شهید بهنام سهیلی یکتا: تفاوت بین نسخهها
(۲ نسخههای متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | + | {{جعبه اطلاعات افراد نظامی |
− | + | |نام فرد =بهنام سیلی یکتا | |
+ | |تصویر =شهيد بهنام سهيلى.jpg | ||
+ | |توضیح تصویر = | ||
+ | |ملیت = [[پرونده:پرچم ایران.png|22px]] ایرانی | ||
+ | |شهرت = | ||
+ | |دین و مذهب = [[مسلمان]]، [[شيعه]] | ||
+ | |تولد =۱۳۴۶/۰۳/۰۳،[[مراغه]]،[[آذربایجان شرقی]] | ||
+ | |شهادت =۱۳۶۶/۰۵/۱۴،[[میمک]] | ||
+ | |وفات = | ||
+ | |مرگ = | ||
+ | |محل دفن = | ||
+ | |مفقود = | ||
+ | |جانباز = | ||
+ | |اسارت = | ||
+ | |نیرو = | ||
+ | |یگانهای خدمت =[[بسیج مستضعفین]] | ||
+ | |طول خدمت | ||
+ | |محل خدمت =[[لشگر ۲۸ سنندج گردان تکاوران]] | ||
+ | |درجه = | ||
+ | |سمتها = | ||
+ | |جنگها = [[جنگ ایران و عراق]] | ||
+ | |نشانهای لیاقت = | ||
+ | |عملیات =[[نصر۶]] | ||
+ | |فعالیتها = | ||
+ | |تحصیلات = | ||
+ | |تخصصها = | ||
+ | |شغل = | ||
+ | |خانواده =نام پدر:عبداله سهیلی یکتا | ||
+ | }} | ||
+ | |||
− | |||
نام: بهنام | نام: بهنام | ||
− | نام خانوادگى: | + | |
+ | نام خانوادگى: سهیلى یكتا | ||
+ | |||
نام پدر: عبداله | نام پدر: عبداله | ||
− | + | ||
+ | تاریخ تولد: 1346/03/03 | ||
+ | |||
ش.ش: 201 | ش.ش: 201 | ||
− | + | ||
+ | محل صدور شناسنامه: مراغه | ||
+ | |||
تاریخ شهادت: 1366/05/14 | تاریخ شهادت: 1366/05/14 | ||
− | شرح حادثه: حوادث ناشى | + | |
− | استان: | + | شرح حادثه: حوادث ناشى از درگیرى مستقیم با دشمن-توسط دشمن در جبهه |
− | شهر: | + | |
+ | استان: بنیاد شهید استان آذربایجان شرقى | ||
+ | |||
+ | شهر: اداره بنیاد شهید مراغه | ||
+ | |||
+ | ==زندگی نامه== | ||
+ | [[شهید بهنام سهیلی یکتا]] در سال 1346 در شهرستان مراغه دیده به جهان گشود در طفولیت پدر خویش را زا دست داد و تحت سرپرستی مادرش بزرگ شد ایشان تا کلاس اول راهنمائی درس خواند ولی بعدا ترک تحصیل نمود وبه کار مشغول گردید بهنام از همان ابتدا به احکام مذهبی اهمیت زیادی قائل بود و همیشه درپی راستی و درستی بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی از اعضاء فعال [[بسیج]] مستضعفین بودکه مشغول حراست از شرف و ناموس و دستارودهای ارزشمند انقلاب اسلام یشد او همیشه تلاش مینمود در مسیر رهبری و پیرو خط امام باشد تا اینکه زمان ان فرا رسید که باید خود را مهیای خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی نماید لذا او پس از طی دوران آموزش به ل 28 سنندج [[گردان تکاورن]] منتقل گردید در زمان اعزام خیلی خوشحال بود و به مادرش سفارش می نمود که اگر در این راه [[شهادت]] نصیب او شد گریه و زاری نکند و همیشه تابع و حامی ولایت و امام باشند و می گفت که انسان در جبهه به خدا نزدیکتر است و به همین خاطر از اینکه خداوند حضور در جبهه را نصیب او کرده و بی اندازه خوشحال بود ایشان ابتدا در پیران شهر سپس به منطقه [[میمک]] اعزام شد تا با بعثیان کینه توز به مبارزه بپردازد وبا هدف مشخص و والایی که داشت شب و روز دراهر اعتلای پرچم توحید رشادتهای می کرد تا اینکه در تاریخ 1366/06/14 بر اثر شلیک [[گلوله]] [[توپ]] در منطقه [[میمک]] در [[عملیات نصر 6]] به [[شهادت]] می رسد و پیکر مطهرش مفقود می شود. روح پاکش درملکوت اعلی جایگزین می گردد. | ||
+ | |||
+ | ==وصیت نامه== | ||
+ | |||
بسم رب الشهداء والصدیقین | بسم رب الشهداء والصدیقین | ||
− | سلام | + | سلام بر آنانكه [[شهادت]] را پراوز بلند روح از زمین خاكى به سوى الله و خالق خود دانستند سلام بر مادرم مادرى كه مرا در دامن پر مهر خود پرورش داد و عشق خمینى را به من آموخت مادرم من با [[شهادت]] به یگانگى خداوند تبارك و تعالى و رسالت پیامبر اكرم حضرت محمد مصطفى (ص) و امامت امیر مومنان حضرت على (ع) وصیتنامه خود را آغاز میكنم. |
− | مادر خوبم خداوند در قرآن مجید فرمان جهاد داده | + | مادر خوبم خداوند در قرآن مجید فرمان جهاد داده و تكلیف نمود كه مسلمان باید در مقابل دشمنان خدا جهاد و ایستادگى بكند و من نیز به فرمان خدا و امام عزیزم خمینى بت شكن گوش كرده وبه جنگ دشمنان دین ومملكت به جبهه شتافتم مادرم اگر خداوند مرا لایق [[شهادت]] بداند و [[شهید]] شدم تنها خواهشى كه از تو دارم اینست كه براى من گریه و نوحه سرائى نكنى بلكه اگر میخواهى روح من در پیش خداوند از شما راضى باشد پشتیبان امام و روحانیت باشید و هیچگاه امام را تنها و بى یار و یاور نگذارید مادرم من همیشه از خدا میخواستم كه عارفانه و صادقانه دور شمع وجود امام خمینى بگردم و بسوزم مادر نمیدانى موقعى كه در سنگر تنها مى نشینم تنها آرزویم دیدار امام و بوسیدن دست ایشان است مادرم اگر [[شهادت]] نصیبم شد خواهش مى كنم كه گریه نكن بخند و خوشحال باشى چون كه من در راه هدف مقدس اسلام قدم برداشته و جان باخته ام مادرم دیگر عرضى خدمت شما ندارم و از شما میخواهم اگر [[شهید]] شدم مرا حلال بكنى و بدان كه [[شهادت]] راه انبیاء و پیغمبران خداست و اگر در این راه مرا لایق دانست [[شهید]] خواهم شد مادرم آخرین پیام من این است نسبت به همه دوستان و آشنایان كه سعى كنید كه در زندگى بى ارزش خاكى سعى بكنید راه الله و وفادارى به امام و خط مشى امام و ایمان و [[شهادت]] و وحدت كلمه راه بروید. |
خوب مادر خوبم بیش از این وقت عزیز شما را نمى گیرم واز دور شما را میبوسم.<ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/39161 سایت شهدای ارتش]</ref> | خوب مادر خوبم بیش از این وقت عزیز شما را نمى گیرم واز دور شما را میبوسم.<ref>[http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/39161 سایت شهدای ارتش]</ref> | ||
==نگارخانه تصاویر== | ==نگارخانه تصاویر== | ||
سطر ۳۳: | سطر ۷۱: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
− | |||
==رده== | ==رده== | ||
{{ترتیبپیشفرض:بهنام_سهیلی_یکتا}} | {{ترتیبپیشفرض:بهنام_سهیلی_یکتا}} | ||
[[رده: شهدا]] | [[رده: شهدا]] | ||
[[رده: شهدای دفاع مقدس]] | [[رده: شهدای دفاع مقدس]] | ||
+ | [[رده: شهدای ارتش جمهوری اسلامی]] | ||
[[رده: شهدای ایران]] | [[رده: شهدای ایران]] | ||
[[رده: شهدای استان آذربایجان شرقی]] | [[رده: شهدای استان آذربایجان شرقی]] | ||
[[رده: شهدای شهرستان مراغه]] | [[رده: شهدای شهرستان مراغه]] | ||
− | |||
− |
نسخهٔ کنونی تا ۷ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۲
بهنام سیلی یکتا | |
---|---|
| |
ملیت | ایرانی |
دین و مذهب | مسلمان، شيعه |
تولد | ۱۳۴۶/۰۳/۰۳،مراغه،آذربایجان شرقی |
شهادت | ۱۳۶۶/۰۵/۱۴،میمک |
یگانهای خدمت | بسیج مستضعفین |
جنگها | جنگ ایران و عراق |
عملیات | نصر۶ |
خانواده | نام پدر:عبداله سهیلی یکتا |
نام: بهنام
نام خانوادگى: سهیلى یكتا
نام پدر: عبداله
تاریخ تولد: 1346/03/03
ش.ش: 201
محل صدور شناسنامه: مراغه
تاریخ شهادت: 1366/05/14
شرح حادثه: حوادث ناشى از درگیرى مستقیم با دشمن-توسط دشمن در جبهه
استان: بنیاد شهید استان آذربایجان شرقى
شهر: اداره بنیاد شهید مراغه
زندگی نامه
شهید بهنام سهیلی یکتا در سال 1346 در شهرستان مراغه دیده به جهان گشود در طفولیت پدر خویش را زا دست داد و تحت سرپرستی مادرش بزرگ شد ایشان تا کلاس اول راهنمائی درس خواند ولی بعدا ترک تحصیل نمود وبه کار مشغول گردید بهنام از همان ابتدا به احکام مذهبی اهمیت زیادی قائل بود و همیشه درپی راستی و درستی بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی از اعضاء فعال بسیج مستضعفین بودکه مشغول حراست از شرف و ناموس و دستارودهای ارزشمند انقلاب اسلام یشد او همیشه تلاش مینمود در مسیر رهبری و پیرو خط امام باشد تا اینکه زمان ان فرا رسید که باید خود را مهیای خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی نماید لذا او پس از طی دوران آموزش به ل 28 سنندج گردان تکاورن منتقل گردید در زمان اعزام خیلی خوشحال بود و به مادرش سفارش می نمود که اگر در این راه شهادت نصیب او شد گریه و زاری نکند و همیشه تابع و حامی ولایت و امام باشند و می گفت که انسان در جبهه به خدا نزدیکتر است و به همین خاطر از اینکه خداوند حضور در جبهه را نصیب او کرده و بی اندازه خوشحال بود ایشان ابتدا در پیران شهر سپس به منطقه میمک اعزام شد تا با بعثیان کینه توز به مبارزه بپردازد وبا هدف مشخص و والایی که داشت شب و روز دراهر اعتلای پرچم توحید رشادتهای می کرد تا اینکه در تاریخ 1366/06/14 بر اثر شلیک گلوله توپ در منطقه میمک در عملیات نصر 6 به شهادت می رسد و پیکر مطهرش مفقود می شود. روح پاکش درملکوت اعلی جایگزین می گردد.
وصیت نامه
بسم رب الشهداء والصدیقین سلام بر آنانكه شهادت را پراوز بلند روح از زمین خاكى به سوى الله و خالق خود دانستند سلام بر مادرم مادرى كه مرا در دامن پر مهر خود پرورش داد و عشق خمینى را به من آموخت مادرم من با شهادت به یگانگى خداوند تبارك و تعالى و رسالت پیامبر اكرم حضرت محمد مصطفى (ص) و امامت امیر مومنان حضرت على (ع) وصیتنامه خود را آغاز میكنم. مادر خوبم خداوند در قرآن مجید فرمان جهاد داده و تكلیف نمود كه مسلمان باید در مقابل دشمنان خدا جهاد و ایستادگى بكند و من نیز به فرمان خدا و امام عزیزم خمینى بت شكن گوش كرده وبه جنگ دشمنان دین ومملكت به جبهه شتافتم مادرم اگر خداوند مرا لایق شهادت بداند و شهید شدم تنها خواهشى كه از تو دارم اینست كه براى من گریه و نوحه سرائى نكنى بلكه اگر میخواهى روح من در پیش خداوند از شما راضى باشد پشتیبان امام و روحانیت باشید و هیچگاه امام را تنها و بى یار و یاور نگذارید مادرم من همیشه از خدا میخواستم كه عارفانه و صادقانه دور شمع وجود امام خمینى بگردم و بسوزم مادر نمیدانى موقعى كه در سنگر تنها مى نشینم تنها آرزویم دیدار امام و بوسیدن دست ایشان است مادرم اگر شهادت نصیبم شد خواهش مى كنم كه گریه نكن بخند و خوشحال باشى چون كه من در راه هدف مقدس اسلام قدم برداشته و جان باخته ام مادرم دیگر عرضى خدمت شما ندارم و از شما میخواهم اگر شهید شدم مرا حلال بكنى و بدان كه شهادت راه انبیاء و پیغمبران خداست و اگر در این راه مرا لایق دانست شهید خواهم شد مادرم آخرین پیام من این است نسبت به همه دوستان و آشنایان كه سعى كنید كه در زندگى بى ارزش خاكى سعى بكنید راه الله و وفادارى به امام و خط مشى امام و ایمان و شهادت و وحدت كلمه راه بروید. خوب مادر خوبم بیش از این وقت عزیز شما را نمى گیرم واز دور شما را میبوسم.[۱]