شهید علیرضا کاظمیان: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «rId4 کد شهید : 6124497 نام : علیرضا نام خانوادگی : کاظمیان نام پدر : محمدحسین تا...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۶۰: | سطر ۶۰: | ||
− | در سال 60 برادرم نور الله و علیرضا کاظمیان هر دو با هم در یک منطقه از جبهه بودند . چند روز قبل از سال نو برادرم علیرضا به شهادت رسیده بود . نور الله جنازه علیرضا را با خودش از منطقه به مشهد آورد و به کسی چیزی نگفت . روز دوم عید که نور الله به خانه ما آمد . بعد از اینکه با همدیگر روبوسی کردیم و سال نو را تبریک گفتیم . از ایشان سؤال کردم علیرضا کجاست و حالش چطور است _ چون ایشان روحیه بالا یی داشت اصلا از حرکاتش نمی شد فهمید که علیرضا شهید شده است و حتی جنازه اش را هم خود نور الله به مشهد آورده است _ نور الله در جوابم گفت : علیرضا داماد شد . _ باز هم متوجه نشدم _ مجدد که از نور الله سؤال کردم او سکه نقلی از جیبش بیرون آورد و به من داد . در آن موقع بود که متوجه شدم برادرم علیرضا کاظمیان شهید شده است . نور الله هم بعد از دو روز مجدد به جبهه برگشت . | + | در سال 60 برادرم نور الله و علیرضا کاظمیان هر دو با هم در یک منطقه از جبهه بودند . چند روز قبل از سال نو برادرم علیرضا به شهادت رسیده بود . نور الله جنازه علیرضا را با خودش از منطقه به مشهد آورد و به کسی چیزی نگفت . روز دوم عید که نور الله به خانه ما آمد . بعد از اینکه با همدیگر روبوسی کردیم و سال نو را تبریک گفتیم . از ایشان سؤال کردم علیرضا کجاست و حالش چطور است _ چون ایشان روحیه بالا یی داشت اصلا از حرکاتش نمی شد فهمید که علیرضا شهید شده است و حتی جنازه اش را هم خود نور الله به مشهد آورده است _ نور الله در جوابم گفت : علیرضا داماد شد . _ باز هم متوجه نشدم _ مجدد که از نور الله سؤال کردم او سکه نقلی از جیبش بیرون آورد و به من داد . در آن موقع بود که متوجه شدم برادرم علیرضا کاظمیان شهید شده است . نور الله هم بعد از دو روز مجدد به جبهه برگشت. |
+ | <ref>[http://yaranereza.ir/ShowSoldier.aspx?SID=%2017173 یاران رضا]</ref> | ||
− | + | ==پانویس== | |
+ | <references/> |
نسخهٔ ۲۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۴
rId4
کد شهید : 6124497
نام : علیرضا
نام خانوادگی : کاظمیان
نام پدر : محمدحسین
تاریخ تولد :
محل تولد : مشهد
تاریخ شهادت : 1360/12/18
مکان شهادت :
تحصیلات : نامشخص منطقه شهادت :
شغل : یگان خدمتی :
گروه مربوط : گروهی برای این شهید ثبت نشده است .
نوع عضویت : سایر شهدا مسئولیت : رزمنده
گلزار : خواجهربیع
خاطرات
خبر شهادت
موضوع : خبر شهادت
راوی : مرضیه جلالی طلب
متن کامل خاطره
یکروز همسرم (نور الله کاظمیان) با گل و شیرینی وارد خانه شد در حالیکه می خندید _ برای اینکه من ناراحت نشوم گفت : برادرم علیرضا داماد شد . در ابتدا من تعجب کردم و گفتم : مگر کسی هم در جبهه داماد می شود . بعداً متوجه شدم که علیرضا کاظمیان شهید شده است .
خبر شهادت
موضوع : خبر شهادت
راوی : محمود جامی
متن کامل خاطره
زمانیکه خبر شهادت علی رضا را به برادرش نورالله کاظمیان دادند ایشان دو دستش را به طرف خدا بلند نمود وگفت : الهی صد هزار مرتبه شکرت . بعد رفت و وضو گرفت و دو رکعت نماز شکر بجا آورد به ایشان گفتم : که شما برای تشییع جنازه برادرتان علیرضا باید به مشهد بروید . در جواب گفت : کسانی هستند در مشهد که کار ها را انجام دهند چونکه شهید متعلق به من نیست بلکه متعلق به همه است .
خبر شهادت
موضوع : خبر شهادت
راوی : حبیب الله کاظمیان
متن کامل خاطره
در سال 60 برادرم نور الله و علیرضا کاظمیان هر دو با هم در یک منطقه از جبهه بودند . چند روز قبل از سال نو برادرم علیرضا به شهادت رسیده بود . نور الله جنازه علیرضا را با خودش از منطقه به مشهد آورد و به کسی چیزی نگفت . روز دوم عید که نور الله به خانه ما آمد . بعد از اینکه با همدیگر روبوسی کردیم و سال نو را تبریک گفتیم . از ایشان سؤال کردم علیرضا کجاست و حالش چطور است _ چون ایشان روحیه بالا یی داشت اصلا از حرکاتش نمی شد فهمید که علیرضا شهید شده است و حتی جنازه اش را هم خود نور الله به مشهد آورده است _ نور الله در جوابم گفت : علیرضا داماد شد . _ باز هم متوجه نشدم _ مجدد که از نور الله سؤال کردم او سکه نقلی از جیبش بیرون آورد و به من داد . در آن موقع بود که متوجه شدم برادرم علیرضا کاظمیان شهید شده است . نور الله هم بعد از دو روز مجدد به جبهه برگشت.
[۱]