: رمضان و 6 نفر از دوستانش بعد از آزاد کردن محوری که در دست ضد انقلاب بوده در حال بازگشت خود به مقر بوده اند که با کومله ها درگیر می شوند. چهار نفر از آن ها شهید می شوند یک نفر فرار میکنند و رمضان و یک نفر دیگر به اسارت کومله ها در می آیند عوامل ضدانقلاب هم که از رزمندگان ما کینه به دل داشتند این دو نفر را تا سر حد مرگ شکنجه می کننند و به شهادت می رسانند. وقتی اجساد دو شهید را یافتند آثار جنایت ضد انقلاب روی بدن آنها نمایان بود. آن از خدا بی خبرها صورت رمضان را با آب جوش سوزانده و پوستش را کنده بودند. شکمش را پاره کرده بودن وآن قدر با سنگ به سر و صورتش کوبیده بودن که به شهادت رسیده بود. | + | * یکی از همرزمان همسر شهیدم رمضان داودی نحوه شهادتش را اینگونه برای ما تعریف کرد که ما 7 نفر بودیم که برای آزادسازی محور [[کردستان ]] رفتیم . در راه برگشت به کمین کومله ها 5 نفر از ما را به [[گلوله]] بستند ، من نتوانستم فرار کنم ولی [[شهید داودی]] را به علت فعالیتهایش در [[کردستان]] ابتدا بینی اش را بریدند و بعد آب جوش روی [[شهید]] ریختند و با شکنجه و زجر کش کردن ، زنده زنده پوست صورتش را کندند و ایشان را به این صورت به [[شهادت]] رسانیدند و به دیدار حق تعالی شتافت. |
− | بیایید برویم برویم و پروانه شویم و پرواز کنیم. یک لحظه از این هیاهو از این همه غوغا برکنار شده عشقی در سر و شوری در دل پرواز کنیم. بیایید برویم آخر ما هم روزی پروانه بوده ایم. انیس شب | + | |
+ | * آن طور که همرزمان همسرم نقل می کردند: رمضان و 6 نفر از دوستانش بعد از آزاد کردن محوری که در دست ضد انقلاب بوده در حال بازگشت خود به مقر بوده اند که با کومله ها درگیر می شوند. چهار نفر از آن ها [[شهید]] می شوند یک نفر فرار میکنند و رمضان و یک نفر دیگر به اسارت کومله ها در می آیند عوامل ضدانقلاب هم که از رزمندگان ما کینه به دل داشتند این دو نفر را تا سر حد مرگ شکنجه می کننند و به [[شهادت]] می رسانند. وقتی اجساد دو [[شهید]] را یافتند آثار جنایت ضد انقلاب روی بدن آنها نمایان بود. آن از خدا بی خبرها صورت رمضان را با آب جوش سوزانده و پوستش را کنده بودند. شکمش را پاره کرده بودن وآن قدر با سنگ به سر و صورتش کوبیده بودن که به [[شهادت]] رسیده بود. | ||
+ | |||
+ | * بیایید برویم برویم و پروانه شویم و پرواز کنیم. یک لحظه از این هیاهو از این همه غوغا برکنار شده عشقی در سر و شوری در دل پرواز کنیم. بیایید برویم آخر ما هم روزی پروانه بوده ایم. انیس شب های تارمان، فرشتگان بودند و شمع مجلس ما را مهر و ماه افروختند. آری همان روز که دامان ما از آلایش مادیات پاک بود همان روز که بر بام آسمان آشتیان داشتیم. اکنون من سود از ده بال و پر آراسته می خواهم که از این جا تا بهشت برین تا خانه ی نازنین پیامبر، امام حسین (ع) و امام زمان (عج) پرواز کنم. شما هم بال و پر بیارائید و با من همراه شوید بیایید در راه پروردگار هجرت کنیم بیایید یک مومن حقیقی باشیم. خدا را بشناسیم. بیائید خدا را ببینیم.<ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=8605 سایت یاران رضا]</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | ==نگارخانه تصاویر== | ||
+ | <gallery> | ||
+ | Image:شهید رمضان داودی.jpg | ||
+ | </gallery> | ||
== ردهها == | == ردهها == | ||
{{ترتیبپیشفرض:رمضان_داودی}} | {{ترتیبپیشفرض:رمضان_داودی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۵
رمضانداودی | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شیعه |
تولد | مشهد |
شهادت | ماووت، 1366/03/17 |
محل دفن | خواجهربیع(قوچان) |
سمتها | مخابراتوبیسیم |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
شغل | پاسدار |
خانواده | نام پدر:علیاکبر |
کد شهید: 6607529 تاریخ تولد :
نام : رمضان محل تولد : مشهد
نام خانوادگی : داودی تاریخ شهادت : 1366/03/17
نام پدر : علیاکبر مکان شهادت : ماووت
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت : شغل : پاسدار یگان خدمتی : گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است. نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : مخابراتوبیسیم گلزار : خواجهربیع(قوچان)
محتویات
خاطرات
- یکی از همرزمان همسر شهیدم رمضان داودی نحوه شهادتش را اینگونه برای ما تعریف کرد که ما 7 نفر بودیم که برای آزادسازی محور کردستان رفتیم . در راه برگشت به کمین کومله ها 5 نفر از ما را به گلوله بستند ، من نتوانستم فرار کنم ولی شهید داودی را به علت فعالیتهایش در کردستان ابتدا بینی اش را بریدند و بعد آب جوش روی شهید ریختند و با شکنجه و زجر کش کردن ، زنده زنده پوست صورتش را کندند و ایشان را به این صورت به شهادت رسانیدند و به دیدار حق تعالی شتافت.
- آن طور که همرزمان همسرم نقل می کردند: رمضان و 6 نفر از دوستانش بعد از آزاد کردن محوری که در دست ضد انقلاب بوده در حال بازگشت خود به مقر بوده اند که با کومله ها درگیر می شوند. چهار نفر از آن ها شهید می شوند یک نفر فرار میکنند و رمضان و یک نفر دیگر به اسارت کومله ها در می آیند عوامل ضدانقلاب هم که از رزمندگان ما کینه به دل داشتند این دو نفر را تا سر حد مرگ شکنجه می کننند و به شهادت می رسانند. وقتی اجساد دو شهید را یافتند آثار جنایت ضد انقلاب روی بدن آنها نمایان بود. آن از خدا بی خبرها صورت رمضان را با آب جوش سوزانده و پوستش را کنده بودند. شکمش را پاره کرده بودن وآن قدر با سنگ به سر و صورتش کوبیده بودن که به شهادت رسیده بود.
- بیایید برویم برویم و پروانه شویم و پرواز کنیم. یک لحظه از این هیاهو از این همه غوغا برکنار شده عشقی در سر و شوری در دل پرواز کنیم. بیایید برویم آخر ما هم روزی پروانه بوده ایم. انیس شب های تارمان، فرشتگان بودند و شمع مجلس ما را مهر و ماه افروختند. آری همان روز که دامان ما از آلایش مادیات پاک بود همان روز که بر بام آسمان آشتیان داشتیم. اکنون من سود از ده بال و پر آراسته می خواهم که از این جا تا بهشت برین تا خانه ی نازنین پیامبر، امام حسین (ع) و امام زمان (عج) پرواز کنم. شما هم بال و پر بیارائید و با من همراه شوید بیایید در راه پروردگار هجرت کنیم بیایید یک مومن حقیقی باشیم. خدا را بشناسیم. بیائید خدا را ببینیم.[۱]